مجله کودک 150 صفحه 18

((لحظه های سخت و شیرین)) فصلی کوتاه از داستان کودکی و نوجوانی حضرت فاطمه زهرا (ع) - 1 خدیجه، همسر پیغمبر، درد می کشید. هنگام تولد نوزاد نزدیک شده بود. نوزادی که هم خدیجه و هم شوهرش از ماه ها پیش منتظر آمدنش بودند. پیامبر (ص) از مدت ها پیش درباره این فرزند پیشگویی های خوبی کرده و خبرهای قشنگی به همسرش داده بود. به همین خاطر، خدیجه، بیشتر از هر مادری میل و اشتیاق دیدن این نوزاد مبارک را در دل داشت. با این حال، هیچ کدام از زن های قریش حاضر نشدند در آن لحظه های سخت و دشوار به کمک او بیایند. این همه بی رحمی و بی انصافی برای چه بود؟ شاید برای اینکه آن زن های مشرک، با ازدواج خدیجه با محمد مخالف بودند. و شاید هم به این دلیل که خدیجه، دین محمد (یعنی اسلام) را پذیرفته و به آن ایمان آورده بود؛ از دست خدیجه ناراضی بودند. شاید هم هر دوی اینها بود. به هر حال آنها خدیجه را در وقتی که خیلی هم به کمک آنها احتیاج داشت، تنها گذاشتند. درد، لحظه به لحظه بیشتر می شد. اشک در چشم های خدیجه جمع شده بود و لبهایش به ذکر خدا مشغول بود، که ناگهان در اتاق باز شد و چهار زن زیبا و نورانی، یکی بعد از دیگری وارد اتاق شدند. خدیجه، از شدت تعجب در بسترش نیم خیز شد و خیره خیره به زن ها نگاه کرد. با خودش گفت : ((خدای من! اینها از کجا آمدند؟!)) در همین وقت، زن اول به حرف آمد و بزرگترین رادیو تلسکوپ جهان در منطقه ((پورتوریکو)) واقع در آمریکای جنوبی قرار دارد. ((آرچیبو)) عنوان این رادیو تلسکوپ عظیم است که 305 متر اندازه بشقاب آن است! ((آرچیبو)) بزرگترین تلسکوپ جهان

مجلات دوست کودکانمجله کودک 150صفحه 18