مجله کودک 182 صفحه 9

وقتی شب موقع شام خوردن، لقمه توی دهانم را قورت دادم و به آرامی گفتم: «مامان آذر، مامان من نیست.» مامان و بابا با تعجب به هم نگاه کردند و دیگر غذا نخوردند. منم سرم را انداختم پایین و با قاشق و بشقابم بازی کردم و داغ شدم و بقیه غذایم را نخوردم و به اتاقم رفتم و پشت سرم حرف­های مامان و بابا را هم نشنیدم. وقتی توی خوابم به خانمی که دستم را گرفته بود و به چشم­هایم نگاه می­کرد، گفتم: «مامان آذر، مامان من نیست.» خندید و مرا بوسید و گفت: «مامان آذر، مامان تو هست. فهمیدی؟» من سرم را تکان دادم و او مرا محکم بغل کرد و مثل مامان­بزرگ گریه کرد و گفت: «تو دیگه نباید این حرف رو بزنی.» صبح که بیدار شدم، تند رفتم پیش مامان و بابا و داد زدم: «مامان آذر، مامان من هست.» ADGZ عنوان خودروی زرهی دیگری بود که اتریشی­ها در سال 1937 آنرا ساختند. اسلحه خود کار کانن، موتور 6 سیلندر دایملر و حداکثر سرعت در جاده، 70 کیلومتر در ساعت از دیگر خصوصیات این خودروی زرهی بود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 182صفحه 9