فصل ششم: مرگ یا حیات برتر

عزرائیل (ع) و نزع

‏ ‏

عزرائیل(ع) و نزع

‏ ‏

‏ ‏

حقیقت عزرائیلی و مظاهر آن

‏ان الحقیقة العزرائیلیة مثلاً لها مقام و شأن فی عالم الطب ولها‏‎ ‎‏مظاهر فیه و مقـام و شأن فی عالـم المثال و لها مظاهر فیه، و کذا فی‏‎ ‎‏عـالم النفوس الکلیـة والمقامات الثلاثة مسخّرة تحت المقام‏‎ ‎‏الرابع‏‎[2]‎‏، فالإنتقـالات والاستحـالات من صـورة الی صورة فی عالم‏‎ ‎‏الطبیعـة تکون بتـوسط مظاهر هذا المـلک المقرب الالهی، فان‏‎ ‎‏مباشرة هذه الامور الدنیة الخسیسة لاتکون بل لاتمکن بید‏‎ ‎‏عزرائیل ـ علیه السلام ـ بلا توسط جیوشه. و فی الحقیقة کانت هذه‏‎ ‎‏الامور بیده، لاتّحاد الظـاهر والمظهـر. والانتقـال من عالم الطبع و‏‎ ‎‏نشأة المادة و نزع الأرواح منها الی عالم المثال والبرزخ کان بتوسط‏‎ ‎‏مظاهـره فی عالم المثـال والملائکة الموکلة لنزع الأرواح من‏‎ ‎‏الأجساد، و کذا الانتقال من عالم البـرزخ والمثال الی عالم النفوس‏‎ ‎‏و منه الی عالم العقل، و یکون هذا النـزع غایة النزوع التی کانت‏‎ ‎‏بتوسط عزرائیل بلاواسطة فی بعض العوالم کعـالم النفوس و مع‏‎ ‎‏الواسطة فی العوالم النازلة، ولو کان للموجـود العقـلی نزع فیکون‏‎ ‎‏بمعنی آخر غیـرالثلاثة و لیس بعض مراتبـه بتوسط عزرائیل‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ بل بتوسط بعض الأسماء کاسم القاهر والمالک ربّ‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 212

‏الحقیقة العزرائیلیة و یکون نزع عزرائیل ایضا بتوسطهما.‏‎[3]‎‎[4]‎‏(123)‏

‏ ‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 213

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 214

  • . مراد، مقام «عقل» است.
  • . در باب نزع روح عزرائیل ـ علیه السلام ـ به فصل دهم «قیامت»، «برپا شدن قیامت و نزع مطلق در همه عوالم»، صفحه 322 نیز مراجعه شود.
  • . حقیقت عزرائیلیة در عالم طبع، شأن و مقام و مظاهری دارد، و در عالم مثال [نیز] شأن و مقام و مظاهری دارد؛ و همچنین در عالم نفوس کلیّه [دارای مقام و شأن و مظاهری است]؛ و این سه مقام مسخّر مقام چهارمند. بنابراین انتقالات و از صورتی به صورت دیگر درآمدن در عالم طبیعت، توسّط مظاهر این ملک مقرّب الهی صورت می گیرد؛ زیرا که اقدام به اینگونه امور پست دنیوی، به دست عزرائیل ـ علیه السلام ـ نخواهد بود، بلکه ممکن نیست که بدون وساطت لشکریان وی [مستقیما] به دست او باشد؛ و در حقیقت به دلیل اتّحاد ظاهر و مظهر اینگونه امور در دست اوست و انتقال از عالم طبع و نشئه مادّی، و نزع ارواح از آن به عالم مثال و برزخ، به توسّط مظاهر او در عالم مثال، و ملائکه موکّل بر جدا کردن روحها از بدنها صورت می پذیرد؛ و به همین ترتیب است انتقال از عالم برزخ و مثال به عالم نفوس، و از آنجا به عالم عقل و این نزع، آخرین نزعی است که توسّط شخص عزرائیل و بدون واسطه، در برخی عوالم مانند عالم نفوس، و با واسطه در عوالم پایین تر انجام می گیرد.     و اگر موجود عقلی نزعی داشته باشد، آن نزع به معنایی غیر از سه نزع مذکور است که برخی از مراتب آن توسّط عزرائیل ـ علیه السلام ـ انجام نمی شود؛ بلکه به توسّط برخی اسما مانند اسم قاهر و مالک، که ربّ حقیقت عزرائیلیّه اند، صورت می پذیرد، و نزع [خود] عزرائیل نیز توسّط این دو اسم است.