فصل چهارم: حدوث نفس و رابطۀ آن با بدن

اقوال مختلف پیرامون حدوث نفس

اقوال مختلف پیرامون حدوث نفس

‏ ‏

‏ ‏

نظر حکیم هندی

رأی شیخ الرّئیس

نظر صدرالمتألّهین

‏درباره کیفیّت حدوث نفس اقوال مختلفی بیان شده که به بعضی از‏‎ ‎‏آنها اشاره می کنیم. قدماء می گفتند: نفس قبل از روح وجود داشته‏‎ ‎‏و برای تدبیر بدن به اینجا آمده است، بعضی کتابهای ادبی و‏‎ ‎‏اخلاقی قدیم مطابق این قول نوشته شده است، مثلاً حکیم هندی‏‎ ‎‏صاحب کتاب کلیله و دمنه در کتاب معروف خود، ضمن بیان‏‎ ‎‏اخلاقیّات و ادبیّات، گویا قصد دارد که با حکایات و داستانها همین‏‎ ‎‏قول را اثبات کند، مثلاً در قضیه «کبوتر مطوّقه» می نویسد:‏

‏     رفقای ضعیف النفس کبوتر که برای دانه چینی آمده بودند به‏‎ ‎‏دام صیّادی گرفتار شدند. صیّاد دامی زیر دانه ها گسترده بود و‏‎ ‎‏کبوتران گرفتار دام صیّاد شدند. کبوتر مطوّقه جهت اظهار محبّت‏‎ ‎‏به رفقا و تعلیم طریقِ استخلاص از دام، خودش را گرفتار دام نمود‏‎ ‎‏و گفت: اکنون که همگی گرفتار دام شده ایم، اگر هر کس به طرفی‏‎ ‎‏حرکت و پرواز نماید، بیشتر در دام گرفتار می شویم و بندها بیشتر‏‎ ‎‏بر روی بال و پرمان قرار می گیرد، پس باید همه به یک طرف‏‎ ‎‏حرکت کنیم تا دام را بگسلانیم و آزاد شویم.‏‎[2]‎

‏    ‏‏هدف حکیم هندی از این حکایت این است که نفوس انبیا و‏‎ ‎‏اوصیا کامل است و احتیاج نیست که برای استکمال به دار طبیعت‏‎ ‎‏بیایند، ولی چون نفوس امّت ضعیف بود، و لازم بود برای‏‎ ‎‏استکمال به دار طبیعت بیایند، و به همین سبب در دام آن گرفتار‏‎ ‎‏شدند. نفوس کمّلین از سر ارفاق و جهت تعلیم طریق استخلاص‏‎ ‎‏از دار طبیعت، به این دنیا آمدند و خودشان را جهت نجات‏‎ ‎‏دیگران گرفتار دام نمودند. این قول همان قول قدما درباره نفس و‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 74

‏کیفیّت پیدایش آن می باشد.‏

‏     ‏‏شیخ الرئیس ـ قدس سره ـ می گوید: نفس همزمان با بدن خلق‏‎ ‎‏می شود و داخل آن می گردد.‏‎[3]‎‏ قول دیگری داریم که شبیه سخن‏‎ ‎‏شیخ الرئیس است، با این فرق که قائلان به آن می گویند همزمان با‏‎ ‎‏خلق بدن، نفس در جای دیگری خلق می شود و سپس داخل بدن‏‎ ‎‏خواهد شد.‏‎[4]‎

‏    ‏‏مرحوم آخوند می فرماید: نفس موجود جداگانه ای نیست که‏‎ ‎‏داخل بدن شود، خواه قبل از خلقتِ بدن موجود شده باشد و یا‏‎ ‎‏همزمان با خلقت بدن، و خواه خلقت همزمان، در همین دنیا باشد‏‎ ‎‏و یا این خلقت در جای دیگری رخ داده باشد. بلکه نفس اصلاً‏‎ ‎‏جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاست. نفس زاییده عالم طبیعت‏‎ ‎‏است، زیرا نطفه با حرکت در جوهر، و سیر در مراتب طبیعت از‏‎ ‎‏تقیّد به آثار و احکام نشئه طبیعت جدا و به موجودی متعلّق به‏‎ ‎‏نشئه دیگر متبدّل می شود. انسان دارای دو وجهه است، که وجهه‏‎ ‎‏طبیعی آن، بدن و جسم، و وجهه تجرّدی و برزخیش نفس است و‏‎ ‎‏بتدریج که نفس در مراتب وجودی ترقّی می کند مستقل می شود،‏‎ ‎‏پس «روحانیة البقاء» خواهد بود.‏

‏     ‏‏مرحوم آخوند ـ قدس سره ـ می فرماید: افلاطون و ارسطو و‏‎ ‎‏دیگر قدما هم به همین قول اعتقاد داشته اند ولی چون در زمان‏‎ ‎‏خودشان گرفتار تقیّه بودند، نمی توانستند با صراحت لهجه مراد و‏‎ ‎‏مقصود خود را بیان کنند، بلکه طبق عقیده عامّه مردم سخن‏‎ ‎‏می گفتند. اکنون هم در قلوب برخی مسلمانان این معنا، راسخ‏‎ ‎‏است که نفس قبل از بدن وجود داشته و سپس وارد بدن می شود،‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 75

‏با این که این عقیده از آن مسلمین نیست، بلکه از قدیم در قلوب‏‎ ‎‏مردم ارتکاز داشته است، عدّه ای برای اثبات آن به چند روایت ـ‏‎ ‎‏که سند مشخّصی نداشته و در کتب شیعه هم نیست، بلکه متّخذ از‏‎ ‎‏روایات عامّه است، و معنایش را هم درست تلقّی نکرده و‏‎ ‎‏نفهمیده اند ـ تمسّک جستند و آنها را به عنوان روایات قطعی السّند‏‎ ‎‏نقل کردند، و این اعتقاد چنان راسخ شد که گویا از ضروریات دین‏‎ ‎‏شمرده می شود.‏

‏     والحاصل: چون در اذهان شریف بعضی از محدّثین ما، گاهی‏‎ ‎‏معنایی، مخالف برخی از اصول مذهب جلوه می کرد و گمان‏‎ ‎‏می کردند که اگر به فلان مطلب قائل شوند اساس مذهب در خطر‏‎ ‎‏است، لذا آن مطلب را قبول نمی کردند، و قائلان آن را تکفیر‏‎ ‎‏می نمودند. مثلاً با این که مرحوم مفید ـ قدس سره ـ قائل به تجرّد‏‎ ‎‏نفس بوده و در کتابش هم نوشته است،‏‎[5]‎‏ و پدر مرحوم مجلسی هم‏‎ ‎‏به تجرّد نفس قائل بوده،‏‎[6]‎‏ ولی در نظر مرحوم مجلسی تجرّد نفس‏‎ ‎‏با اصول مذهب منافات دارد، لذا او تجرّد نفس را انکار نموده و‏‎ ‎‏فرموده: «جز حقّ تعالی و واجب الوجود، مجرّدی نداریم؛ زیرا اگر‏‎ ‎‏غیر از حق تعالی مجرّد یا مجرّداتی داشته باشیم، بطلان قضیه‏‎ ‎‏حشر و تعذیب و تألیم و تنعیم، و همچنین فاعلِ موجب بودن‏‎ ‎‏خداوند متعال و تعدّد قدما لازم می آید، فلذا او منکر تجرّد نفس‏‎ ‎‏شده است.‏‎[7]‎

‏    ‏‏ولی حرف مجلسی اشکال دارد زیرا اگر تجرّد را انکار کنیم و‏‎ ‎‏عالم مجرّدات را قبول نکنیم، لازمه اش ممکن بودن ذات واجب‏‎ ‎‏الوجود و اراده اش است، زیرا معلول باید با علّت سنخیّت داشته‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 76

‏باشد و قول به امکان ذات واجب الوجود و اوصافش، مساوق با‏‎ ‎‏انکار توحید و واجب الوجود و مبدأ عالم است.(46)‏

*  *  *

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 77

  • . کلیله و دمنه؛ ص 136، با تصحیح عبدالعظیم قریب.
  • . ابن سینا؛ مبدأ و المعاد؛ ص 95ـ107 ؛ نجات؛ ص 183 ؛ شفاطبیعیات؛ ص 5، 187.
  • . همان.
  • . تصحیح الاعتقاد؛ ص 216، فصل فی النفوس و الارواح.
  • . روضة المتقین؛ ج 1، ص 493، کتاب الجنائز.
  • . بحارالانوار؛ ج 58، ص 104، کتاب السماء و العالم، باب حقیقه النفس و الرّوح و احوالهما.