مجله کودک 148 صفحه 7

ناگهان سوزی به یاد حرف های مادر بزرگش افتاد و کاملاً از هیجان قرمز شد. (( پدرت این نقاشی را می خواهد.)) پس سوزی یک پدر دارد که یک جایی توی دنیا زندگی می کند. او زنده است و سوزی شبیه پدرش است. قلبش شروع به زدن کرد .... پدرش خواهد آمد. حالا سوزی می داند. او می تواند خیلی خوب یک نقاشی برای روز پدر بکشد! او کسی را دارد که نقاشی اش را به او بدهد. مهم نیست که این نقاشی ، فردا به دست پدرش نرسد. بالاخره او این نقاشی را به پدرش می دهد و به او می گوید که من این نقاشی را برای روز پدر کشیده ام. پدرش می فهمد و متوجه می شود که سوزی به فکر او بوده و بنابراین خوشحال و راضی می شود. سوزی مدادش را برداشت . او بالای صفحه نوشت ((برای پدرم)) و سپس آن را با گل های قرمز بزرگی تزئین کرد. سوزی دور تا دور نوشته را گل کشید . خیلی قشنگ شد! سوزی فکر کرد ، سپس از یک طرف کاغذ تا طرف دیگر آن جاده ای کشید و در دو طرف جاده ، چمنی به رنگ سبز با گل های فراوان کشید. سوزی باز هم فکر کرد، سپس آدمی را در پایین جاده نقاشی کرد. او یک مرد بود . آن مرد شلوار سیاه و پیراهن آبی به تن داشت. ابتدا سوزی آن مرد را از روبرو کشید، اما نتوانست . او بارها و بارها چشم های آن مرد را کشید، اما خوب از کار در نمی آمد. با وجود تمام تلاش های سوزی، تصویر این مرد به اندازه کافی زیبا نمی شد. سوزی تصمیم گرفت که آن مرد را از پشت سر نقاشی کند . این طوری ! حالا او بهتر می تواند موهایش را بکشد. خانم ماری به سوزی یاد داد که پرتاب شاتل توسط سه موتور اصلی آن صورت می گیرد. اما در فضا موتورهای دیگری به نام سیستم OMS ، شاتل را به حرکت در می آورند. سیستم دیگری به نام سیستم کنترل عکس العمل یا RCS ، تنظیمات ظریف کوچک در وضعیت مدار قرار گیری شاتل را به انجام می رساند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 148صفحه 7