مجله کودک 175 صفحه 5

یک خاطره، هزار پند صفتهای مختلف حضرت امام، گاهی با یکدیگر متضاد دیده میشود و این شخصیت استثنایی ایشان را اعجاببرانگیز میکند. امام در حالی که در جریان دفاع مقدس، از کشته شدن کفار بعثی و در جریان انقلاب از نابودی مفسدین رژیم گذشته، باکی نداشت، اما در همان حال از کشتن یک پشه هم خودداری میکرد. او در حالی که عارفی فقیه و فقیهی فیلسوف است، کتاب پرمحتوای «کشف اسرار» را نوشته و در طول پانزده سال تبعید در عراق، حتی یک شب زیارت مرقد مطهر حضرت امیرالمومنین (ع) را ترک نکرده است، اما همان کسی هم هست که به رئیس سازمان امنیت عراق، میگوید: من از آن سیدهایی نیستم که زیارت کردن، وظیفهام را از یاد ببرد. امام همان کسی است که فریاد میکشد: فقه سنتی را فراموش نکنید. اما در همان حال کسی است که میگوید: آخوند درباری را از میدان به در کنید. او کسی است که برای خرید یک پنکه در هوای گرم نجف، فریاد میزند: با این کارتان مرا به جهنم نفرستید، اما همان کسی هم هست که استفاده از سهم امام را به طور مطلق برای نابودی شاه اجازه میدهد. او اگر اجازه نمیدهد فرزندش مرحوم حاج سید احمد آقا در مواقع غیرضروری، یک تلفن هم به ایران بزند و این را خلاف شرع میداند اما کسی است که به پاریس میرود و پرچم دین را در فرنگ بر دوش میکشد. امام، یک شب نماز شبش ترک نشد. اما همان کسی است که اهل منزلش را حتی یک بار برای نماز صبح بیدار نکرده است؛ زیرا عقیده دارد که بر فرد خوابیده، تکلیفی نیست و خوابیده وظیفهای ندارد. ـ هی سلام، الان ساعت 6 صبح در شهر هیولاهاست. میتونی بخوابی یا اینکه اون هیکل گندهات رو از روی تخت بلند کنی! بلند شو «سالی»!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 175صفحه 5