مجله کودک 148 صفحه 6

یک نقاشی برای روز پدر مترجم : سولماز حداد نژاد تهرانی سوزی به همراه برادران کوچک ترش در خانه ای در میان جنگل زندگی می کرد. به علت مسافرت مادر، سوزی می بایست به مدرسه ای واقع در شهر می رفت؛ در حالی که دو برادر کوچکش پیش مادر بزرگشان می رفتند. مدیر دبستان ، سوزی را در کلاس خانم ماری گذاشت. کلاس ها شروع می شوند. ماجرای داستان ما در کلاس درس نقاشی رخ می دهد. یعنی ما هم اکنون در کلاس نقاشی هستیم. سوزی یک جعبه مداد رنگی و یک دفترچه بزرگ نقاشی دارد. خانم معلم می گوید : امروز چه چیزی می خواهید بکشید؟ کسی نظری دارد؟ پسر بچه ای از میان شاگردان، دستش را بلند می کند و پیشنهاد می کند که یک نقاشی برای روز پدر که پس فردا بود ، بکشد. خانم معلم می گوید : با کمال میل بسیار خوب است. اما اگر کسی فکر دیگری دارد، آزاد است. یعنی این که هر کسی چیزی را که واقعاً دوست دارد ؛ بکشد. سپس خانم معلم به بچه ها نشان داد که چگونه برای روز پدر نقاشی بکشند. خانم معلم به آنها گفت که باید قسمتی از بالای صفحه نقاشی را سفید نگه دارند تا بعداً در آن قسمت با خط خوش بنویسند ((برای پدرم)). و گفت که بقیه نقاشی را هر کس باید به دلخواه خودش بکشد. کشیدن و شروع این نقاشی برای سوزی آسان نبود. بی شک او دوست داشت نقاشی کند. اما چه چیزی بکشد؟ سوزی نمی توانست برای روز پدر نقاشی بکشد. چون که او کسی را نداشت که نقاشی اش را به او بدهد؛ یا شاید هم داشت و او نمی دانست؟ 4 شاتل فضایی مهم بر اساس نامگذاری کشتی بادبانی قدیمی به نام های کلمبیا، چانجر، دیسکاوری و آتلانتیس نامیده شده اند. فضاپیمای آتلانتیس

مجلات دوست کودکانمجله کودک 148صفحه 6