سبب خوف از مرگ
علاقه و دلبستگی به دنیا
حبّ بقا و تنفر از فنا
بدان که انسان چون ولیده همین عالم طبیعت است و مادر او همین دنیاست و اولاد این آب و خاک است، حب این دنیا در قلبش از اول نشو و نما مغروس است؛ و هر چه بزرگتر شود، این محبت در دل او نمو می کند. و به واسطه این قوای شهویه و آلات التذاذیه که خداوند به او مرحمت فرموده برای حفظ شخص و نوع، محبت او روزافزون شود و دلبستگی او رو به ازدیاد گذارد. و چون این عالم را محل التذاذات و تعیشات خود می پندارد و مردن را اسباب انقطاع از آنها می داند، و اگر به حسب برهان حکما یا اخبار انبیاء ـ صلوات الله علیهم ـ عقیده مند به عالم آخرت شده باشد و به کیفیات و حیات و کمالات آن، قلبش باز از آن بیخبر است و قبول ننموده، چه رسد به آنکه به مقام اطمینان رسیده باشد؛ لهذا حُبّش به این عالم خیلی زیاد می شود.
و نیز چون فطرتا انسان حب بقاء دارد و از فنا و زوال متنفر و
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 191
گریزان است، و مردن را فنا گمان می کند، گر چه عقلش هم تصدیق کند که این عالم دار فنا و گذرگاه است و آن عالم باقی و سرمدی است، ولی عمده ورود در قلب است؛ بلکه مرتبه کمال آن اطمینان است؛ چنانچه حضرت ابراهیم خلیل الرحمن ـ علیه السلام ـ از حق تعالی مرتبه اطمینان را طلب کرد و به او مرحمت گردید.
پس چون قلوب یا ایمان به آخرت ندارند، مثل قلوب ما گر چه تصدیق عقلی داریم، یا اطمینان ندارند، حب بقاء در این عالم را دارند و از مرگ و خروج از این نشئه گریزان اند. و اگر قلوب مطلع شوند که این عالم دنیا پست ترین عوالم است و دار فنا و زوال و تصرم و تغیر است و عالم هلاک و نقص است، و عوالم دیگر که بعد از موت است هر یک باقی و ابدی و دار کمال و ثبات و حیات و بهجت و سرور است، فطرتا حب آن عالم را پیدا می کنند و از این عالم گریزان گردند. و اگر از این مقام بالا رود و به مقام شهود و وجدان رسد و صورت باطنیه این عالم را و علاقه به این عالم را [و صورت باطنیه آن عالم را] و علاقه به آن را ببیند، این عالم برای او سخت و ناگوار شود و تنفر از آن پیدا کند؛ و اشتیاق پیدا کند که از این محبس ظلمانی و غل و زنجیر زمان و تصرم خلاص شود.
چنانچه در کلمات اولیاء اشاره به این معنی شده است: حضرت مولی الموالی می فرماید: والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه. «به خدا قسم که پسر ابوطالب مأنوستر است به مردن از بچه به پستان مادرش.» زیرا که آن سرور حقیقت این عالم را مشاهده کرده به چشم ولایت، و جوار رحمت حق تعالی را به
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 192
هر دو عالم ندهد.(102)
* * *
ترس به دلیل عدم اعتقاد به معاد
حضرت علی بن الحسین به پدر بزرگوارشان عرض می کنند که ما به حق نیستیم؟ می فرماید چرا، ما به حقیم. می فرماید پس، از مردن نمی ترسیم: «لا نُبَالِی بِالمَوتِ»؛ کسی باید از مردن بترسد که خیال کند که بعد از مردن خبری نیست، همه اش همین است، این زندگانی حیوانی اینکه عقیده اش این است که زندگی همین است و دیگر چیز دیگری نیست، خوب، باید این چند روزی که هستش حفظش کند، و بترسد از اینکه از این دنیا برود؛ اما مسلمین، کسانی که اعتقاد به قرآن دارند، اعتقاد به اسلام دارند و برای عالم دیگری موجودیت بالاتری قائل هستند و این زندگی اینجا را یک زندگی حیوانی می دانند، زندگی انسانی در یک عالم دیگری، بالاتر از اینجاست، این دیگر ترسی ندارد، خوفی ندارد. انسان از این محل به یک محل دیگری منتقل می شود که بهتر از اینجاست.(103)
23 / 2 / 58
* * *
عدم اعتقاد به حیاتی برتر از حیات مادّی
منطق اینها این است که از خدا هستیم و به سوی خدا می رویم. ما که از خدا هستیم و همه چیز ما از خداست، در راه خدا داریم [عمرمان را ]صرف می کنیم و باکی نداریم و این طور نیست که گمان کنیم که از اینجا که رفتیم، دیگر خبری نیست. آنها باید بترسند که قیامت را هم در همین جا خیال می کنند که هست، بعثت
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 193
را هم در همین جا خیال می کنند و آن را بعثت امت می دانند، نه بعثت انبیا و قیامت را هم منکر هستند. آنها باید بترسند که مرگ حیوانی را بر مرگ انسانی ترجیح می دهند.(104)
9 / 6 / 60
* * *
محبت و وابستگی به دنیا و مافیها
از مفاسد حب دنیا و تعلق به آن این است که انسان را از مردن خائف کند. و این خوف، که از محبت دنیا و علاقه قلبی به آن پیدا شود، بسیار مذموم است، و غیر از خوف از مرجع است که از صفات مؤمنین است. و عمده سختی مردن همین فشار رفع تعلقات و خوف از خود مرگ است. جناب محقق بارع و مدقق بزرگ اسلام، سید عظیم الشأن داماد ـ کرم الله وجهه ـ در قبسات ـ که یکی از کتب کم نظیر است ـ در باب خود می فرماید: لا تخافنّک الموت، فانّ مرارته فی خوفه.»(105)
* * *
سبب خوف متوسّطین
عبدالله بن سنان، عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: جاء رجل الی ابی ذر فقال: یا اباذر، مالنا نکره الموت؟ فقال: لانکم عمّرتم الدنیا و اخربتم الاخرة، فتکرهون ان تنقلوا من عمران الی خراب. فقال له: فکیف تری قدومنا علی الله ؟ فقال: اما المحسن منکم، فکالغائب یقدم علی اهله؛ و اما المسی ء منکم، فکالابق یرد علی مولاه. قال: فکیف تری حالنا عندالله ؟ قال: اعرضوا اعمالکم علی الکتاب: ان الله یقول: اِنَّ الْأَبرارَ لَفی نَعیمٍ* وَ إِنَّ الْفُجّارَ لَفی جَحیمٍ. قال: فقال الرجل:
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 194
فاین رحمة الله ؟ قال: رحمتَ الله قریبٌ مِن المحسنینَ.
قال ابوعبدالله ـ علیه السلام: و کتب رجل الی ابی ذر ـ رضی الله عنه: یا اباذر، اطرفنی بشی ء من العلم. فکتب الیه: ان العلم کثیر، و لکن ان قدرت ان لا تسی ء الی من تحبه، فافعل. فقال له الرجل: و هل رأیت احدا یسی ء الی من یحبه؛ فقال له: نعم، نفسک احب الانفس الیک؛ فاذا انت عصیت الله ، فقد اسات الیها.
ترجمه: «فرمود حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ آمد مردی به سوی ابی ذر؛ پس گفت: "ای ابی ذر، چیست ما را که مرگ را کراهت داریم؟" فرمود: "برای اینکه شما تعمیر کردید دنیا را و خراب کردید آخرت را، پس کراهت دارید که منتقل شوید از آبادان به سوی خرابه." پس گفت به او: "چگونه می بینی وارد شدن ما را بر خدا؟" فرمود: "اما نیکوکاران از شما مثل غایب وارد شود بر اهلش؛ و اما بدکار از شما مثل بنده گریزانی که برگردانده شود به سوی مولایش." گفت: "پس چگونه می بینی حال ما را پیش خدا؟" فرمود: "عرضه دارید اعمال خود را بر قرآن، همانا خداوند می فرماید: «همانا نیکویان در نعمتها هستند و همانا بدان در جهنمند."» حضرت فرمود آن مرد گفت: "پس کجاست رحمت خدا؟" گفت: "رحمت خدا نزدیک است به نیکوکاران."».
«فرمود حضرت صادق ـ علیه السلام: و نوشت مردی به سوی ابی ذر ـ رضی الله عنه: "ای اباذر، تحفه ای بفرست مرا به چیزی از علم." پس نوشت به او: "همانا علم بسیار است؛ ولیکن اگر بتوانی بدی نکنی به کسی که دوست داری او را، بکن." گفت آن مرد به او: "آیا دیدی کسی را که بدی کند به کسی که دوست می دارد او را!"
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 195
پس فرمود: "آری نفس تو دوست ترین نفسهاست به تو، پس وقتی که تو عصیان خدا کنی بدی کردی به سوی او."»
... و اما خوف و کراهت متوسطین، یعنی آنهایی که ایمان به عالم آخرت ندارند، برای آنست که وجهه قلب آنها متوجه به تعمیر دنیاست و از تعمیر آخرت غفلت ورزیدند؛ از این جهت میل ندارند از محل آبادان معمور به جای خراب منتقل شوند؛ چنانچه حضرت ابی ذر ـ رضی الله عنه ـ فرمود. و این نیز از نقص ایمان و نقصان اطمینان است، والا با ایمان کامل ممکن نیست اشتغال به امور دنیه دنیویه و غفلت از تعمیر آخرت.
بالجمله، این وحشتها و کراهت و خوفها برای نادرستی اعمال و کجرفتاری و مخالفت با مولاست، والا اگر مثلاً حساب ما درست بود و خود ما قیام به محاسبه خود کرده [بودیم] وحشت از حساب نداشتیم؛زیرا که آنجا حساب عادلانه و محاسب عادل است، پس ترس ما از حساب از بدحسابی خود ما است و از دغل بودن و دزدی، [نه] از محاسبه است.(106)
* * *
خوف کمّل از عظمت حق تعالی
اما حال کمل و مؤمنین مطمئنین، پس آنها کراهت از موت ندارند گرچه وحشت و خوف دارند. زیرا که خوف آنها از عظمت حق تعالی و جلالت آن ذات مقدس است؛ چنانچه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرمود: فاین هول المطّلع؛ و حضرت امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ در شب نوزدهم وحشت و دهشت عظیمی داشت، با آنکه می فرمود: والله لابن ابی طالب انس بالموت من
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 196
الطفل بثدی امه.(107)
* * *
سبب خوف و کراهت ناقصان
بدان که مردم در کراهت داشتن موت و ترس از آن بسیار مختلف هستند و مبادی کراهت آنها مختلف است. و آنچه را که حضرت ابی ذر ـ رضوان الله تعالی علیه ـ بیان فرمودند حال متوسطان است؛ و ما اجمالاً حال ناقصین و کاملین را بیان می نماییم.
پس، بـاید دانسـت که کراهت ما مردن را و خوف ما ناقصان از آن، برای... این است که انسـان به حسب فطـرت خـداداد و جبلت اصلـی، حب بقـاء و حیـات دارد [و] متنفراست از فنا و ممـات. و این متعـلق است به بقـای مطلق و حیـات دائمی سرمدی؛ یعنی، بقـایی که در آن فنـا نباشد و حیـاتی که در آن زوال نباشـد. بعضی از بـزرگان با همیـن فطرت اثبات معـاد می فرمودنـد به بیانی که ذکر آن اکنـون خارج از مقصـد ماست. و چون در فطرت انسان این حب است و آن تنفـر، آنچه را که تشخیص بقا در آن داد و آن عالمی را که عالم حیـات دانست، حب و عشـق به آن پیدا می کند، و از عـالم مقابل آن متنفر می شـود. و چون ما ایمـان به عالم آخـرت نداریم و قلوب ما مطمئن به حیات ازلی و بقای سرمدی آن عالم نمی باشد، از این جهت علاقمند به این عالم و گریزان از موت هستیم به حسب آن فطرت و جبلت... ادراک و تصدیق عقلی غیر از ایمان و طمأنینه قلبی است ماها ادراک عقلی یا تصدیق تعبدی داریم به اینکه موت ـ که عبارت از انتقال از نشئه نازله مظلمه ملکیه است به عالم دیگر که عالم حیات دایمی نورانی و
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 197
نشئه باقیه عالیه ملکوتیه است ـ حق است؛ اما قلوب ما از این معرفت حظی ندارد و دلهای ما از آن بیخبر است. بلکه قلوب ما اخلاد به ارض طبیعت و نشئه ملکیه دارد و حیات را عبارت از همین حیات نازل حیوانی ملکی می داند، و برای عالم دیگر که عالم آخرت و دار حیوان است حیات و بقایی قائل نیست. از این جهت، رکون و اعتماد به این عالم داریم و از آن عالم فراری و خائف و متنفر هستیم. این همه بدبختیهای ما برای نقص ایمان و عدم اطمینان است. اگر آن طوری که به زندگانی دنیا و عیش آن اطمینان داریم و مؤمن به حیات و بقای این عالم هستیم، به قدر عشر آن به عالم آخرت و حیات جاویدان ابدی ایمان داشتیم، بیشتر دل ما متعلق به آن بود و علاقمند به آن بودیم و قدری در صدد اصلاح راه آن و تعمیر آن برمی آمدیم؛ ولی افسوس که سرچشمه ایمان ما آب ندارد و بنیان یقین ما بر آب است؛ ناچار خوف ما از مرگ از فنا و زوال است. و علاج قطعی منحصر آن وارد کردن ایمان است در قلب به فکر و ذکر نافع و علم و عمل صالح.(108)
* * *
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 198