فصل سیزدهم: بهشت و جهنّم

موجبات خلود

‏ ‏

موجبات خلود

‏ ‏

‏ ‏

انطفای نور فطرت

‏خلود در جهنَّم، تابِعِ انطفاء نور فطرت است و آن از «إخْلادِ إلَی‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 388

‏الْأَرْضِ»‏‎[2]‎‏ بطور مطلق حاصل شود.(322)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نابودی فطرت توحید

‏اگر فطرت توحید از دست رفت، که فطره الله است، و به جای آن‏‎ ‎‏شرک و کفر جایگزین شد، دیگر شفاعت شافعین نصیب انسان‏‎ ‎‏نشود؛ و انسان مخلد در عذاب است.(323)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ملکات، زایل کننده ایمان

‏گاهی این ملکات اسباب می شود که انسان را مخلد در جهنم‏‎ ‎‏می کند، زیرا که ایمان را از انسان می گیرند؛ مثل حسد که در‏‎ ‎‏روایات صحیحه ماست که ایمان را حسد می خورد، همان طور که‏‎ ‎‏آتش هیزم را می خورد.‏‎[3]‎‏ و مثل حبّ دنیا و شرف و مال که در‏‎ ‎‏روایات صحیحه است که دو گرگ اگر در گله بی شبان رها شود،‏‎ ‎‏یکی از آنها در اوّل گله و یکی در آخرش، زودتر آنها را هلاک‏‎ ‎‏نمی کنند از حب شرف و حب دنیا که دین مؤمن را از او‏‎ ‎‏می گیرد.(324)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

عجب و استغنای از فضل حق

‏شخص معجب بداند که این رذیله تخم رذایل دیگر است، و منشأ‏‎ ‎‏اموری است که هر یک برای هلاک ابدی و خلود در عذاب خود‏‎ ‎‏سببی مستقل است... یک وقت که چشم دنیائی ملکی بسته شد و‏‎ ‎‏سلطان برزخ و قیامت طلوع کرد، ببیند حال اهل معاصی کبیره از او‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 389

‏بهتر است: آنها را خداوند مستغرق بحار رحمت خود فرموده به‏‎ ‎‏واسطه ندامتی که داشتند یا اعتمادی که به فضل حق تعالی‏‎ ‎‏داشتند، و این بیچاره چون خود را مستقل دیده بود و در باطن‏‎ ‎‏ذاتش از فضل حق بی نیاز شمرده بود، خدای تعالی در حساب او‏‎ ‎‏نیز مناقشه فرمود و او را چنانکه خود او می خواست در تحت‏‎ ‎‏میزان عدل درآورده و به خود او بفهماند که هیچ عبادتی برای حق‏‎ ‎‏نکرده و تمام عباداتش بعد از ساحت حق آورده؛ اعمال و ایمانش‏‎ ‎‏باطل و ناچیز است، سهل است، خود آنها موجب هلاکت و تخم‏‎ ‎‏عذاب الیم و مایه خلود در جحیم است.(325)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اخلاق و نیّات فاسده

‏اگر با آن خلق فاسد از این عالم، که نشئه تبدلات هیولانی و‏‎ ‎‏تغیرات مادی است، منتقل شد، قلع آن از دست خود او خارج‏‎ ‎‏می شود و تا در آخرت یا برزخ یک خلق از اخلاق نفسانی بخواهد‏‎ ‎‏تبدیل شود هیهات است؛ در حدیث است از رسول اکرم ـ صلی‏‎ ‎‏الله علیه و آله و سلم ـ که هر یک از اهل بهشت و جهنم مخلدند در‏‎ ‎‏آن به واسطه نیات خود.‏‎[4]‎‏(326)‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 390

چگونگی ایجاد بهشت و جهنّم

‏بدان که ظاهر این حدیث که می فرماید: ‏عمرتم الدنیا و اخربتم الاخرة‎[5]‎‎ ‎‏آن است که دار آخرت و بهشت معمور و آبادان است و به اعمال ما‏‎ ‎‏خراب می شود. ولی معلوم است که مقصود تشابه در تعبیر است و‏‎ ‎‏چون نسبت به دنیا «تعمیر» تعبیر فرموده، به مناسبت آن نسبت به‏‎ ‎‏دار آخرت «تخریب» تعبیر فرموده. و عالم جهنم و بهشت گرچه‏‎ ‎‏مخلوق هستند، تعمیر دار جنت و مواد جهنم تابع اعمال اهل آن‏‎ ‎‏است. و در روایت است که زمین بهشت ساده است و مواد تعمیر‏‎ ‎‏آن اعمال بنی الانسان. و این مطابق است با برهان و کشف اهل‏‎ ‎‏مکاشفه؛ چنانچه بعضی از عرفای محققین گوید:‏

‏     ‏‏«بدان، عصمنا الله و ایاک، که جهنم از اعظم مخلوقات است؛ و‏‎ ‎‏آن زندان خداوند است در آخرت. و او را «جهنم» گویند برای بعید‏‎ ‎‏بودن قعر آن؛ چنانچه چاهی را که قعرش بعید است بئر «جهنام»‏‎ ‎‏گویند. و آن شامل حرارت و زمهریر است. و در آن برودت است‏‎ ‎‏به آخر درجه آن، و حرارت است به آخر درجه آن؛ و بین اعلای‏‎ ‎‏آن و قعر آن هفتصد و پنجاه سال راه است. و مردم اختلاف دارند‏‎ ‎‏که آن مخلوق است یا غیرمخلوق. و خلاف مشهور است در آن و‏‎ ‎‏همین طور در بهشت نیز اختلاف کردند. و اما پیش ما و پیش‏‎ ‎‏اصحاب ما، اهل مکاشفه و معرفت، آنها مخلوق هستند و مخلوق‏‎ ‎‏نیستند. اما اینکه گفتیم مخلوق اند، مثل آن است که مردی خانه ای‏‎ ‎‏را بنا کند و دیوارهای محیطه به فضای آن را فقط بر پا کند؛ در این‏‎ ‎‏صورت گفته شود که این خانه است؛ و وقتی که داخل آن شوی‏‎ ‎‏دیده نشود در آن مگر دیواری که بر فضا و ساحتی دایر است. پس‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 391

‏از آن، انشاء خانه ها و بیوت آنرا نمایند به حسب اغراض ساکنان‏‎ ‎‏آن از غرفه ها و قصرها و مخزنها و آنچه سزاوار است در آن‏‎ ‎‏باشد.»‏‎[6]‎‏ انتهی.‏

‏    ‏‏... و تواند بود که عالم بهشت و جهنم دو نشئه و دار مستقلی‏‎ ‎‏باشند که بنی آدم به حرکات جوهریه و سوقهای ملکوتی و‏‎ ‎‏حرکات ارادیه عملیه و خُلقیه به سوی آنها مسافرت می کنند،‏‎ ‎‏گرچه هر یک از آنها حظوظشان از صور اعمال خودشان باشد. ‏

‏     و بالجمله، عالم ملکوت اعلی عالم بهشت است که خود عالم‏‎ ‎‏مستقلی است، و نفوس سعیده سوق ‏‏[‏‏داده‏‏]‏‏ می شود به سوی آن؛‏‎ ‎‏و عالم جهنم ملکوت سفلی است که نفوس شقیه به سوی آن‏‎ ‎‏مسافرت کند. ولی آنچه به آنها در هر یک از دو نشئه رجوع‏‎ ‎‏می کند، صورت بهیه حسنه یا مولمه مدحشه اعمال خود آنها‏‎ ‎‏است.(327)‏

*  *  *

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 392

  • . این تعبیر از آیه 176 سوره أعراف اقتباس شده است که: «وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ؛ ولی او در زمین بماند، و از پی هوای خویش رفت».
  • . عَنْ أَبی عَبْدِاللّه ع قالَ: «إنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاْیمانَ، کَما تَأْکلُ النّارُ الْحَطَبَ»؛ اصول کافی؛ ج 2، ص 306، کتاب الایمان و الکفر، باب حسد، ح 2.
  • . امام صادق ع از پدرانش از امیرالمؤمنین (ع) روایت می کند: «کان رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه و آله ـ ذات یَوْمٍ جالِسا فی مَسْجِدهِ إذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنَ الْیَهُودِ... قالَ الْیَهُودیُّ: فَاِنْ کانَ رَبُّکَ لا یَظْلِمُ فَکَیْفَ یُخلِدُ فی النّارِ اَبَدَالآبِدینَ مَنْ لَمْ یَعْصِهِ اِلاّ أیّاما مَعْدُودةً؟ قالَ: یُخْلِدُهُ عَلی نِیَّتِهِ. فَمَنْ عَلِمَ اللّه نیَّتَهُ أَنَّهُ لَوْ بَقِیَ فی الدُّنیا إلی انقِضائِها کانَ یَعْصی اللّه ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ خَلَّدَهُ فی نارِهِ عَلی نِیَّتِهِ؛ وَ نیَّتُهُ فی ذلِکَ شَرُّ مِنْ عَمَلِهِ؛ وَ کَذلِکَ یَخْلُدُ مَنْ یَخْلُدُ فی الجَنَّةِ بَأَنَّهُ یَنْوی أنَّه لَوْ بَقِیَ فی الدُّنْیا أیّامَها لاَطاعَ اللّه ُ أَبدا؛ وَ نیَّتُهُ خیرٌ مِنْ عَمَلِهِ. فَبِالنِیَّاتِ یَخْلُدُ أَهْلُ الجَنَّةِ فی الجَنَّةِ وَ أهْلُ النّارِ فی النّارِ؛ پیغمبر اکرم(ص) روزی در مسجد خود نشسته بود که مردی یهودی بر او وارد شد... (سؤالهایی کرد، یکی از آنها این بود که) گفت: اگر پروردگار تو ستم نمی کند، پس چگونه کسی را که جز چند روزی گناه نکرده است برای همیشه در آتش نگاه می دارد؟ پیغمبر پاسخ داد: او را به واسطه نیّتش در آتش جاویدان نگه می دارد. کسی را که خداوند می داند که اگر تا پایان دنیا در آن بماند نافرمانی او می کند، به واسطه نیّتش الی الابد در آتش می دارد؛ و این نیّت او از عملش بدتر است؛ و اینچنین است که هر کسی در بهشت جاویدان جای دارد بدین سبب است که قصد دارد اگر هر روز به دنیا باقی ماند همواره فرمانبری خدا را نماید، و نیّت او از عملش بهتر است؛ و به سبب نیّتها اهل بهشت در بهشت، و اهل جهنّم در آتش، جاویدان می مانند...»؛ التوحید؛ ص 398 ـ 399، باب الاطفال، ح 14.
  • . اصول کافی؛ ج 2، ص 458، کتاب الایمان و الکفر، باب محاسبة العمل، ح 20.
  • . فتوحات مکیّه؛ ج 4، ص 366 ـ 368، فصل اول، باب 61.