فصل اول: معاد، امتداد و استمرار حیات

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏               ‏فصل اول

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

معاد، امتداد و استمرار حیات 

‏ ‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 1


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 2

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

عمومیّت معاد

‏بدان که برای هر یک از موجودات عوالم غیب و شهادت و دنیا و‏‎ ‎‏آخرت مبدأ و معادی است. گرچه مبدأ و مرجع کلّ هویّت الهیّه‏‎ ‎‏است، و لکن چون ذات مقدّس حق ـ جلّ و علا ـ را من حیث هو‏‎ ‎‏بی حجاب اسماءْ تجلّی بر موجودات عالیه یا سافله نیست، و به‏‎ ‎‏حسب این مقام که لا مقامی است بی اسم و رسم و متّصف به‏‎ ‎‏اسماء ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه نیست و احدی از موجودات را با او‏‎ ‎‏تناسبی نیست و ارتباط و اختلاطی نمی باشد اَیْنَ التُّراب وَ رَبُّ‏‎ ‎‏الاَرْباب ـ چنانچه تفصیل این لطیفه را در مصباح الهدایة مستقصی‏‎ ‎‏دادم ـ پس مبدئیّت و مصدریّت ذات مقدّسش در حجب اسمائیّه‏‎ ‎‏است، و اسم در عین حال که عین مسمّی است حجاب او نیز‏‎ ‎‏هست؛ پس، تجلّی در عوالم غیب و شهادت به حسب اسماء و در‏‎ ‎‏حجاب آنها است؛ و از این جهت ذات مقدّس را در جلوه اسماء و‏‎ ‎‏صفات تجلّیاتی است در حضرت علمیّه که تعیّنات آنها را اهل‏‎ ‎‏معرفت «اعیان ثابته» گویند. و بنابراین، هر تجلّی اسمی را در‏‎ ‎‏حضرت علمی عین ثابتی لازم است؛ و هر اسمی را به تعیّن علمی،‏‎ ‎‏در نشئه خارجیّه مظهری است که مبدأ و مرجع آن مظهر همان‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 3
‏اسمی است که مناسب با آن است؛ و رجوع هر یک از موجودات‏‎ ‎‏از عالم کثرت به غیب آن اسمی که مصدر و مبدأ آن است، عبارت‏‎ ‎‏از «صراط مستقیم» آن است؛ پس، از برای هر یک سیر و صراطی‏‎ ‎‏است مخصوص و مبدأ و مرجعی است مقدّر در حضرت علم‏‎ ‎‏طوعا اَوکرها. و اختلاف مظاهر و صراطها به اختلاف ظاهر و‏‎ ‎‏حضرات اسماء است.(1)‏

*  *  *

 

 

انسان دارایزندگانی دنیا وآخرت

‏برای انسان دو زندگانی است: یکی زندگانی مادّی دنیایی که در‏‎ ‎‏این جهان است، و یکی زندگانی معنوی آخرتی که در جهان دیگر‏‎ ‎‏است؛ و از برای هر یک از این دو زندگانی، ساز و برگ و ابزاری‏‎ ‎‏است که باید با کوشش انسان تهیّه آن شود، و در فلسفه اعلا و‏‎ ‎‏قرآن کریم و دستورات همه انبیا ثابت است که ساز و برگ آن‏‎ ‎‏جهان را نیز این جا باید تهیّه کرد و برای اثبات این ادّعا همان‏‎ ‎‏دستوراتِ روحی انبیا کفایت می کند.(2)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

زندگی دنیا مقدّمه زندگی آخرت

‏عقل هر با شعوری می گوید غیر از این زندگی کودکانه، یک جهان‏‎ ‎‏بزرگی است که خدا کودکان طبیعت را برای زندگی آن جا آفریده،‏‎ ‎‏و راهنمایان را برای راهنمایی سازوبرگ آن جهان فرستاده، و‏‎ ‎‏قانونهای خدایی، برای تهیّه سازمان زندگی آن جهان است. گرچه‏‎ ‎‏برای این جهان و زندگی آن نیز قانونهایی گذاشته، لکن مقصود‏‎ ‎‏اصلی تأمین زندگی بی پایان آن جهان است. از این جهت خدا‏‎ ‎‏زندگی این جهان را در کتاب آسمانی خود «لهو و لعب»‏‎[2]‎‏ و کارهای‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 4
‏کودکانه خوانده و همین طور هم هست.(3)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حسّ گرایی علت انکار معاد

‏مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را «حس» دانسته و‏‎ ‎‏چیزی را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون می دانند؛ و‏‎ ‎‏هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد موجود‏‎ ‎‏نمی دانند. قهرا جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالی و وحی و‏‎ ‎‏نبوت و قیامت، را یکسره افسانه می دانند. در حالی که معیار‏‎ ‎‏شناخت در جهان بینی الهی اعم از «حس و عقل» می باشد، و‏‎ ‎‏چیزی که معقول باشد داخل در قلمرو علم می باشد گر چه‏‎ ‎‏محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است، و چیزی‏‎ ‎‏که ماده ندارد، می تواند موجود باشد. و همان طور که موجود‏‎ ‎‏مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی‏‎ ‎‏متکی است.(4)‏

11 / 10 / 67

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حرکت قهری به سوی حیات اخروی

‏انسـان یک طور خـلق شده است که علاوه بـر حیات طبیعی،‏‎ ‎‏حیات مابعدالطبیعه هم دارد، و آن حیات مابعدالطبیعه حیات‏‎ ‎‏صحیح انسان است، اینجا همان حیات حیوانی است، از این جهت‏‎ ‎‏مردم محتاج شده اند به اینکه در پیدا کردن راه صحیح از طریق‏‎ ‎‏وحی به اینها گزارش داده بشود و خدای تبارک و تعالی هم منّت بر‏‎ ‎‏مردم گذاشت و انبیا را مبعوث فرمود تا اینکه راه را به اینها نشان‏‎ ‎‏بدهند.‏

‏     تمام تعلیمات انبیا برای مقصد نشان دادن راهی است که انسان‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 5
‏ناچار از این راه باید عبور کند. ناچار انسان از این عالم طبیعت به‏‎ ‎‏یک عالم دیگری عبور می کند.(5)‏

17 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

دنیا، راه است و ماورای دنیا، مقصد

‏پیش انبیا این دنیا وسیله است. یک راهی هست، راه هست برای‏‎ ‎‏رسیدن به یک مقصد عالی دیگر که خود انسان نمی داند و آنها‏‎ ‎‏می دانند. آنها مطلعند به اینکه منتهی به چه می شود اگر افسار‏‎ ‎‏گسیخته باشد و منتهی به چه می شود اگر مهار بشود از یک راهی‏‎ ‎‏که راه هست برای رسیدن به آن درجات عالیه انسانیت.‏

‏     همه اموری که در نظر این حکومتها مقصد است، در نظر انبیا‏‎ ‎‏راه است. تمام دنیا در نظر انبیا خودش یک مقصود نیست. خودش‏‎ ‎‏یک محراب و مقصد نیست. خودش یک راه است که از این راه‏‎ ‎‏باید برسند به مرتبه ای که آن مرتبه، مرتبه عالی انسانی است که‏‎ ‎‏اگر یک موجودی، یک انسانی این مرتبه عالی انسانی را به آن‏‎ ‎‏رسید، این سعادت دارد و سعادتش محصور به این عالم نیست.‏‎ ‎‏در همین عالم هم سعادت دارد اما محصور نیست. مقصود، یک‏‎ ‎‏عالم ماورای این عالم هست. آنها ماورا را دیدند. یک عالم غیبی‏‎ ‎‏که بر ما الآن مجهول است. آنها دیدند.(6)‏

7 / 10 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تفاوت معاد انسان‎ ‎با سایر موجودات

‏غایت خلقت انسان عالم غیب مطلق است؛ چنانچه در قدسیّات‏‎ ‎‏وارد است: ‏یابْنَ آدَمَ خَلَقْتُ الاَْشیاءَ لاَِجْلِکَ، وَ خَلَقْتُکَ لاَِجْلی.‎[3]‎‏ و در قرآن‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 6
‏شریف خطاب به موسی بن عمران ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ‏‎ ‎‏فرماید: ‏وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی‎[4]‎‏ و نیز فرماید: ‏وَ اَنَا اخْتَرْتُکَ‎[5]‎‏ پس، انسان‏‎ ‎‏مخلوق «لاجل الله » و ساخته شده برای ذات مقدّس او است؛ و از‏‎ ‎‏میان موجوداتْ او مصطفی و مختار است؛ غایت سیرش وصول به‏‎ ‎‏باب الله و فنای فی ذات الله و عکوف به فناء الله است؛ و معاد او‏‎ ‎‏الی الله ومن الله و فی الله و بالله است؛ چنانچه در قرآن فرماید: ‏اِنَّ‎ ‎اِلَیْنا اِیابَهُم.‎[6]‎‏ و دیگر موجودات به توسّط انسان رجوع به حق کنند،‏‎ ‎‏بلکه مرجع و معاد آنها به انسان است؛ چنانچه در زیارت جامعه،‏‎ ‎‏که اظهار شمّه ای از مقامات ولایت را فرموده، می فرماید: و اِیابُ‏‎ ‎‏الخَلْقِ اِلَیْکُمْ و حِسابُهُمْ عَلَیْکُم. و می فرماید: بِکُمْ فَتَحَ الله ، وَ بِکُمْ‏‎ ‎‏یَخْتِمُ.‏‎[7]‎‏(7)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مرجع و معاد عوالم وجودیّه

‏و یُحتمل أن یکون قوله: ‏عَوْدُ مُمازِجَةٍ لاعَوْدُ مُجاوِرَةٍ‎[8]‎‏ إشارة إلی ما‏‎ ‎‏هو المُحقّق عند بعض أساطین الحکمة‏‎[9]‎‏ أنّ القوی المُنغمرة فی‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 7
‏المادّة ما لم تتجرّد تجرّد الخیال، معادها یکون بالاتصال إلی العالم‏‎ ‎‏العقـلی، اتّصال الماء الذی فی الکیزان علی شاطی ء البحر إذا‏‎ ‎‏انکسرت الکیزان و اتّصـل الماء بالبـحر، بخلاف القوی المجرّدة‏‎ ‎‏تجرّدا خیـالیّا و النّفـوس القُدسیّة النّطـقیّة فإنّ رجوعهـا إلی‏‎ ‎‏عوالـم الرّوحانیّات مع بقاء فعلیّاتها التّجردیّة، و عندنا کلّ العوالم‏‎ ‎‏الوجودیّة، مـن المـراتب الغیبیّة و الشـهودیّة، مرجعهـا إلـی‏‎ ‎‏الإطلاق الوجودیّ و العدم المحض عند طلوع شمس الحقیقة و‏‎ ‎‏بروز سلطنة الوحدانیّة و المالکیّة المُطلقة، فإنّ مقام المالکیّة مقام‏‎ ‎‏قبض الوجود، کما أنّ مقام الرّحمانیّة و الرّحیمیّة مقام بسطه و بسط‏‎ ‎‏کماله.‏‎[10]‎‏(8)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انسان کامل، واسطه معاد موجودات

‏... در علوم الهیّه به ثبوت پیوسته که معاد همه موجودات به توسّط‏‎ ‎‏انسان کامل تحقق پیدا کند: ‏کَما بَدَاَکُمْ تَعُودُون،‎[11]‎‏بِکُمْ فَتَحَ الله و بِکُمْ‏‎ ‎‏یَخْتِمُ وَ اِیابُ الْخَلقِ اِلَیْکُم.(9)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انسان کامل، واسطه ایجاد و معاد موجودات

‏أنّ عود الموجودات إلی الله تعالی بتوسّط الولی المُطلق صاحب‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 8
‏النّفس الکلیّة الإلهیّة و واجد مرتبة العقل، و أنّ الموجودات بمنزلة‏‎ ‎‏القوی و الآلات و المتفرّعات من وجود انسان الکامل، فکما أنّ بدو‏‎ ‎‏إیجادها من الحضرة الغیب بتوسّط ربّ الإنسان الکامل، و فی‏‎ ‎‏الحضرة الشهادة بتوسّط نفس الإنسان الکامل، کذلک عودها و‏‎ ‎‏ختمها، و لهذا کانت استقامة الأمّة استقامة رسول الله ـ صلی الله ‏‎ ‎‏علیه و آله ـ و ورد منه ـ صلی الله علیه و آله ـ عند قوله تعالی ـ فی‏‎ ‎‏سورة هود: ‏فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ‎[12]‎‏ شَیَّبَتْنی سُورَةُ هُودٍ‏‎[13]‎‏ لمکان هذه الآیة، و إلاّ‏‎ ‎‏فهو ـ صلی الله علیه و آله ـ بوجوده المقدّس میزان الاستقامة.‏‎[14]‎‏(10)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اتّصال به عالم عقلی شرط عود به سوی حق

‏العقل الظاهر فی العوالم النازلة یثاب و یُعاقب باعتبار اتحاد الظّاهر‏‎ ‎‏و المظهر. و معاد کلّ شی ء بتوسطه، بل بمعاده؛ فإنّ الاشیاء الکونیّة‏‎ ‎‏لاتعود الی الحقّ مالم تصل الی العالم العقلی، او تفنی فیه؛ و إن کان‏‎ ‎‏معاد الکلّ بتوسّط الانسان الکامل الّذی کان العقل هو مرتبة‏‎ ‎‏عقله.‏‎[15]‎‏(11)‏

‏ ‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 9
معاد، تحوّل در همین عالم نیست

‏«معاد» امری نیست که در همین نشئه طبیعت واقع شود؛ این،‏‎ ‎‏انکار معاد و رجوعِ الی الله و تثبیت عالم طبیعت و تخلید آن است.‏‎ ‎‏امر معاد مثل فساد و خاک شدن شجره و دوباره به صورت شجره‏‎ ‎‏درآمدن همان اجزاء، به مرور زمان با تحوّلات و انقلابات طبیعت‏‎ ‎‏نیست، زیرا تغییر شجره به منزله برگشتن به نشئه دیگر نمی باشد؛‏‎ ‎‏در صورتی که ضرورت تمام شرایع این است که معاد، اثبات نشئه‏‎ ‎‏دیگر و اثبات عالم فوق الطّبیعه است، و لفظ معاد هم به معنی‏‎ ‎‏«عود الی الله » است عود الی الله دانستنِ معاد، به سبب قربی است‏‎ ‎‏که آن نشئه به عالم الوهیّت دارد. تعبیر «رجعت» که در بعضی‏‎ ‎‏آیات به آن اشاره شده است به همین مناسبت است: ‏اِنّا لله ِ وَ اِنّا اِلَیْهِ‎ ‎راجِعُون،‎[16]‎‏ کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ.‏‎[17]‎‏(12)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

بیان اصل معاد در قرآن

‏قرآن یک کتاب دعوت است که انسان را به اصل حقایق فرا‏‎ ‎‏می خواند و عقاید دینی که در اصلاح و آرامش دنیوی، و ترفیع‏‎ ‎‏درجات وجودی، و سعادت و کمال اُخروی مؤثّر است، و موجب‏‎ ‎‏شوق عامّه مردم می باشد را بیان می دارد مثل اعتقاد به حضور در‏‎ ‎‏محکمه کیفری مطلقه الهیّه، لقای ثواب و عقاب اعمال به آن‏‎ ‎‏نحوی که فرموده: ‏فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا‎ ‎یَرَهُ.‎[18]‎‏ و یا اعتقاد به حیاتی ماورای حیاتی که عموم مردم با آن آشنا‏‎ ‎‏هستند. امّا کیفیّت حیات آینده و چگونگی احیای اموات و‏‎ ‎‏مسائلی از این قبیل، مطالبی است که از عهده یک کتاب دعوتگر‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 10
‏خارج است، خصوصاً ذکر مطالبی که محتاج بیان مقدّمات حکمی‏‎ ‎‏و فلسفی باشد.‏

‏     ‏‏اگر قرآن علاوه بر ایجاد عقیده حقّه مثمره، بخواهد در نحوه و‏‎ ‎‏ماهیّت آن هم گفتگو نماید، اصل منظور، بخاطر پیچیدگی‏‎ ‎‏مقدّمات و عدم مساعدت افکار و استعدادات عامّه، بر زمین‏‎ ‎‏می ماند و پرورانیدن عقاید درباره موضوع اصلی مشکل می گردد.‏‎ ‎‏لذا کافی است که قرآن فقط اصل معاد را ذکر کند و زندگی و حیاتی‏‎ ‎‏با همان جسم و هیکل و شخصیّت قبل از موت را به انسان ارائه‏‎ ‎‏نماید. آیات هم بیش از این چیزی به دست نمی دهد، زیرا همین‏‎ ‎‏مقدار، جهت نیل به مقصود کفایت می کند.(13)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تأثیر اعتقاد به معاد در زندگی

‏اگر انسان باورش آمد که یک مبدیی برای این عالم هست، و یک‏‎ ‎‏بازخواستی برای انسان هست در یک مرحله بعد، مردن فنا نیست،‏‎ ‎‏مردن انتقال از یک نقص به کمال است؛ اگر این را باورش بیاید، این‏‎ ‎‏انسان را نگه می دارد از همه چیزها، از همه لغزشها.‏‏(14)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اعتقاد به معاد، مانع گناه

‏آیا ممکن است کسی وجود جهنم و خلود در نار را احتمال دهد‏‎ ‎‏مع الوصف مرتکب خلاف شود؟ آیا می توان گفت کسی خداوند‏‎ ‎‏متعال را حاضر و ناظر دانسته خود را در محضر ربوبی مشاهده‏‎ ‎‏کند و احتمال دهد که برای گفتار و کردار او جزائی باشد، حساب و‏‎ ‎‏عقابی باشد و در این دنیا هر کلمه ای که می گوید، هر قدمی که‏‎ ‎‏برمی دارد، هر عملی که مرتکب می شود ثبت و ضبط گردیده،‏‎ ‎‏ملائکة الله که "رقیب" و "عتید"ند مراقب او هستند و تمام اقوال و‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 11
‏اعمال او را ثبت می کنند و در عین حال از ارتکاب اعمال خلاف‏‎ ‎‏باکی نداشته باشد؟(15)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

علل فراموشی سفر آخرت

علم و عمل زاد و راحله آخرت

خطیر بودن امر آخرت

 

‏انسان تا تنبّه پیدا نکند که مسافر است و لازم است از برای او سیر‏‎ ‎‏و دارای مقصد است و باید به طرف آن مقصد ناچار حرکت کند و‏‎ ‎‏حصول مقصد ممکن است، «عزم» برای او حاصل نشود و دارای‏‎ ‎‏اراده نگردد. و هر یک از این امور دارای بیان و شرحی است که به‏‎ ‎‏ذکر آن اگر بپردازیم، به طول انجامد.‏

‏     و باید دانست که از موانع بزرگ این تیقظ و بیداری، که اسباب‏‎ ‎‏نسیان مقصد و نسیان لزوم سیر شود و اراده و عزم را در انسان‏‎ ‎‏می میراند، آن است که انسان گمان کند وقت برای سیر وسیع‏‎ ‎‏است؛ اگر امروز حرکت به طرف مقصد نکند، فردا می کند؛ و اگر‏‎ ‎‏در این ماه سفر نکند، ماه دیگر سفر می کند. و این حال طول امل و‏‎ ‎‏درازی رجا و ظن بقا و امید حیات و رجاء سعه وقت انسان را از‏‎ ‎‏اصل مقصد، که آخرت است، و لزوم سیر به سوی او و لزوم اخذ‏‎ ‎‏رفیق و زاد طریق باز می دارد؛ و انسان بکلی آخرت را فراموش‏‎ ‎‏می کند و مقصد از یاد انسان می رود. و خدا نکند که انسان سفر‏‎ ‎‏دور و دراز پر خطری در پیش داشته باشد و وقت او تنگ باشد و‏‎ ‎‏عُدّه و عِدّه برای او خیلی لازم باشد، و هیچ نداشته باشد، و با همه‏‎ ‎‏وصف از یاد اصل مقصد بیرون رود. و معلوم است اگر این نسیان‏‎ ‎‏حاصل شد، هیچ در فکر زاد و توشه بر نیاید و لوازم سفر را تهیه‏‎ ‎‏نکند؛ و ناچار وقتی سفر پیش آید، بیچاره شود و در آن سفر افتاده‏‎ ‎‏و در بین راه هلاک گردد و راه به جایی نبرد.‏

‏     پس ای عزیز، بدان که یک سفر پر خطر لازمی در پیش است که ‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 12
‏عُدّه و عِدّه آن و زاد و راحله آن علم و عمل نافع است، و وقت سفر‏‎ ‎‏معلوم نیست چه وقت است؛ ممکن است وقت خیلی تنگ باشد و‏‎ ‎‏فرصت از دست برود. انسان نمی داند چه وقت کوس رحیل‏‎ ‎‏می زنند که باید ناچار کوچ کند. این طول امل که من و تو داریم، که‏‎ ‎‏از حب نفس و مکاید شیطان و شاهکارهای آن ملعون است، به‏‎ ‎‏طوری ما را از توجه به عالم آخرت باز داشته که در فکر هیچ کار‏‎ ‎‏نیفتیم. و اگر مخاطرات سیر و موانع حرکت داشته باشیم، در صدد‏‎ ‎‏اصلاح آن به توبه و انابه و رجوع به حق برنیاییم و هیچ در صدد‏‎ ‎‏جمع زاد و راحله نباشیم، ناگاه اجل موعود در رسد و ما را بی زاد‏‎ ‎‏و راحله و بی تهیه سفر ببرد: نه عمل صالحی داریم و نه علم نافعی؛‏‎ ‎‏و معونه آن عالم روی این دو مطلب چرخ می زند، و ما هیچ یک را‏‎ ‎‏تهیه نکردیم. اگر عملی هم کرده باشیم، خالص و بی غل و غش‏‎ ‎‏نبوده؛ بلکه با هزاران موانع قبول به جا آوردیم. و اگر علمی‏‎ ‎‏تحصیل نمودیم، علم بیحاصل و نتیجه بوده که خود یا لغو و باطل‏‎ ‎‏است و یا از موانع بزرگ راه آخرت است. اگر این علم و عمل ما‏‎ ‎‏نافع بود، در ما که سالهای سال است دنبال آن هستیم باید تأثیر‏‎ ‎‏واضحی کرده باشد و در اخلاق و اطوار ما تفاوتی حاصل شده‏‎ ‎‏باشد؛ چه شده است که علم و عمل چهل پنجاه ساله ما در قلوب‏‎ ‎‏ما اثر ضد بخشیده و دلهای ما را از سنگ خارا سخت تر کرده؟ از‏‎ ‎‏نماز که معراج مؤمنان است ما را چه حاصل شده؟ کو آن خوف و‏‎ ‎‏خشیتی که لازم علم است؟ اگر خدای نخواسته با این حال که‏‎ ‎‏هستیم ما را کوچ دهند، خسارتهای بزرگ و حسرتهای بسیاری در‏‎ ‎‏پیش داریم که زایل شدنی نیست.‏

‏     پس، نسیان آخرت از اموری است که اگر ولی الله اعظم،‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ بر ما بترسد از آن و از موجب آن، که‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 13
‏طول امل است، حق است؛‏‎[19]‎‏ زیرا که او می داند این چه سفر پر‏‎ ‎‏خطری است. و انسانی که باید آنی راحتی نداشته باشد و در هر‏‎ ‎‏حال مشغول جمع زاد و راحله باشد و دقیقه ای ننشیند، اگر نسیان‏‎ ‎‏کرد آن عالم را و به خواب رفت و نفهمید که چنین عالمی هم‏‎ ‎‏هست و چنین سیری هم در پیش است، چه به سر او خواهد آمد و‏‎ ‎‏به چه بدبختیهایی خواهد گرفتار شد.‏

‏     ‏‏خوب است قدری در حال آن حضرت و حضرت رسول اکرم‏‎ ‎‏ـ صلی الله علیه و آله ـ که اشرف خلیقه و معصوم از خطا و نسیان و‏‎ ‎‏لغزش و طغیان هستند، تفکر کنیم و بفهمیم که ما در چه حال‏‎ ‎‏هستیم و آنها در چه حال بودند. علم آنها به بزرگی سفر و خطر آن،‏‎ ‎‏از آنها راحت را سلب کرده، و جهل ما نسیان در ما ایجاد کرده.‏‎ ‎‏حضرت ختمی مرتبت به قدری ریاضت کشید و قیام در مقابل حق‏‎ ‎‏کرد که قدمهای مبارکش ورم کرد و از طرف ذات مقدس حق ـ جل‏‎ ‎‏جلاله ـ آیه نازل شد: ‏طه * ما اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْانَ لِتَشْقی‎[20]‎‏ و ‏‎[21]‎‏ جناب‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ که حالات و عبادات و خوفش از حق‏‎ ‎‏تعالی معلوم است.‏

‏     پس، بدان که سفر خیلی پر خطر است، و این نسیان و‏‎ ‎‏فراموشی که در ما است از مکاید نفس و شیطان است، و این‏‎ ‎‏امیدها و آمال طولانی و دراز از دامهای بزرگ ابلیس و از مکاید‏‎ ‎‏نفس است. پس، از این خواب برخیز و تیقظ و تنبه پیدا کن. بدان‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 14
‏که مسافری و دارای مقصدی. مقصد تو عالم دیگر است و تو را از‏‎ ‎‏این عالم خواهی نخواهی می برند. اگر تهیه سفر و زاد و راحله آن را‏‎ ‎‏دیدی، در این سفر درمانده نشوی و در این سیر بیچاره نشوی؛ و‏‎ ‎‏الا فقیر و بیچاره و بینوا گردی؛ و خواهی رفت به سوی شقاوتی که‏‎ ‎‏سعادت ندارد، ذلتی که عزت ندارد، فقری که غنا دنبالش نیست،‏‎ ‎‏عذابی که راحت ندارد، آتشی که خاموشی پیدا نکند، فشاری که‏‎ ‎‏برطرف شدن ندارد، حزن و اندوهی که خوشحالی در پی آن‏‎ ‎‏نیست، حسرت و ندامتی که آخر ندارد.‏

‏     ای عزیز ببین مولی در دعای «کمیل» در مناجات با خدای‏‎ ‎‏تعالی چه عرض می کند: انت تعلم ضعفی عن قلیل من بلاء الدنیا و‏‎ ‎‏عقوباتها. تا آنکه می گوید: و هذا ما لا تقوم له السموات و الارض.‏‎[22]‎‎ ‎‏این چه عذابی است که آسمانها و زمین طاقت آن را ندارند و برای‏‎ ‎‏تو تهیه شده و باز تنبه نداری و روز به روز در نسیان و غفلت و‏‎ ‎‏خوابت افزوده می شود.‏

‏     ‏‏هان، ای دل غافل؛ از خواب برخیز و مهیای سفر آخرت شوـ‏‎ ‎فقد نودی فیکم بالرحیل.‎[23]‎‏ صدای رحیل و بانگ کوچ بلند است. عمال‏‎ ‎‏حضرت عزرائیل در کارند و تو را در هر آن به سوی عالم آخرت‏‎ ‎‏سوق می دهند و باز غافل و نادانی.‏

‏     اللهم انی اسألک التجافی عن دار الغرور، والانابة الی دار‏‎ ‎‏السرور والاستعداد للموت قبل حلول الفوت.‏‎[24]‎‏(16)‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 15

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 16

  • . «إنَّمَا الْحَیوةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ؛ همانا زندگی دنیا، بازیچه و مایه سرگرمی است»؛ محمّد(ص / 36).
  • . «ای فرزند آدم، من همه چیز را برای تو و تو را برای خود آفریدم»؛ علم الیقین؛ ج 1، ص 381.
  • . «تو را خاص خود کردم»؛ طه / 41.
  • . «و من تو را برگزیدم»؛ طه / 13.
  • . «همانا بازگشت آنان به سوی ماست»؛ غاشیه  /  25.
  • . «بازگشت آفریدگان به سوی شما و حسابرسی آنان با شماست... خدا به شما خلقت را آغاز کرد و به شما پایانش می دهد»؛ من لایحضره الفقیه؛ ج 2، ص 370ـ375، باب 225، زیارة جامعة لجمیع الائمة ـ علیهم السلام.
  • . اشاره به حدیث منقول از امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ که قاضی سعید قمی آن را در فوائد الرضویة خود ذکر کرده است: «... فقال: ماالنفس الحیوانیّة؟ قال علیه السلام: قوة الفلکیة و حرارة غریزیّة اصلها الافلاک، بدء ایجادها عندالولادة الجسمانیة، فعلها الحیاة و الحرکة و الظلم و الغشم و الغلبة و اکتساب الاموال، و الشهوات الدنیویّة. مقرّها القلب، و سبب فراقها اختلاف المتولّدات، فاذا فارقت عادت الی مأمنه، بدأت «عود ممازجة لاعود مجاورة» فتعدم صورتها و یبطل فعلها و وجود ما فیضمحل ترکبها...»؛ التعلیقه علی شرح فوائد الرضویه؛ ص 110، حدیث در کلمات مکنونه فیض کاشانی، ص 76 موجود است.
  • . فتوحات مکیّه؛ ج 3، ص 12؛ اسفار؛ ج 9، ص 252 و مابعد به نقل از ابن عربی.
  • . محتمل است که [این] سخن او: «بازگشت به طریق ممازجت و اختلاط، نه به طریق مجاورت و در جوار هم بودن.» اشاره باشد به آنچه نزد برخی از بزرگان حکمت محقق است که: معادِ قوای فرورفته در مادّه، مادام که به تجرّد خیالی نرسیده اند، به وسیله اتّصال به عالم عقل، محقّق می شود، مانند پیوستن آب درون کوزه در کنار دریا؛ هنگامی که کوزه شکسته شده آبش به دریا متصل می شود، برخلاف قوایی که به تجرد خیالی، مجرّد شده اند؛ و نفوس ناطقه قدسیّه که رجوع و بازگشت آنها به عالم روحانیّات، به ابقای فعلیّات مجردیّه آنهاست؛ به نظر ما، مرجع و بازگشتگاه همه عوالم وجود، از مرتبه غیب تا مراتب شهود، به اطلاق وجود و عدم محض است که در هنگام طلوع شمس حقیقت و بروز سلطنت وحدانی، و مالکیّت مطلق [رخ می دهد.] چرا که مقام مالکیّت، مقام قبض وجود است، چنانکه مقام رحمانیّت و رحیمیّت، مقام بسط وجود و بسط کمالات وجود است.
  • . «همان گونه که در آغاز آفریدتان، باز می گرداند»؛ اعراف  /  29.
  • . هود / 112.
  • .مجمع البیان؛ ج 3، ص 199 ؛ الکشاف؛ ج 2، ص 295 ؛ تفسیر بیضاوی؛ ص 307.
  • . بازگشت موجودات به سوی خدای تعالی، به وساطت ولی مطلق، صاحب نفس کلّی الهی و صاحب مرتبه عقل است و موجودات به منزله قوا، ابزار و آلات، و شاخه های وجود انسان کاملند؛ پس همان طور که ابتدای ایجاد موجودات در حضرت غیب، به وساطت ربّ انسان کامل و در حضرت شهادت، به توسط خود انسان کامل است، بازگشت و پایان آنها نیز به همان ترتیب است. به همین سبب است که استقامت امّت، استقامت رسول اللّه ص است و از ناحیه آن حضرت وارد شده که درباره فرموده خداوند در سوره هود: «پس استقامت بورز چنانکه فرمان داده شده ای» فرمودند: «سوره هود مرا پیر کرد» به خاطر همین آیه، والاّ اگر مسأله استقامت امّت مطرح نبود، وجود مقدّس او ـ صلی اللّه علیه و آله ـ که خود میزان و معیار استقامت است.
  • . عقل ظاهر شده در عوالم نازله، به اعتبار اتحاد ظاهر و مظهر، مولّد پاداش و کیفر قرار می گیرد و معاد همه چیز به واسطه اوست؛ بلکه معاد همه موجودات به معاد او تحققّ می یابد. پس موجودات تا به عالم عقل نرسند و در آن فانی نشوند، به سوی حق بازگشت نخواهند کرد، گرچه [در اصل] معاد همه به واسطه انسان کامل است که این عقل، مرتبه عقل اوست.
  • . «ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم»؛ بقره / 156.
  • . اعراف / 29.
  • . «پس هر کس به سنگینی دانه ای خُرد، نیکی کند، آن را خواهد دید و هر کس به سنگینی دانه ای خُرد، بدی کند، آن را خواهد دید»؛ زلزال / 7 ـ 8.
  • . اشاره به سخن امیر ـ علیه السلام: «انّما اخاف علیکم اثنین: اتباع الهوی و طول الامل. اما اتباع الهوی فانه یصدُّ عن الحق و امّا طول الامل فینسی الاخرة؛ من بر شما از دو چیز می ترسم: پیروی هوای نفس و آرزوی دراز، پیروی از هوی، از حق باز می دارد و آرزوی دراز، آخرت را از یاد می برد»؛ اصول کافی؛ ج 2، ص 335ـ336، کتاب ایمان و کفر، باب اتباع الهوی، ح 3.
  • . «ای پیامبر، قرآن را بر تو نازل نکردیم تا تو به سختی و زحمت درافتی»؛ طه /  1ـ2.
  • . از امام باقر و امام صادق ع روایت شده که فرمودند: «کانَ رَسُولُ اللّه (ص) إذا صَلّی، قامَ عَلی اَصابعَ رِجْلَیْهِ حَتّی تَوَرَّمَتْ، فَأَنْزَلَ اللّه ُ تبارک و تعالی: طه...»؛ تفسیر علی بن ابراهیم؛ ج 2، ص 58.
  • . [ای پروردگار من] تو خود ناتوانی ام را از اندکی از گرفتاریهای دنیا و کیفرهای آن می دانی ... و این عذابی است که آسمانها و زمین تاب آن نیاوردند»؛ مصباح المتهجد؛ دعای کمیل، ص 587.
  • . «بانگ کوچ در میانتان در داده شده است»؛ نهج البلاغه؛ خطبه 195.
  • . «بار خدایا، از تو دوری از خانه فریب، و بازگشت به خانه سرور، و آمادگی برای مرگ، پیش از گذشت هنگام آن درخواست می کنم». دعای فوق با اندکی اختلاف از امام سجاد ع روایت شده است. اقبال؛ ص 228 ؛ المراقبات فی اعمال السّنه؛ ص 155 ؛ مفاتیح الجنان؛ اعمال شب 27 ماه رمضان.