مجله کودک 168 صفحه 31

31 راه حل دیگری هم وجود دارد... فقط باید کمی به گوسفندان اعتماد کرد... وآقای چوپان هم اعتماد می کند! دریک روز زیبا و قشنگ که باد ملایمی می وزید آقای چوپان رفت جلوی باد ایستاد تاآن علف کوچک از چشمش بیرون بیاد که ناگهان یک علف کوچک داخل آن یکی چشمش می رود! ►◦ سرباز ارتش اسپانیا - سال 1942 ◦ سربازارتش اسپانیا ( مستعمره نشین جزایرقناری) - سال 1987◄

مجلات دوست کودکانمجله کودک 168صفحه 31