فصل هشتم: دنیا و آخرت

مادّۀ اخروی

مادّه اخروی

 

 

نبود هیولا در دار آخرت

‏انّ المادة والهیولی لاوجود لهما الابالصورة والفعلیة، بل لا وجود‏‎ ‎‏لهما فی النشأة الآخرة اصلاً، ف‏انّ الدار الآخرة لهی الحیوان‏، و هی‏‎ ‎‏دارالحصاد، و ‏الدنیا مزرعة الآخرة.‎[2]‎‎[3]‎‏(161)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نیاز صورت به مادّه در ابتدای وجود

علت زنده بودن دار آخرت

‏إنّ المقـدار من لـوازم الجسم الطبیـعی، بل الفـرق بینهمـا بالإبهـام و‏‎ ‎‏التّعییـن کما هو المقـرّر فی محـلّه و المبیّن عنـد أهلـه؛‏‎[4]‎‏ و قد ثـبت‏‎ ‎‏فی مـدارک أصحاب الحـکمة المتعـالیّة أنّ احتیاج الصورة إلی‏‎ ‎‏المادّة لقصورهـا و نقصانها و عدم تشخّصهـا فی بدء وجودها، و أمّا‏‎ ‎‏إذا صارت تامّة متشخّصة بالـذات فلا احتیاج لها إلاّ إلی فاعلها التامّ‏‎ ‎‏و قیّومها المطلـق، فاستقلّت الصّـورة فی الوجود بلا مادّة قابلة.‏‎[5]‎

‏    ‏‏و لیت شعری ما المادّة القابلة فی الصور الخیالیّة التی فی‏‎ ‎‏الإنسان الصغیر؟‏‎[6]‎‏ هل الجسم مادّة لها، أو النفس بقوّة وجودها و‏‎ ‎‏همّتها توجدها بلا مادّة؟...‏

‏     و لقـد أشیر إلی ما ذکرنا فی لباس الرمز فی الکتاب الإلهی‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 244

‏بقوله: ‏وَ إِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ‎[7]‎‏ فإنّ مقتضی سریان الحیاة فی‏‎ ‎‏شراشر دار الآخرة ـ التی أوّل منزلها العالم البرزخی... أن لایکون‏‎ ‎‏فیها المادّة الجسمیّة التی هی مبدأ لکلّ موت و لیست فیها حیاة‏‎ ‎‏أصلاً.‏

‏     ‏‏و اُشیر إلی ذلک أیضا فی النبوی المشهور ‏الدُنْیا مَزْرَعةُ الاْخِرَةِ‏. فإنّ‏‎ ‎‏الدّنیا إذا کانت مزرعة للآخرة کانت الآخرة دار الحصاد فإذا کانت‏‎ ‎‏الآخرة دارالحصاد لم یکن فیها قابلیّة و هیولویّة، فإنّ الهیولی بذاتها‏‎ ‎‏محلّ الزرع، و وجودها بلا زرع لغو و عبث تعالی عن أن یکون فی‏‎ ‎‏ملکه اللغو و العبث.‏‎[8]‎‏(162)‏

*  *  *

‏ ‏

قوای چهارگانه مادّه و مبدأ فعّاله آخرت

‏اگر فعل شهوانی از اوّل که با عمل کوچکی شروع شده، بعد تکرار‏‎ ‎‏گردید، و بتدریج این قوّه ظهور و بروز پیدا کرد و بر سایر قوا غلبه‏‎ ‎‏نمود، تا آنجا که سرانجام فعلیّت کامل حاصل کرد... یعنی انسان،‏‎ ‎‏همه حیثیّات خود را تحت یک حیثیّت درآورد، و همه قوایش از‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 245

‏عمّال قوّه شهویه گردید؛ در نتیجه وقتی به عالم آخرت منتقل‏‎ ‎‏شود، مبدأ فعّاله اش «قوّه شهوت»، و مادّه آخرتی او همین قوّه‏‎ ‎‏خواهد بود. البته مادّه در اینجا به معنی «مبدأ فعّال» است نه مادّه‏‎ ‎‏انفعالیّه، که هیولای اولای عالم طبیعت باشد. ‏‏[‏‏به کار بردن «مادّه»‏‎ ‎‏به معنی «مبدأ» مصطلح است، چنان که عرفا «ظلّ منبسط» را مادّة‏‎ ‎‏الموادّ گویند‏‏]‏‏.‏

‏     وقتی قوّه شهویّه، مادّه، یعنی مبدأ فعّاله آخرتی شخصی شد،‏‎ ‎‏بدن مناسب خود را انشا می کند. ‏‏[‏‏البته چنانکه در سابق گفتیم این‏‎ ‎‏طور نیست که بدن معلول نفس باشد، بلکه مرتبه ای از مراتب آن‏‎ ‎‏است‏‏]‏‏. معنی فعالیّت نفس، و انشای بدن مناسب به وسیله نفس،‏‎ ‎‏این است که نفس، مناسب باطن خود ظهور کند و ظهور شی ء‏‎ ‎‏است، نه این که هویّت دیگری در بین باشد.‏

‏     ‏‏همچنین اگر قوّه غضبیّه فعّال باشد، مادّه آخرتی شخص‏‎ ‎‏غضوب، «قوّه غضبیّه» خواهد بود که یک عائله غاضبه تشکیل‏‎ ‎‏می دهد؛ و به تناسب مبدأ، درنده هایی از نوع سباع غضوب،‏‎ ‎‏مراتب دیگر آن شخص را مورد حمله قرار خواهد داد.‏

‏     به همین ترتیب، اگر قوّه واهمه شخص رشد کرد و دیگر قوا‏‎ ‎‏مسخّر آن شد، مادّه آخرتی شخص «قوّه واهمه و شیطنت» خواهد‏‎ ‎‏بود، و چنین شخصی در آخرت به صورت شیطان ظاهر می شود،‏‎ ‎‏و تشکیل عائله شیطانی خواهد داد.‏

‏     این سه قوّه، اصولی هستند که می توانند در عالم آخرت،‏‎ ‎‏برأسه، مادّه محسوب شوند. حال اگر فقط یکی از آنها در دنیا‏‎ ‎‏رشد کند، همان در آخرت، به تنهایی، مادّه اخروی خواهد بود؛ و‏‎ ‎‏اگر در این عالم دو یا سه تا از آنها، با ترکیبهای مختلف، با هم‏‎ ‎‏مزدوج و ترکیب شوند، در آخرت، صورت حاصل از ترکیب آنها‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 246

‏مادّه خواهد بود.‏

‏     تا اینجا، مادّه آخرتی اشقیا را شرح دادیم ‏‏[‏‏که جمعا هفت‏‎ ‎‏حالت داشت‏‏]‏‏. امّا مادّه آخرتی سعدا، «قوّه عاقله» است که انسان‏‎ ‎‏می تواند این قوّه را فعال و زنده کند تا قوای دیگر مسخر و عامل او‏‎ ‎‏شوند، حتی شهوت را نیز عقلانی کند، و تمامی قوّه های خود را با‏‎ ‎‏میزان عقلی که با سلطنت مطلقه قوّه عاقل برپا شده است، اداره‏‎ ‎‏کند، در این صورت در آخرت، قوّه عاقله مادّه و مبدأ فعّاله او‏‎ ‎‏خواهد بود.(163)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

کوچکی عالم دنیا در برابر آخرت

‏این عالم اجسام و این عالم طبیعت، آنطوری که تا حالا ادراک‏‎ ‎‏کرده اند، تا حالا کشف کرده اند، محیرالعقول است؛ عقول ماها به‏‎ ‎‏آن نمی رسد. آنقدری که تا حالا فهمیده اند، و ماعدایش هم اِلی‏‎ ‎‏ماشاءالله هست که کسی دستش به نورش نمی رسد، ستاره هایی‏‎ ‎‏هست که نورشان شش بیلیون سال، شش بیلیون سال نورشان به‏‎ ‎‏زمین می رسد. این عدد را تفهّمش نمی توانیم بکنیم. در بعضی‏‎ ‎‏نوشته ها هست که بعضی از ستاره ها اگر جوفش را باز کنند پانصد‏‎ ‎‏میلیون شمس در آنجا جایش می شود. و بعضی از ستاره ها هست‏‎ ‎‏که اگر در مرکز شمس بگذارند، تا زمین می آید؛ ‏‏[‏‏اینقدر‏‏]‏‎ ‎‏بزرگی اش هست. این پهناوری که عقول به آن نمی رسد، کسی‏‎ ‎‏نمی تواند بر آن اطلاع پیدا کند، اینها همه اش عالم «دنیا»ست؛‏‎ ‎‏عالم پست است. بعضی از اهل معرفت می گفتند اینکه این عالم را‏‎ ‎‏«دنیا» گذاشته است اسمش را، برای این که خجالت می کشد واقع‏‎ ‎‏این قضیه را ـ واقع دنیا را بفرماید؛ از این جهت همین با همین اسم‏‎ ‎‏به «دنیا» تعبیر کرده است. این عالم با این پهناوری، با این بساط،‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 247

‏عالم «دنیا»ست. این آسمانها با همه چیزهایی که تا حالا کشف‏‎ ‎‏شده است ـ به حَسَب لسان قرآن ‏زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الکَواکِبِ‎[9]‎‏؛‏‎ ‎‏آسمان «پایین»، پایینِ اینکه همه تا حالا کشفش کرده اند؛ اینها همه‏‎ ‎‏در لسان قرآنْ آسمان «پایین» است. این آسمانهای بالا را باز کشف‏‎ ‎‏نکرده اند که چه خبر است ـ در عین حال به حسب روایت: ما نَظَرَ‏‎ ‎‏إلَیْهِ نَظَرَ لُطْفٍ مُنْذُ خَلْقِهِ؛ و به حَسَب قرآن هم که «متاع» اسمش‏‎ ‎‏باشد حیات دنیا. حیات آخرتْ حیات است، زنده است. اینجا‏‎ ‎‏زندگی نیست، مردگی است اینجا. حیات آخرتْ حیات است ـ دار‏‎ ‎‏آخرت ‏لَهِیَ الْحَیَوان.‎[10]‎‏(164)‏

10 / 8 / 56

*  *  *

‏ ‏

تعصّی مادّه دنیا از تنفیذ اراده

‏در این عالم ممکن نیست آمال انسان اداره شود و هر کس به‏‎ ‎‏آرزویش برسد، برای اینکه این عالم دار مزاحمت است و موادّ این‏‎ ‎‏عالم از اجرای اراده ما تعصی دارند.(165)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نفوذ اراده در آخرت

‏خدای تبارک و تعالی آن عالم را به طوری مقرر فرموده و اراده‏‎ ‎‏انسانی را طوری قرار داده که به مجرد اراده هر چه را بخواهد‏‎ ‎‏موجود کند، موجود می کند.(166)‏

*  *  *

‏ ‏

روایتی پیرامون نفوذ اراده در آخرت 

‏بعضی از اهل معرفت روایت نمودند از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 248

‏و آله ـ راجع به اهل بهشت که ملکی می آید پیش آنها؛ پس از آن که‏‎ ‎‏اذن ورود می طلبد وارد می شود و نامه ای از جناب ربوبیّت به آنها‏‎ ‎‏می دهد بعد از آن که از خدای تعالی به آنها سلام ابلاغ نماید. و در‏‎ ‎‏آن نامه است برای هر انسانی که مخاطب به آن است: ‏

‏     ‏‏مِنَ الْحَیِّ القَیّوُمِ الَّذی لا یَمُوتُ اِلَی الْحَیِّ القَیُّومِ الَّذی لایَمُوتُ.‏‎ ‎‏اَمّا بَعْدُ، فَاِنّی اَقُولُ لِلشَّیْ ءِ کُنْ فَیَکُونُ، وَ قَدْ جَعَلْتُکَ تَقولُ لِلشَّیْ ءِ‏‎ ‎‏کُنْ فَیْکونُ. فقال ـ صلی الله علیه و آله: فلا یَقولُ اَحَدٌ مِنْ اَهْلِ الجَنَّةِ‏‎ ‎‏لِلشَّیْ ءِ کُنْ اِلاّ وَ یَکُون.‏‎[11]‎‏(167)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

هر انسان نوع منحصر به فرد

‏وقتی انسان از طبیعت خارج شد مجرّد است، و در این موقع است‏‎ ‎‏که «فردیّت» او درست می شود؛ برای این که از حرکت جوهریّه در‏‎ ‎‏طبیعت فارغ شده است.‏

‏     البتّه در عالم مجرّدات، نوع منحصر به فرد است، و به همین‏‎ ‎‏سبب، در آن عالم، هر کس فرد مجردی است که نوعش منحصر به‏‎ ‎‏آن فرد است، و لذا انتسابات هم قطع می شود، و این است معنی‏‎ ‎‏آیه شریفه: ‏فَاِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا اَنْسابَ بَیْنَهُم‎[12]‎‏. و این قطع نَسَب قهری و‏‎ ‎‏طبیعی است.(168)‏

*  *  *

‏ ‏

 

زوال نسبتهای ملکی و بقای ارتباطهای ملکوتی

‏در حدیث وارد است که رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 249

کل حسب و نسب منقطع یوم القیامَةِ الاّ حسبی و نسبی.‎[13]‎‏ یعنی «تمام حسبها و‏‎ ‎‏نسبها پاره گردد و به آخر رسد روز قیامت مگر حسب و نسب من.»‏‎ ‎‏معلوم است حسب و نسب آن حضرت روحانی و باقی است و از‏‎ ‎‏تمام عصبیتهای جاهلیت دور است. آن حسب و نسب روحانی در‏‎ ‎‏آن عالم ظهورش بیشتر و کمالش هویداتر است. این ارتباطهای‏‎ ‎‏جسمانی ملکی، که از روی عادات بشریه است، به اندک چیزی‏‎ ‎‏منقطع شود؛ و هیچیک از آنها در عوالم دیگر ارزشی ندارد، مگر‏‎ ‎‏ارتباطات در تحت نظام ملکوتی الهی باشد و در سایه میزان قواعد‏‎ ‎‏شرعیه و عقلیه باشد که دیگر آن انفصام و انقطاع ندارد.(169)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

دنیا، دار اختلاف رحمت و عذاب

آخرت محل نقمت و نعمت خالص

‏بـدان که این عالم دنیـا برای نقص و قصـور و ضعفی که در آن‏‎ ‎‏است نه دار کرامت و جای ثواب حق تعالـی است، و نه محل‏‎ ‎‏عذاب و عقاب است؛ زیرا که دار کرامت حق عـالمی است که‏‎ ‎‏نعمتهای آن خالص و اختلاط به نقمت ندارد و راحت آن مشوب به‏‎ ‎‏تعب و رنج نیست. و در این عالم چنین نعمتی امکان ندارد، زیرا که‏‎ ‎‏دار تزاحم است و به هر نعمتی انواع رنج و زحمت و نقمت‏‎ ‎‏اختلاط دارد. بلکه حکما گفته اند لذات این عالم دفع آلام است.‏‎[14]‎‎ ‎‏و توان گفت که لذاتش موجب آلام است، زیرا که اینجا هر لذتی در‏‎ ‎‏پی رنج و الم و تعبی دارد. بلکه ماده این عالم تعصی دارد از قبول‏‎ ‎‏رحمت خالص و نعمت غیر مشوب. و همین طور عذاب و زحمت‏‎ ‎‏و رنج و تعب این عالم نیز خالص نیست؛ بلکه هر رنجی و تعبی‏‎ ‎‏محفوف به نعمتی و نعمتهایی است. و هیچ یک از آلام و اسقام و‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 250

‏رنج و محنت در این عالم غیر مشوب نیست؛ و مواد این عالم‏‎ ‎‏تعصی دارد از قبول عذاب خالص مطلق. و دار عذاب و عقاب‏‎ ‎‏حق، داری است که در آن عذاب محض و عقاب خالص باشد. آلام‏‎ ‎‏و اسقام آنجا مثل این عالم نیست که به عضوی دون عضوی متوجه‏‎ ‎‏باشد؛ یک عضو سالم و راحت باشد و عضو دیگر در تعب و‏‎ ‎‏زحمت. و به بعض آنچه ذکر شد اشاره فرموده در حدیث‏‎ ‎‏شریف... آنجا که فرماید: ‏و ذلک ان الله لم یجعل الدنیا ثوابا لمؤمن و لا‎ ‎عقوبة لکافر.‎[15]‎‏ یعنی جهت اینکه مؤمن در این عالم مبتلا به بلیات‏‎ ‎‏شود آن است که خدای تعالی قرار نداده این دنیا را ثواب برای‏‎ ‎‏مؤمنی و نه سزا برای کافری. اینجا دار تکلیف و «مزرعه آخرت» و‏‎ ‎‏عالم کسب است؛ و عالم آخرت دار جزا و سزا و ثواب و عقاب‏‎ ‎‏است.(170)‏

*  *  *

‏ ‏

نقمت و نعمت آخرت فوق تصوّر انسان

‏امور آخرتی با دنیا فرقها دارد. ذلت در آخرت غیر از ذلت در‏‎ ‎‏دنیاست؛ چنانچه نعمتها و عذابهای آنجا مناسبت با اینجا ندارد:‏‎ ‎‏نعمتش فوق تصور ماست؛ عذابش خارج از حوصله ماست؛‏‎ ‎‏کرامتش بالاتر از آنچه هست که ما خیال می کنیم. ذلت و خواریش‏‎ ‎‏غیر از این ذلت و خواریهایی است که ما گمان می کنیم.(171)‏

*  *  *

‏ ‏

قابل قیاس نبودن نعمت و نقمت دو عالم‏ ‏

‏ای عزیز، اوضاع عالم آخرت را با این عالم قیاس مکن که این عالم‏‎ ‎‏را گنجایش ظهور یکی از نعمتها و نقمتهای آن عالم نیست. این‏‎ ‎‏عالم با همه پهناوری آسمانها و عوالمش گنجایش ظهور پرده ای از‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 251

‏پرده های ملکوت سفلی، که عالم قبر هم از همان است، ندارد، چه‏‎ ‎‏رسد به ملکوت اعلا که عالم قیامت نمونه آن است. و در حدیث‏‎ ‎‏مفصّلی که شیخ شهید ثانی‏‎[16]‎‏ ـ رضوان الله علیه ـ در منیة المرید از‏‎ ‎‏حضرت صدیقه کبری ـ سلام الله علیها ـ نقل می فرماید وارد است‏‎ ‎‏که فرمود: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:" همانا علمای‏‎ ‎‏شیعیان ما محشور می شوند؛ و بر آنها خلعت می پوشند از‏‎ ‎‏خلعتهای کرامت به قدر کثرت علومشان و جدّیّت کردن آنها در‏‎ ‎‏ارشاد بندگان خدا؛ حتّی آنکه به بعضی آنها هزار هزار خلعت از‏‎ ‎‏نور داده شود ـ تا آنکه می فرماید ـ یک رشته از آن خلعتها افضل‏‎ ‎‏است از آنچه شمس بر آن طلوع می کند هزار هزار مرتبه."»‏‎[17]‎‏ این‏‎ ‎‏راجع به نعیمش. و امّا راجع به عذابش، جناب فیض‏‎[18]‎‏ رحمه الله در‏‎ ‎‏علم الیقین از مرحوم صدوق‏‎[19]‎‏ حدیث کند که به اسناد خود از‏‎ ‎‏حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ روایت کند در ضمن حدیثی که‏‎ ‎‏جبرئیل به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ عرض کرد که «اگر یک‏‎ ‎‏حلقه از آن سلسله ای که طولش هفتاد ذراع است بر دنیا نهاده‏‎ ‎‏شود، همانا دنیا ذوب شود از حرارت آن. و اگر قطره ای از زقّوم و‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 252

‏ضریع آن بچکد در آبهای اهل دنیا، می میرند اهل آن از گند آن.»‏‎[20]‎‎ ‎‏نعوذ بالله من غضب الرّحمن.(172)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

عزّت و شقاوت آخرت، برتر از تصوّر انسان

‏آن نشئه عالم ابدی دائمی است که موت و فنا ناپذیر است،‏‎ ‎‏سعیدش در راحت و عزّت و نعمت همیشه ای است آن هم راحتی‏‎ ‎‏که در این عالم شبیه ندارد، عزّت و سلطنتی الهی که در این نشئه‏‎ ‎‏نظیر ندارد، نعمتهایی که در متخیّله کسی خطور ننموده است، و‏‎ ‎‏همینطور در جانب شقاوت آن که عذاب و نقمت و وبالش در این‏‎ ‎‏عالم نظیر و مثل ندارد.(173)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

عدم فطور نعمتهای بهشت در قلب انسان

‏انسان تا در این عالم است، وضعیات این عالم و عادات آن او را به‏‎ ‎‏طوری مأنوس به خود ‏‏[‏‏می کند‏‏]‏‏ که هر چه از کرامات و نعم آن عالم‏‎ ‎‏و یا خذلان و عذاب آنجا بشنود. فورا به یک صورت ملکی‏‎ ‎‏مقایسه می کند؛ مثلاً کرامتهایی را که حق تعالی برای مؤمنین وعده‏‎ ‎‏فرموده و نعمی را که برای آنها تهیه فرموده و خبر دادند انبیاء‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ به کرامتهای سلاطین و بزرگان به مردم مقایسه‏‎ ‎‏می کند یا قدری بهتر و بالاتر؛ و نعمتهای آنها را چون نعمتهای این‏‎ ‎‏عالم یا قدری لطیفتر و بهتر فرض می کند؛ با اینکه این مقایسه‏‎ ‎‏قیاس باطلی است. نعمتهای آن عالم و روح و ریحانش به تصور ما‏‎ ‎‏درست نیاید و به قلب ما نظیر آنها خطور نکرده. ما نمی توانیم‏‎ ‎‏تصور کنیم که یک شربت آب بهشت دارای تمام لذات متصوره‏‎ ‎‏است، از هر قبیل که ممکن باشد؛ هر یک ممتاز از دیگر؛ که کیفیت‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 253

‏هر لذتی به لذات اینجا توان گفت شباهت ندارند.(174)‏

*  *  *

‏ ‏

بهشت، دار کرامت حق تعالی

‏گمان مکن بهشت و جنات آن مثل باغستانهای دنیا منتها قدری‏‎ ‎‏وسیعتر و عالیتر است؛ آنجا دار کرامت حق و مهمانخانه الهی‏‎ ‎‏است؛ تمام این دنیا مقابل یک تار موی حورالعین بهشتی نیست،‏‎ ‎‏بلکه مقابل یک تار از حله های بهشتی که برای اهل آن فراهم شده‏‎ ‎‏نیست.(175)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آمیختگی لذّات دنیوی با رنج

‏تمام نعمتهای این عالم مختلط با زحمتها و رنجهای طاقت‏‎ ‎‏فرساست؛ همه لذتهای دنیا محفوف به آلامی است کمرشکن؛ درد‏‎ ‎‏و رنج و تعب و حزن و اندوه و غصه سرتاسر این عالم را فرا گرفته‏‎ ‎‏است.(176)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

لذّت دنیا، مانع سعادت

‏دنیا ظاهرش فریبنده و لذّت بخش است، ولی در هر لذّتی‏‎ ‎‏بازماندن از سعاداتی است و فرو رفتن در مهالکی است که غافلِ‏‎ ‎‏جاهل آن را نمی داند و باور نمی کند.(177)‏

*  *  *

‏ ‏

 

آخرت، دار رحمت رحیمیّه

‏الرحمة الرحمانیة مقام بسط الوجود، والرحمة الرحیمیة مقام بسط‏‎ ‎‏کمال الوجود. فبالرحمة الرحمانیة ظهرالوجود، و بالرحمة‏‎ ‎‏الرحیمیة یصل کل موجود الی کماله المعنوی و هدایته الباطنیة. و‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 254

‏لهذا ورد: ‏یا رحمن الدنیا و رحیم الاخرة‎[21]‎‏، و ‏الرحمن بجمیع خلقه والرحیم‎ ‎بالمؤمنین خاصة.‎[22]‎‏ فبحقیقة الرحمانیة افاض الوجود علی الماهیات‏‎ ‎‏المعدومة و الهیا کل الهالکة و بحقیقة الرحیمیة هدی کلاً صراطه‏‎ ‎‏المستقیم، و کان بروز سلطنة الرحیمیة و طلوع دولتها فی النشأة‏‎ ‎‏الاخرة اکثر. و فی بعض الآثار: ‏یا رحمن الدنیا و الآخرة و‎ ‎رحیمهما.‎[23]‎‎[24]‎‏(178)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

محرومان از رحمت رحیمیّه

‏این دو اسم شریف از اسمای محیطه است، که تمام دار تحقّق در‏‎ ‎‏ظلّ این دو اسم شریف به اصل وجود و و کمال آن رسیده و‏‎ ‎‏می رسند و رحمت رحمانیّه و رحیمیّه شامل جمیع دار وجود‏‎ ‎‏است حتی رحمت رحیمیّه که جمیع هدایت هادیان طریق توحید‏‎ ‎‏از جلوه آن می باشد، شامل همه است؛ الاّ آنکه خارجان از فطرت‏‎ ‎‏استقامت، به سوء اختیار خود خود را از آن محروم نمودند، نه‏‎ ‎‏آنکه این رحمت شامل حال آنها نیست. حتی در عالم آخرت، که‏‎ ‎‏روز دِرو کِشته های زشت و زیبا است، آنان که کِشته های زشت‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 255

‏دارند خود قاصرند که از رحمت رحیمیّه استفاده نمایند.(179)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تفاوت نشئه دنیا و آخرت

‏این جا یک مطلب دیگر را مطرح می کنیم: شاید در اذهان بعضی از‏‎ ‎‏مردم این معنی خوابیده باشد که عالم آخرت همین عالم دنیاست،‏‎ ‎‏منتها تا یک موقع دنیا مورد تکذیب و تکفیر خدا و ائمه بوده، و‏‎ ‎‏موقعی دیگر مورد تحسین واقع می شود. این اعتقادی است‏‎ ‎‏مخالف تمام آیات قرآن و تمام اخبار. قرآن از اول تا آخر، دنیا را‏‎ ‎‏تکذیب می کند و نمی شود گفت که در یک موقع دیگر، همین‏‎ ‎‏نشئه، گل و گلزار خواهد شد؛ بلکه باید گفت که عالم دنیا و آخرت‏‎ ‎‏دو نشئه متفاوت هستند، و آخرت، محل ظهور کامل نفس است، و‏‎ ‎‏نفس در آن عالم بطور شدید، در بروز خواهد بود و جسم انسانی‏‎ ‎‏در آن عالم از کوهها قویتر خواهد شد.‏

‏     چطور می توان گفت آن نشئه عین این نشئه است، در صورتی‏‎ ‎‏که آنجا جسم به قدری قوی است که مثلاً حلقه آهنی آتشینی از آن‏‎ ‎‏جهان، که کوههای دنیا تاب و توان استقامت در برابر آن را ندارد و‏‎ ‎‏از حرارتش ذوب می شوند، تحمّل می کند. آن جسم در روی چنین‏‎ ‎‏آتشهایی خواهد بود، جسمی که حالا یک دقیقه تحمّل ندارد‏‎ ‎‏انگشت خود را در آتش دنیا نگهدارد آنجا سالهای سال که مأة‏‎ ‎‏الف عام، شاید به قدر یک روزش باشد، در آتش خواهد ماند.‏‎ ‎‏حتی گفته شده که اگر تمام کوهها را روی آرنج آن جسم بگذارند‏‎ ‎‏می تواند نگهدارد، یا مثلاً اجسام کفّار، من یوم الحشر الی الابد، در‏‎ ‎‏آتش می مانند. این چه جسمی است؟ چه عالمی است؟‏

‏     و بالجمله آن جا نشئه ای است که کلّها لهی الحیوان، چنانچه آیه‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 256

‏شریفه فرماید: ‏وَ اِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ.‎[25]‎‏(180)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

 

دلیلی بر فرق دنیا و آخرت

دوری از دنیا و توجّه به آخرت

‏یکی از دلایل همجنس نبودن دنیا و آخرت علاوه بر ادّله دیگر،‏‎ ‎‏اجماع ملیّین است که می گویند «عالم دنیا» و «عالم آخرت»، قائلند‏‎ ‎‏که این دو عالم در طول یکدیگرند. اخلاف، این میراث را از‏‎ ‎‏اسلاف خود به ارث می برند، و سرانجام هم این امر منتهی به‏‎ ‎‏وحی، مشحون از احادیثی مانند ‏إنَّ دارَ الاْخِرَةِ دارُ الْقَرارِ وَ دارُ الدُّنْیا وَ‎ ‎الزَّوالِ‎[26]‎‏ است.‏

‏    ‏‏البته مراد از این گونه کلمات، این نیست که وقتی انسان در عالم‏‎ ‎‏طبیعت مرد، خاک بدنش دوباره در همین عالم، جمع شده و‏‎ ‎‏انسانی دیگر موجود شود، زیرا اگر چنین باشد، باید هر روز‏‎ ‎‏معادی باشد، برای اینکه خاک مرده ها الآن در حول و حوش شهر‏‎ ‎‏ما در مزارع و باغها واقع شده و غذای انسان می شود تا بالاخره‏‎ ‎‏سیرش به ایجاد و حصول انسان منتهی شود.(181)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تذکّراتی در پرهیز از دنیا و پرداختن به آخرت

‏بدان که نفس در هر حظی که از این عالم می برد در قلب اثری از آن‏‎ ‎‏واقع می شود که آن تأثر از ملک و طبیعت است و سبب تعلق آن‏‎ ‎‏است به دنیا. و التذاذات هر چه بیشتر باشد قلب از آن بیشتر تأثر‏‎ ‎‏پیدا می کند و تعلق و حبش بیشتر می گردد، تا آنکه تمام وجهه قلب‏‎ ‎‏به دنیا و زخارف آن گردد. و این منشأ مفاسد بسیاری است. تمام‏‎ ‎‏خطاهای انسان و گرفتاری به معاصی و سیئات برای همین محبت‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 257

‏و علاقه است؛ چنانچه در حدیث کافی گذشت.‏

‏     و از مفاسد بسیار بزرگ آن، چنانچه حضرت شیخ عارف‏‎[27]‎‏ ما‏‎ ‎‏ـ روحی فداه ـ می فرمودند، آن است که اگر محبت دنیا صورت‏‎ ‎‏قلب انسان گردد و انس به او شدید شود، در وقت مردن که برای او‏‎ ‎‏کشف شود که حق تعالی او را از محبوبش جدا می کند و مابین او و‏‎ ‎‏مطلوباتش افتراق می اندازد با سخطناکی و بغض به او از دنیا برود.‏‎ ‎‏و این فرمایش کمرشکن باید انسان را خیلی بیدار کند که قلب خود‏‎ ‎‏را خیلی نگاه دارد. خدا نکند که انسان به ولینعمت خود و مالک‏‎ ‎‏الملوک حقیقی سخطناک باشد که صورت این غضب و دشمنی را‏‎ ‎‏جز خدای تعالی کسی نمی داند.‏

‏     ‏‏و نیز شیخ بزرگوار ما ـ دام ظله ـ از پدر بزرگوار خود نقل کردند‏‎ ‎‏که در اواخر عمر وحشتناک بود از برای محبتی که به یکی از‏‎ ‎‏پسرهای خود داشت. و پس از اشتغال چندی به ریاضت از آن‏‎ ‎‏علاقه راحت شد و خشنود گردید و به دار سرور انتقال پیدا کرد،‏‎ ‎‏رضوان الله علیه.‏

‏     فی الکافی باسناده عن طلحة بن زید، عن ابی عبدالله ـ علیه‏‎ ‎‏السلام ـ قال: ‏مثل الدنیا کمثل ماء البحر، کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا‎ ‎حتی یقتله‏. یعنی حضرت صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «مثل دنیا،‏‎ ‎‏مثل آب دریاست: هر چه تشنه از او بیاشامد، تشنگی را زیادتر کند‏‎ ‎‏تا بکشد او را.» محبت دنیا انسان را منتهی به هلاکت ابدی می کند‏‎ ‎‏و ماده تمام ابتلائات و سیئات باطنی و ظاهری است.‏

‏     و از جناب رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ منقول است که‏‎ ‎‏«درهم و دینار کسانی را که قبل از شما بودند کشتند، و کشنده شما‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 258

‏هم آنهاست.»‏‎[28]‎

‏    ‏‏فرضا که انسان مبتلای به معاصی دیگر نگرددـ گر چه بعید‏‎ ‎‏بلکه محال عادی است ـ خود تعلق به دنیا و محبت به آن، اسباب‏‎ ‎‏گرفتاری است؛ بلکه میزان در طول کشیدن عالم قبر و برزخ همین‏‎ ‎‏تعلقات است. هر چه آنها کمتر باشد، برزخ و قبر انسان روشنتر و‏‎ ‎‏گشاده تر و مکث انسان در آن کمتر است؛ و لهذا برای اولیای خدا‏‎ ‎‏بیشتر از سه روز ـ چنانچه در بعضی روایات است ـ عالم قبر‏‎ ‎‏نیست؛ آن هم برای همان علاقه طبیعی و تعلق جبلی است.‏

‏     و از مفاسد حب دنیا و تعلق به آن این است که انسان را از مردن‏‎ ‎‏خائف کند. و این خوف، که از محبت دنیا و علاقه قلبی به آن پیدا‏‎ ‎‏شود، بسیار مذموم است، و غیر از خوف از مرجع است که از‏‎ ‎‏صفات مؤمنین است. و عمده سختی مردن همین فشار رفع‏‎ ‎‏تعلقات و خوف از خود مرگ است. جناب محقق بارع و مدقق‏‎ ‎‏بزرگ اسلام، سید عظیم الشأن داماد ـ کرّم الله وجهه ـ در قبسات ـ‏‎ ‎‏که یکی از کتب کم نظیر است ـ در باب خود می فرماید: «لا‏‎ ‎‏تخافنّک الموت، فان مرارته فی خوفه.‏‎[29]‎‏» «نترساند البته تو را مرگ،‏‎ ‎‏زیرا که تلخی آن در ترسناکی از اوست.» ‏

‏     و از مفاسد بزرگ حب دنیا آن است که انسان را از ریاضات‏‎ ‎‏شرعیه و عبادات و مناسک باز دارد، و جنبه طبیعت را قوت دهد و‏‎ ‎‏تعصی نماید طبیعت از اطاعت روح، و انقیاد آن را نکند و عزم‏‎ ‎‏انسانی را سست کند و اراده را ضعیف نماید؛ با اینکه یکی از‏‎ ‎‏اسرار بزرگ عبادات و ریاضات شرعیه آن است که بدن و قوای‏‎ ‎‏طبیعیه و جنبه ملک تابع و منقاد روح گردد و اراده نفس در آنها‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 259

‏کارکن شود و ملکوت نفس بر ملک غالب شود، و به طوری روح‏‎ ‎‏دارای سلطنت و قدرت و نفوذ امر شود که به مجرد اراده بدن را به‏‎ ‎‏هر کار بخواهد وادار کند، و از هر کار بخواهد بازدارد؛ ملک بدن و‏‎ ‎‏قوای ظاهره ملکیه تابع و مقهور و مسخر ملکوت گردد به نحوی‏‎ ‎‏که بی مشقت و تکلف هر کاری را بخواهد انجام دهد. و یکی از‏‎ ‎‏فضایل و اسرار عبادات شاقه و پرزحمت آن است که این مقصد از‏‎ ‎‏آنها بیشتر انجام گیرد، و انسان به واسطه آنها دارای عزم می شود و‏‎ ‎‏بر طبیعت غالب می آید و بر ملک چیره می شود. و اگر اراده تام و‏‎ ‎‏تمام شود و عزم قوی و محکم گردد، مثل ملک بدن و قوای ظاهره‏‎ ‎‏و باطنه آن مثل ملائکة الله شود که عصیان خدا نکنند؛ به هر چه‏‎ ‎‏آنها را امر فرماید اطاعت کنند، و از هر چه نهی فرماید منتهی‏‎ ‎‏شوند، بدون آنکه با تکلف و زحمت باشد. قوای ملک انسان هم‏‎ ‎‏اگر مسخر روح شد، تکلف و زحمت از میان برخیزد و به راحتی‏‎ ‎‏مبدل گردد، و اقالیم سبعه ملک تسلیم ملکوت شود و همه قوا‏‎ ‎‏عمال آن گردند... .‏‎[30]‎

‏     ‏‏پوشیده نیست بر هر صاحب وجدانی که انسان به حسب‏‎ ‎‏فطرت اصلی و جبلت ذاتی عاشق کمال تام مطلق است و شطر‏‎ ‎‏قلبش متوجه به جمیل علی الاطلاق و کامل من جمیع الوجوه‏‎ ‎‏است؛ و این از فطرتهای الهیه است که خداوند تبارک و تعالی‏‎ ‎‏مفطور کرده است بنی نوع انسان را بر آن؛ و به این حب کمال اداره‏‎ ‎‏ملک ملکوت گردد و اسباب وصول عشاق کمال مطلق شود؛ ولی‏‎ ‎‏هر کسی به حسب حال و مقام خود تشخیص کمال را در چیزی‏‎ ‎‏دهد و قلب او متوجه آن گردد: اهل آخرت تشخیص کمال را در‏‎ ‎‏مقامات و درجات آخرت داده قلوبشان متوجه آنهاست. و اهل الله ‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 260

‏در جمال حق کمال و در کمال او جمال را یافته ‏وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ‎ ‎السَّمواتِ وَالاَْرْضَ.‎[31]‎‏ گویند، و ‏لی مع الله حال‎[32]‎‏ فرمایند، و حب وصال و‏‎ ‎‏عشق جمال او را دارند. و اهل دنیا چون تشخیص داده اند که کمال‏‎ ‎‏در لذایذ دنیاست و جمال دنیا در چشم آنها زینت یافته، فطرتا‏‎ ‎‏متوجه آن شدند؛ ولیکن با همه وصف، چون توجه فطری و عشق‏‎ ‎‏ذاتی به کمال مطلق متعلق است، و سایر تعلقات عرضی و از قبیل‏‎ ‎‏خطا در تطبیق است، هر چه انسان از ملک و ملکوت دارا شود و‏‎ ‎‏هر چه کمالات نفسانی یا کنوز دنیایی یا سلطنت و ریاست پیدا‏‎ ‎‏کند، اشتیاقش روزافزون گردد و آتش عشقش افروخته تر گردد.‏‎ ‎‏مثلاً نفس صاحب شهوت هر چه مشتهیات برای او زیادتر گردد‏‎ ‎‏تعلق قلبش به مشتهیات دیگری که در دسترس او نیست بیشتر‏‎ ‎‏شود و آتش اشتیاقش شعله ورتر گردد. و همین طور نفس ریاست‏‎ ‎‏طلب اگر قطری را در زیر پرچم اقتدار درآورد، متوجه قطر دیگر‏‎ ‎‏گردد؛ و اگر تمام کره زمین را در تحت سلطنت درآورد، میل آن کند‏‎ ‎‏که پرواز به کرات دیگر کند و آنها را متصرف شود. ولی بیچاره‏‎ ‎‏نمی داند فطرت چیز دیگر را طالب است. عشق جبلی فطری‏‎ ‎‏متعلق به محبوب مطلق است. تمام حرکات جوهری و طبیعی و‏‎ ‎‏ارادی و جمیع توجهات قلبی و تمایلات نفسانی به جمال زیبای‏‎ ‎‏جمیل علی الاطلاق است و خود آنها نمی دانند، و این محبت و‏‎ ‎‏اشتیاق و عشق را، که بُراق معراج و رفرف وصول است، در غیر‏‎ ‎‏مورد خود صرف می کنند و آن راتحدید و تقیید بیجا می نمایند.‏

‏     بالجمله، از مقصود اصلی خود دور افتادیم، منظور این است‏‎ ‎‏که انسان چون قلبا متوجه به کمال مطلق است، هر چه از زخارف‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 261

‏دنیا را جمع آوری کند تعلق قلبش بیشتر می شود. و چون تشخیص‏‎ ‎‏داده که دنیا و زخارف آن کمال است، حرصش رو به ازدیاد گذارد‏‎ ‎‏و عشقش افزونتر شود و احتیاجش به دنیا بیشتر گردد و فقر و‏‎ ‎‏نیازمندی نصب عین او گردد. به عکس اهل آخرت، که توجه آنها‏‎ ‎‏از دنیا سلب شود؛ و هر چه توجه به عالم آخرت بیشتر کنند، میل‏‎ ‎‏آنها و توجه قلبی آنها به این عالم کمتر گردد، تا از تمام دنیا بی نیاز‏‎ ‎‏شوند و غنا در قلب آنها ظاهر گردد و عالم دنیا و زخارف آن را‏‎ ‎‏ناچیز شمارند چنانچه اهل الله از هر دو عالم مستغنی هستند و از‏‎ ‎‏هر دو نشئه وارسته اند، و احتیاج آنها فقط به غنی علی الاطلاق‏‎ ‎‏است و جلوه غنی بالذات صورت قلب آنها شده است. هنیئا لهم.‏‎[33]‎

‏    ‏‏پس مضمون حدیث شریف اشاره تواند بود به اینکه شرح داده‏‎ ‎‏شد که می فرماید: «کسی که صبح و شام کند و دنیا بزرگترین همّ او‏‎ ‎‏باشد، قرار دهد خداوند فقر را بین دو چشمش. و کسی که صبح و‏‎ ‎‏شام کند و آخرت بزرگترین همّ او باشد، قرار دهد خداوند غنا را‏‎ ‎‏در قلب او.»‏

‏     ‏‏معلوم است کسی که توجه قلبش به آخرت باشد، امور دنیا و‏‎ ‎‏کارهای صعب او در نظرش حقیر و سهل شود؛ و این دنیا را‏‎ ‎‏متصرم و متغیر و عبورگاه خود و متجر و دارالتربیه خود داند و به‏‎ ‎‏هیچ یک از سختی و خوشی آن اعتنا نکند، و احتیاجات او کم گردد‏‎ ‎‏و افتقارش به امور دنیا و به مردم آن کم شود؛ بلکه به جایی رسد‏‎ ‎‏که بی احتیاج شود؛ پس امورش جمع شود و تنظیم در کارش پیدا‏‎ ‎‏شود و غنای ذاتی و قلبی پیدا کند. پس، هر چه به این عالم به نظر‏‎ ‎‏عظمت و محبت نگاه کنی و قلبت علاقمند به آن شود به حسب‏‎ ‎‏مراتب محبت، احتیاجات زیاد شود و فقر در باطن و ظاهر تو‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 262

‏نمایان شود، و امورت متشتت و درهم شود و قلبت متزلزل و‏‎ ‎‏غمناک و خائف شود، و امورت بر وفق دلخواه انجام نگیرد، و‏‎ ‎‏آرزو و حرصت روزافزون گردد و غم و حسرت بر تو چیره شود و‏‎ ‎‏یأس و حیرت در دلت جایگزین گردد. چنانچه در حدیث شریف‏‎ ‎‏به بعضی از این معانی اشاره فرموده.‏

‏     روی فی الکافی باسناده عن حفص بن قرط، عن ابی عبدالله ‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ  قال: ‏من کثر اشتباکه بالدنیا، کان اشد لحسرته عند فراقها.‎[34]‎

‏    ‏‏و عن ابن ابی یعفور قال: سمعت ابا عبدالله ـ علیه السلام ـ یقول:‏‎ ‎من تعلق قلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: همّ لایفنی، و أمل لایدرک، و رجاء‎ ‎لاینال.‎[35]‎‏ یعنی «کسی که تعلق داشته باشد دلش به دنیا، تعلق پیدا‏‎ ‎‏کند قلبش به سه چیز: اندوهی بی زوال؛ و آرزویی که به او رسیده‏‎ ‎‏نشود؛ و امیدی که به او نائل نشود.»‏

‏     و اما اهل آخرت هر چه به دار کرامت حق نزدیک شوند،‏‎ ‎‏قلبشان مسرور و مطمئن شود، و از دنیا و مافیها منصرف و گریزان‏‎ ‎‏و متنفر گردند. و اگر خدای تعالی برای آنها آجال معینه قرار نداده‏‎ ‎‏بود، لحظه ای در این دنیا نمی ماندند؛ چنانچه حضرت مولی‏‎ ‎‏الموحدین می فرماید.‏‎[36]‎‏ پس آنها در این عالم مثل اهل اینجا در رنج‏‎ ‎‏و تعب نیستند و در آخرت مستغرق بحار رحمت حق اند. جعلنا الله ‏‎ ‎‏و ایاکم منهم ان شاءالله .‏‎[37]‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 263

‏    ‏‏پس ای عزیز، اکنون که مفاسد این علقه و محبت را متذکر‏‎ ‎‏شدی و دانستی که انسان را این محبت به هلاکت دچار می کند و‏‎ ‎‏ایمان انسان را از دست او می گیرد و دنیا و آخرت انسان را درهم و‏‎ ‎‏آشفته می کند، دامن همت به کمر زن و هر قدر توانی بستگی دل را‏‎ ‎‏از این دنیاکم کن و ریشه محبت را سست کن، و این زندگی چند‏‎ ‎‏روزه را ناچیز شمار و این نعمتهای مشوب به نقمت و رنج و الم را‏‎ ‎‏حقیر دان، و از خدای تعالی توفیق بخواه که تو را کمک کند و از این‏‎ ‎‏رنج و محنت خلاصی دهد و دل تو را مأنوس به دار کرامت خود‏‎ ‎‏کند. ‏و ما عندالله خیر و ابقی.‎[38]‎‏(182)‏

*  *  *

‏ ‏

تقابل دنیا و آخرت و تمایلات قلب به دو عالم

‏قلب انسانی لطیفه ای است که متوسط است بین نشئه ملک و‏‎ ‎‏ملکوت و عالم دنیا و آخرت. یک وجهه آن به عالم دنیا و ملک‏‎ ‎‏است، و بدان وجهه تعمیر این عالم کند؛ و یک وجهه آن به عالم‏‎ ‎‏آخرت و ملکوت و غیب است، و بدان وجهه تعمیر عالم آخرت و‏‎ ‎‏ملکوت نماید. پس، قلب به منزله آیینه دورویی است که یک روی‏‎ ‎‏آن به عالم غیب است و صور غیبیه در آن منعکس شود؛ و یک‏‎ ‎‏روی آن به عالم شهادت است و صور ملکیه دنیاویه در آن منعکس‏‎ ‎‏شود. و صور دنیاویه از مدارک حسیه ظاهریه و بعضی مدارک‏‎ ‎‏باطنه، مثل خیال و وهم، در آن انعکاس پیدا کند؛ و صور اخرویه از‏‎ ‎‏باطن عقل و سرّ قلب در آن انعکاس پیدا کند. و اگر وجهه دنیاویه‏‎ ‎‏قلب قوت گرفت و توجه آن یکسره به تعمیر دنیا شد و همش‏‎ ‎‏منحصر شد در دنیا و مستغرق شد در ملاذ بطن و فرج و سایر‏‎ ‎‏مشتهیات و ملاذ دنیاویه، به واسطه این توجه باطن خیال مناسبتی‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 264

‏پیدا کند به ملکوت سفلی که به منزله ظل ظلمانی عالم ملک و‏‎ ‎‏طبیعت است و عالم جن و شیاطین و نفوس خبیثه است. و به‏‎ ‎‏واسطه این تناسب القائاتی که در آن شود القائات شیطانیه است؛ و‏‎ ‎‏آن القائات منشأ تخیلات باطله و اوهام خبیثه گردد. و نفس چون‏‎ ‎‏بالجمله توجه به دنیا دارد، اشتیاق به آن تخیلات باطله پیدا کند و‏‎ ‎‏عزم و اراده نیز تابع آن گردد و یکسره جمیع اعمال قلبیه و قالبیه از‏‎ ‎‏سنخ اعمال شیطانی گردد، از قبیل وسوسه و شک و تردید و اوهام‏‎ ‎‏و خیالات باطله؛ و ارادات بر طبق آن در ملک بدن کارگر گردد. و‏‎ ‎‏اعمال بدنیه نیز بر طبق صور باطنیه قلب گردد؛ چه که اعمال‏‎ ‎‏عکس و مثال ارادات؛ و آنها مثال و عکس اوهام، و آنها عکس‏‎ ‎‏وجهه قلوب است؛ پس، چون وجهه قلب به عالم شیطان بوده،‏‎ ‎‏القائات در آن از سنخ جهالات مرکبه شیطانیه گردد، و در نتیجه از‏‎ ‎‏باطن ذات وسوسه و شک و شرک و شبهات باطله طلوع کرده تا‏‎ ‎‏ملک بدن سرایت کند.‏

‏     ‏‏و بر این قیاس که ذکر شد، وجهه قلب اگر به تعمیر آخرت و‏‎ ‎‏معارف حقه شد و توجه آن به عالم غیب شد، یک نحوه تناسبی با‏‎ ‎‏ملکوت اعلی، که عالم ملائکه و نفوس طیبه سعیده است و به‏‎ ‎‏منزله ظل نورانی عالم طبیعت است، پیدا کند، و علوم مُفاضه به آن‏‎ ‎‏از علوم رحمانی مَلَکی و عقاید حقه، و خطرات از خطرات و‏‎ ‎‏القائات الهیه گردد، و از شک و شرک منزه و پاکیزه گردد و حالت‏‎ ‎‏استقامت و طمأنینه در نفس پیدا شود؛ و اشتیاقات آن نیز بر طبق‏‎ ‎‏علوم آن، و ارادات بر طبق اشتیاقات، و بالاخره اعمال قلبیه و قالبیه‏‎ ‎‏و ظاهریه و باطنیه از روی میزان عقل و حکمت واقع شود.(183)‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 265

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 266

  • . علم الیقین؛ ج 1، ص 347، مقصد سوم، باب اول، فصل 8 ؛ عوالی اللئالی؛ ج 1، ص 139ـ140، ص 66 ؛ بحارالانوار؛ ج 107، ص 109، کتاب الاجازات.
  • . مادّه و هیولا، [در دنیا] بدون صورت و فعلیّت، وجود نخواهند داشت، و در نشئه آخرت، اصلاً وجود ندارند، [چرا که] آخرت، خود زنده است و سرای درو [کِشته ها]، و دنیا، کشتگاه آخرت است.
  • . اسفار اربعة؛ ج 4، ص 10ـ14، سفر دوم، فن اوّل، فصل دوم.
  • . همان؛ ج 5، ص 145، 256، سفر دوم، فن سوم، فصل چهارم و فن ششم، فصل سوم.
  • . لازم به ذکر است که قاضی سعید قمی ـ رحمة اللّه علیه ـ معتقد است که وجود صور مقداریّه بدون مادّه جسمیّه امری بیّن الاستحاله است؛ و سؤال حضرت امام، در اینجا به صورت استفهام انکاری، و جهت نقد نظر قاضی است. جهت اطلاع از نظر قاضی سعید قمی، به صفحات 139ـ141 کتاب التعلیقة علی الفوائد الرضویة مراجعه شود.
  • . عنکبوت / 64.
  • . «مقدار» از لوازم جسم طبیعی است، بلکه فرق بین مقدار و جسم فقط در ابهام و تعیّن است، چنانچه در محل خود مقرّر و نزد اهلش روشن می باشد. در کتب فلاسفه حکمت متعالیه به اثبات رسیده که نیاز صورت به مادّه به سبب قصور و نقصان، و عدم تشخّص صورت در ابتدای وجودش است، و قیّوم مطلق خود، نخواهد داشت. پس صورت، بدون مادّه قابله در وجود مستقل شده است.     من نمی دانم مادّه قابله صور، صور خیالیّه ای که در انسان صغیر هست چیست؟ آیا «جسم» مادّه آنهاست، یا اینکه [در واقع] نفس با قدرتِ وجود و همّت خود بدون [نیاز به] مادّه، آنها را ایجاد می کند؟ در کتاب الهی نیز به آنچه ما گفتیم، در لباس رمز و کنایه، اشاره ای شده، آنجا که می فرماید: «همانا سرای آخرت، خود زنده است». پس مقتضای جریان داشتن حیات در سرتاسر عالم آخرت، که منزل اوّلش عالم برزخ است، آن است که «مادّه جسمانی» که مبدأ هرگونه فنا و نیستی، و هیچ گونه حیاتی بر آن وجود ندارد، در آن عالم نباشد.     در حدیث نبوی مشهور «دنیا، کشتگاه آخرت است» نیز به همین نکته اشاره شده است. پس اگر دنیا به منزله کشتگاهی برای آخرت باشد، آخرت جای درو خواهد بود، اگر آخرت جای درو باشد، قابلیّت و هیولویّت و قوّه ای نخواهد بود [چرا که] هیولا، بذاته، محل کشت و زراعت است، و وجودش بدون زراعت [در آن ]لغو و عبث می باشد، و خداوند برتر از آن است که بیهودگی و لغو در ملکش جاری شود.
  • . «ما آسمان دنیا را به زینت ستارگان بیاراستیم»؛ صافات / 6.
  • . عنکبوت / 64.
  • . «از حیّ قیّومی که نمی میرد به [سوی] حیّ قیّومی که نمی میرد؛ اما بعد، من چون به [هر] چیز گویم «باش»، پس موجود می شود. تو را (نیز) چنان قرار دادم که به (هر) چیز بگویی «باش» موجود شود. آنگاه رسول اللّه (ص) فرمود: «احدی از اهل بهشت به چیزی نمی گوید «باش» مگر آنکه (موجود) شود»؛ علم الیقین؛ ج 2، ص 1061، المقصد الرابع، باب 17، فصل اوّل.
  • . «پس آنگاه که در صور دمیده شد، دیگر خویشاوندی در میانشان باقی نماند»؛ مؤمنون / 101.
  • . بحارالانوار؛ ج 25، ص 249، کتاب الامامة، باب اَنّ الائمة من ذرّیه الحسینع ؛ وسائل الشیعة؛ ج 14، ص 21، کتاب النّکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 8، ح 5 (با اندکی اختلاف در عبارت).
  • . اسفار اربعه؛ ج 9، ص 211ـ212، السفر الرابع، باب 11، فصل 3.
  • . اصول کافی؛ ج 2، ص 259، کتاب الایمان و الکفر، باب شدة ابتلاء المؤمن، ح 29.
  • . شیخ زین الدین بن نورالدین عاملی معروف به «شهید ثانی»، 911ـ966 ه . ق. از جمله آثار اوست: شرح لمعه، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، اسرارالصلوة، کشف الرّیبة فی احکام الغیبة.
  • . منیه المرید؛ ص 24ـ25.
  • . محمّد محسن بن الشاه مرتضی مشهور به «فیض کاشانی»، متوفی 1091 ه . ق. محدث و فقیه و عارف و حکیم قرن یازده هجری. حدود نود اثر به او نسبت می دهند که برخی از آنها عبارت است از: تفسیر صافی، وافی در حدیث، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، شافی، علم الیقین، الحقایق، کلمات مکنونه، الاصول الاصلیة.
  • . محمدبن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، مکنی به ابوجعفر، معروف به «ابن بابویه» و «صدوق»، 381 ه . ق. از بزرگان علمای امامیه و مشایخ حدیث و فقهای شیعه، تألیفاتش را حدود سیصد اثر نوشته اند که معروفترین آنها عبارتند از: من لایحضره الفقیه، اکمال الدّین و اتمام النّعمة، الخصال، التّوحید، عیون اخبار الرّضا(ع)، الامالی، معانی الاخبار، علل الشرایع، هدایة و مقنع.
  • . علم الیقین؛ ج 2، ص 1033، المقصد الرابع، الباب الخامس عشر، فی صفة النار و اهلها.
  • . بحارالانوار؛ ج 88، ص 355، کتاب الصلاة، باب صلاة الحاجة، ح 19 ؛ مستدرک الوسائل؛ ج 6، ص 319، کتاب الصلاة، باب 25، ح 6904.
  • . البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 44، تفسیر سوره الفاتحة، ح 1 و 2، روایت از امام صادقع.
  • . اصول کافی؛ ج 2، ص 557، کتاب الدّعاء، باب الدعاء لکرب و الهمّ و الحزن و الخوف، ح 6 ؛ التهذیب؛ ج 3، ص 95، کتاب الصلاة، باب 13، ح 29 ؛ بحارالانوار؛ ج 86، ص 383 و ج 87، ص 86،154.
  • . رحمت رحمانیّه مقام بسط وجود، و رحمت رحیمیه مقام بسطِ کمال وجود است؛ بنابراین با رحمت رحمانیّه وجود ظهور می یابد، و با رحمت رحیمیّه، هر موجودی به کمال معنوی و هدایت باطنی [خاصّ] خود می رسد؛ و لذا در روایت است که: «ای رحمان دنیا و رحیم آخرت»، و «رحمان [نسبت] به همه آفریدگانش و رحیم [نسبت ]بخصوص مؤمنین». پس حق تعالی با حقیقت رحمانیّه، وجود را بر ماهیات معدومه و هیاکل هالکه افاضه نمود؛ و با حقیقت رحیمیّه، هر یک از آنان را به صراط مستقیمش هدایت کرد، و بروز سلطنت رحیمیّه، و طلوع دولت آن در نشئه آخرت بیشتر است؛ و در بعضی روایات آمده: «ای رحمان دنیا و آخرت و رحیم آن دو».
  • . عنکبوت / 64.
  • . «همانا آخرت دار قرار و ثبات، و دنیا، دار زوال و فناست»؛ اصول کافی؛ ج 2، ص 133، کتاب الایمان و الکفر، باب ذم الدنیا و الزهد فیها، ح 16.
  • . مراد، مرحوم آیت اللّه شاه آبادیقده است.
  • . قال رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه و آله: «إِنَّ الدّینارَ وَ الدِّرْهَمَ اهْلَکا مَنْ کانَ قَبْلَکُم وَ هُما مُهْلِکاکُمْ»؛ اصول کافی؛ ج 2، ص 316، کتاب الایمان و الکفر، باب حبّ الدّنیا و الحرص علیها، ح 6.
  • . قبسات؛ ص 479.
  • . اقالیم سبعه ملک عبارتند از: گوش، چشم، زبان، شکم، دست، پا، دامان فرج.
  • . «رو به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفرید»؛ انعام  /  79.
  • . «لی مع اللّه حالٌ لا یسعه ملک مقرّب و لا نبیٌ مرسل؛ مرا با خدا حالی است که هیچ ملک مقرّب و نبیّ مرسلی را درک نمی کند»؛ مجلسی؛ الاربعین؛ ص 177، شرح حدیث 13.
  • . «بر آنان گوارا باد».
  • . در کافی با سند خود از حفص بن قرط از امام صادق ع روایت کند که فرمود: «هر کس بیشتر به دنیا درآویزد، به هنگام جدایی از آن افسوس او بیشتر خواهد بود»؛ اصول کافی؛ ج 2، ص 320، کتاب الایمان و الکفر، باب حبّ الدّنیا، ح 16.
  • . همان؛ ح 17.
  • . علی ع در خطبه همّام می فرماید: «وَ لَوْ لاَ الاْجَلُ الَّذی کَتَبَ اللّه ُ عَلَیهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرواحُهُمْ فی أَجْسادِهمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ، شَوْقا اِلَی الثَّواب وَ خَوفا مِنَ الْعِقابَ؛ اگر نبود مهلتی که خداوند برای آنها قرار داده بود، از شوق ثواب و ترس از عذاب چشم بر هم زدنی جانهایشان در بدنهایشان قرار نمی گرفت».
  • . «ان شاءاللّه خداوند ما و شما را در زمره آنان قرار دهد».
  • . «آنچه نزد خداوند است بهتر و پایدارتر است»؛ قصص  /  60، شوری  /  36.