مجله کودک 161 صفحه 8

جیغ! نوشته : عباس قدیر محسنی اسم من جیغ است . مادرم این اسم را برایم انتخاب کرده است وقتی دلیلش را می پرسم می گوید موقع بدنیا آمدنم نان جیغ زدم که همه پرستارها بیهوش شدند . من جیغهای خوب و گوش خراشی می کشم . هرکس اذیتم کند اذیتم کند ، چیزی را که می خواهم به من ندهد ، مرا نبیند ، به حرف من گوش ندهد و ... من جیغ می زنم . اما چند روز است به مامان و بابا قول داده ام که جیغ نزنم، چون حال مامان زیاد خوب نیست . خیلی سخت است . جیغم توی گلویم مانده است . گربه سیاه محل پشت سر هم جیغ می زند و مرا صدا می کند . حسودی ام می شود اما جیغ نمی زنم . عروسکم را از حرص گاز می گیرم ، جیغ می زند . توی کوچه می روم . به خیابان نگاه می کنم . ماشینها پشت سر هم جیغ می زنند توی اتاق می آیم . به مامان می گویم بعضی وقتها جیغ زدن لازم است . مامان می خندد و قولم را به من یادآوری می کند . می روم طرف اتاقم . پایم به لبه در گیر می کند و با کله می خورم زمین . جیغ نمی زنم . می روم توی حیاط گربه پلنگی لاک پشتی ، نوع دیگری از گربه های پلنگی است که در دسته گربه های موبلند قرار می گیرد سایه روشن و رنگ پوشش بدن جانور سبب این نامگذاری شده است روی پاها ، رگه هایی از رنگ قهوه ای به طور مشخص دیده می شود .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 161صفحه 8