فصل سوم: تجرّد نفس و بقای روح

اثبات تجرّد نفس

‏ ‏

اثبات تجرّد نفس

‏ ‏

تجرّد قوای ادراکی

نقصان قوای فکری در پیری

تضادّ آثار نفس با خواصّ جسم

عدم فساد نفس به فساد بدن

‏یکی از حالات نفس، حال تجرد آن است که حکمای شامخین‏‎ ‎‏کمتر مسأله ای از مسائل حکمیه را به مثابه آن اهمیت داده و مبرهن‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 45

‏و واضح نموده اند. و ما اکنون در صدد اثبات تجرد آن به وجه‏‎ ‎‏تفصیلی نیستیم؛ از این جهت به بعضی ادله، که مبادی آن کم مؤونه‏‎ ‎‏است، اکتفا می نماییم و به ذکر مقصد می پردازیم.‏

‏     ‏‏پس، گوییم که به اتفاق اطبا و علما معرفة الاعضاء و حکم‏‎ ‎‏تجربه، تمام اجزاء بدن انسان، از ام الدماغ، که مرکز ادراکات و‏‎ ‎‏محل ظهور قوای نفس است، تا آخرین اجزاء کثیفه صلبه بدن، از‏‎ ‎‏سن سی و پنج سالگی یا سی سالگی به بعد رو به انحطاط و‏‎ ‎‏نقصان گذارد و به افق ضعف و سستی نزدیک شود. و ما خود نیز‏‎ ‎‏تجربه کردیم که ضعف و سستی در تمام قوا نمایان شود. ولی در‏‎ ‎‏همین موقع، یعنی از سن سی و چهل به بعد، قوای روحانیه و‏‎ ‎‏ادراکات عقلیه کاملتر است و رو به ترقی و اشتداد است. از این،‏‎ ‎‏نتیجه حاصل آید که قوای ادراکیه عقلیه جسمانی نیست؛ چه اگر‏‎ ‎‏جسمانی بودی، چون سایر قوای جسمانی رو به ضعف گذاشتی.‏‎ ‎‏و نتوان توهم کرد که از کثرت اعمال قوای فکریه و حصول تجربه‏‎ ‎‏قوای عقلیه قوی گردیده، زیرا که تمام قوای جسمانیه با کثرت‏‎ ‎‏اعمال آن و به کار انداختن آن رو به انحلال و زوال رود نه رو به‏‎ ‎‏قوت و کمال؛ و این خود دلیل بر این است که قوای عقلیه جسم و‏‎ ‎‏جسمانی نیست.‏

‏     و نقض به حال کهولت که قوای فکریه هم ناقص می شود بی‏‎ ‎‏محل است، زیرا که اولاً هیچیک از قوای جسمانی تا سن کهولت‏‎ ‎‏رو به اشتداد نیست تا آنکه گفته شود که فلان محل از جسم مورد‏‎ ‎‏ادراکات عقلیه است و تا سن کهولت رو به اشتداد و قوت بوده، و‏‎ ‎‏اکنون که ضعیف شده قوه فکر هم ضعیف شده. و ثانیا، آن ضعف‏‎ ‎‏در حال کهولت نیز راجع به فکر است که از قوای حاله در جسم‏‎ ‎‏است، یا آنکه احتیاج به قوای جسمانیه دارد؛ و اما ادراکات محضه‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 46

‏و ملکات خبیثه یا فاضله در آن وقت نیز قویتر از سابق است، گر‏‎ ‎‏چه اظهار یا ظهورش کمتر باشد. بالجمله، برای اثبات مدعای ما‏‎ ‎‏همان قوت ادراک در سن چهل پنجاه سالگی کفایت کند.‏

‏     ‏‏و حل نقض آن است که چون نفس بساط خود را از ملک بدن‏‎ ‎‏جمع می کند و قوای او رجوع به باطن ذاتش می نماید، هر یک از‏‎ ‎‏قوا که به عالم جسم و جسمانی نزدیکتر است زودتر رو به سستی‏‎ ‎‏و کلال گذارد، و هر یک بعیدتر است دیرتر ضعیف شود. و اما‏‎ ‎‏قوایی که از عالم تجرد و ملکوت است قویتر گردد و اشتدادش‏‎ ‎‏بیشتر شود؛ و این دلیل بر آن است که نفس جسم و جسمانی‏‎ ‎‏نیست.‏

‏     ‏‏و نیز خواص و آثار و افعال نفس مضاد است با خواص و آثار و‏‎ ‎‏افعال مطلق اجسام؛ و این دلیل بر آن است که نفس جسم نیست.‏‎ ‎‏مثلاً ما بالضروره می دانیم که یک جسم بیش از یک صورت قبول‏‎ ‎‏نمی کند، و اگر بخواهد صورت دیگری بر او وارد شود باید‏‎ ‎‏صورت اول از او مفارقت کند تا صورت دوم را قبول نماید. مثلاً‏‎ ‎‏اگر روی صفحه کاغذی یک صورت نقش کنی، در محلی که نقش‏‎ ‎‏است صورت دیگر منتقش نشود، مگر اینکه صورت اولی بکلی‏‎ ‎‏زایل شود. و این حکم در تمام اجسام جاری است به ضرورت‏‎ ‎‏عقل. اما نفس در عین حال که صورتی در او منتقش است‏‎ ‎‏صورتهای مضاده با او نیز در او منتقش می شود بدون اینکه‏‎ ‎‏صورت اول زائل گردد.‏

‏     و نیز در هر جسمی صورت متناهی نقش بندد، ولی در نفس‏‎ ‎‏صورت غیر متناهیه منتقش شود؛ و از این جهت حکم کند بر امور‏‎ ‎‏غیرمتناهیه.‏

‏     و نیز هر جسمی که صورتی از او زائل گردید، آن صورت در آن‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 47

‏بدون سبب مستأنف پیدا نشود، ولی نفس صورتهایی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که از او‏‎ ‎‏غیبت می کند بی سبب خارج عود می دهد.‏

‏     ‏‏پس، معلوم شد که نفس با همه اجسام در خواص و آثار و افعال‏‎ ‎‏مضاد است؛ پس، آن مجرد است و از سنخ اجسام و جسمانیات‏‎ ‎‏نیست، و مجردات تفاسد پیدا نمی کنند ـ چنانچه در محل خود‏‎ ‎‏مبرهن است ـ زیرا که فساد بی ماده قابله نشود، و مجرد ماده قابله‏‎ ‎‏ندارد، زیرا که آن از لوازم اجسام است، پس تفاسد بر او جایز‏‎ ‎‏نیست.‏

‏     پس، از اینها نتیجه حاصل شد که نفس به خراب بدن و مفارقت‏‎ ‎‏از آن فاسد و خراب نشود؛ بلکه باقی در عالم دیگری است و فنا‏‎ ‎‏برای آن نیست. و این معاد روحانی است از برای نفوس و ارواح که‏‎ ‎‏قبل از قیامت برای آنها حاصل است، تا آنکه اراده حق تعلق گیرد‏‎ ‎‏به عود آنها به ابدان.(34)‏

*  *  *

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 48