
وقت شام
در تعطیلات نوروز ، مهمان آهسته از بچه صاحبخانه پرسید : - پسر جون ! شما کی شام میخورید!؟
پسر صاحبخانه جواب داد : - مامانم گفته ، هر وقت که شما رفتید !!
در مطب دندانپزشکی
پدری با پسرش به مطب دندانپزشکی رفته بودند. پدر به دندانپزشک گفت : آقای دکتر، میخواستم لطف کنید و دندون را بکشید . اما چون خیلی عجله داریم ، از آمپول بیحسی استفاده نکنید ! دکتر گفت : آفرین ! چه شجاعتی ! حالا بفرمایید کدام دندان را باید بکشم ؟ پدر رو به پسرش کرد و گفت : - پسر عزیزم ! آن دندان خرابت را نشان آقای دکتر بده!!
مسابقه فوتبال
روز یک بیمار روانی نزد دندانپزشک رفت و گفت : آقای دکتر من یک مشکل بزرگ دارم و آن این است که هر شب خواب میبینم با حیوانات فوتبال بازی میکنم ! روانپزشک گفت : بسیار خوب! قرصهایی برایت مینویسم که از همین امشب ، قبل خواب ، یکی از آنها را باید بخوری .خوب میشوی. بیمار گفت : آقای دکتر امکان داره از فردا شب قرصها را بخورم ؟ آخه امشب نوبت فیناله !!!
پنیسیلین
دکتر به بیمارش رو کرد و گفت : آیا تا به حال پنیسیلین تزریق کردهای ؟
بیمار گفت : بله آقای دکتر . بعد از تزریق پنیسیلین ، بیمار شروع کرد به لرزیدن و علامت حساسیت از خود نشان داد. دکتر هم بلافاصله یک آمپول ضدحساسیت به او تزریق کرد و با عصبانیت پرسید : - مگر نگفتی که قبلاً پنیسیلین زدی ! مریض گفت : بله آقای دکتر !، اوندفعه هم همینجوری شدم !!
لطیفه های کلاس فارسی
معلم فارسی به دانشآموز گفت : - با نجیب جمله بساز ! دانشآموز گفت :- یک کت دارم نه آستین داده نه جیب !!
معلم از رضای پرسید : - رضا! با شیشه جمله بساز! رضا گفت : آقا اجازه ! ساعت یک ربع به شیشه !
سر کلاس فارسی ، معلم از شاگردان پرسید : - کدامیک از شما میتوانید با «کیبورد» جمله بسازید ؟
یکی از شاگردان دست بلند کرد و گفت : - بازی ایران و بحرین را کی برد ؟
معلم به دانشآموز رو کرد و گفت : با علی یک جمله بساز !
دانشآموز گفت : من دیروز با محمود رفتم سینما ! معلم گفت : علی چی شد ؟ دانشآموز گفت : ای وای ! علی نیامد!
- خب بچهها ، یکی دست بلند کنه و جملهای بسازه که توش چای باشه !
- آقا اجازه !قوری !
آنها تصمیم می گیرند در فرصت ناهار خوردن کارگران بو را از راه در مخصوص خود به زندگی خودش برگردانند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 177صفحه 7