
میشه خودم بازی کنم ؟!
امیر محمد لاجورد
بابا : بیا پسرم ببین چی برات خریدم . یک پازل قشنگ. برو باهاش کیف کن .
سعید : وای ! دستت درد نکنه بابا جون . می شه خودم باهاش بازی کنم ؟
بابا : پس کی باید بازی کنه ؟ معلومه که خودت .
سعید : نه منظورم اینه که خود خودم ، تنهایی ؟
بابا : نکنه انتظار داری منم باهات بازی کنم ؟ نمی توانم بابا جون می خوام روزنامه بخوانم .
سعید : نه نه نه ! اصلا همچین چیزی رو نمی خوام ...
می شه شما لطفا روزنامه تان را بخوانید ؟
لطفا هول هول هم نخوانید .
بچه ها سلام . حق دارید اگر از حرف های من چیزی نفهمید . گیج شده اید ؟ آخر شما که سابقه بابای مرا نمی دانید . هر دفعه می گوید روانشناسان معتقدند باید فرزندان را در بازی ها همراهی کرد . این را می گویند و آنوقت ..
اصلا ولش کنید . مثل اینکه راستی راستی سرش با روزنامه گرم شده است . عجب روز خوبی است . باورم نمی شود .
بابا : پسرم ، اونی که دو تا از لبه هاش صافه مال اون گوشه بالاست .
بفرمائید نگفتم . خدا رحم کند . اگر گذاشت بازی کنم . همیشه از همین راهنمایی های کوچک شروع می شود .
فلامینگو مانند بچه انسان ، شیر روزانه می خورد . او هر وقت که گرسنه باشد می تواند مایع شیر مانندی که از منقار مادرش خارج می شود را بخورد . هنگام گرسنگی بچه فلامینگو شروع به سر و صدای زیادی می کند .
مجلات دوست کودکانمجله کودک 156صفحه 10