
پهلوان، که محّل و موقعیت قلعه را خوب میشناخت، با خودش فکر کرد و دید
که با جنگ و درگیری نمیشود به آسانی آن را تصرف کرد. پس میبایست راه
بهتری پیدا کرد، که نفوذ به داخل قلعه ممکن شود. به دنبال این فکر، لباس
بازرگانها را پوشید و خودش را به شکل بازرگانی درآورد و با مقداری جنس و
کالا وارد قلعه شد. اسفندیار به سرعت شروع به جستجو و شناسایی قلعه کرد.
به زودی با همه جای قلعه آشنا شد و مخفیگاه خواهرانش راپید اکرد. سپس در
یک فرصت مناسب، ارجاسب را از پای درآورد و دو خواهرش را از بند نجات
داد و باخودش به ایران بُرد.
بعد از این پیروزی، اسفندیار از فرصت استفاده کرد و یک بار دیگر از پدرش
خواست که تخت و تاج حکومت را به او بسپارد. امّا گشتاسب، که بیش از اندازه
مغرور و تشنۀ قدرت بود، به هیچ قیمتی حاضر به چشمپوشی ازتاج و تخت نبود،
و جواب فرزندش را با سردی و بیاعتنایی داد. اسفندیار، در حالی که از پدرش
به سختی آزرده و رنجیده بود، پیش مادررفت وزبان به گلایه و شکایت باز کرد
و از او یاری خواست. کتایون، پسرش را به صبر و بردباری دعوت کرد و از او
خواست که دست به کار شتابزده و نسنجیدهای نزند.
اسفندیار، نصیحت مادر را پذیرفت و مدّتی دیگر را با صبر و شکیبایی گذراند.
امّا او با تعجّب میدید که پدرش هرچه پیرتر میشود و حرص و طمعش بیشتر،
آروزهایش دور و درازتر میشود و سختتر از گذشته به حکومت و پادشاهی
خود دل میبندد. سرانجام یک شب طاقت نیاورد و درمجلس جشنی که پدرش
در قصر خود برپا کرده بود، در حضور عدّهای از سرداران و پهلوانان بزرگ
کشور، زبان به نصیحت گشود وازشایستگی و لیاقت خود یاد کرد و خواهش خود
را دوباره تکرار کرد. اینبار پاسخ گشتاسب، عجیب و باورنکردنی بود. طوری که
نه تنها اسفندیار، بلکه همۀ حاضران حیرت کردند و با کمال شگفتی فهمیدند که
پادشاه با این پاسخ فقط میخواهد پسرش را از سر خود باز کند: «پسرم! اگر
حکومت و پادشاهی را میخواهی، باید کارقابلی برای من انجام بدهی! لابد رستم
زال را میشناسی!او مردی خودسر و گردنکش است، که در زابلستان فرمانروایی
میکند و خودش را برتر و بالاتر از ما میداند. تا به حال حتّی یک بار هم برای
نشان دادن اطاعت و بندگی خود به بارگاه ما نیامد است. من میخواهم تو به
زابلستان بروی و رستم را اسیر کنی و دست و پاهایش را در غل و زنجیر بگذاری
و پیش ما بیاوری. اگر در این کار موفّق شوی، هرچه بخواهی به تو میدهم؛ از
مال و ثروت گرفته، تا سپاه و سلطنت!...»
ادامه دارد
پلوتون موشکانداز بُرد کوتاه
فرانسویها است که در اواخر دهه 60
میلادی ساخته شد. این خودرو، مجهز به یک
مرکز کنترل موشک پیشرفته است. حداکثر
سرعت این موشک انداز در جاده، 65
کیلومتر در ساعت است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 181صفحه 19