فصل سیزدهم: بهشت و جهنّم

ارتباط بین اعتقادات و جایگاه آخرت

ارتباط بین اعتقادات و جایگاه آخرت

‏ ‏

‏یک دسته از افراد نوع بشر، از نظر ادراکات، شبیه حیوانات هستند‏‎ ‎‏و چون از مبدأ و معاد خبری ندارند، و از امور اعتقادی محرومند و‏‎ ‎‏متوجّه این معانی نیستند و چیزهایی که به قلوب ما خطور می کند،‏‎ ‎‏اصلاً به اذهان آنها خطور نکرده است و در غفلت بحت مانده اند،‏‎ ‎‏لذا، هم از سعادت اعتقادی حقّ و هم از شقاوت اعتقادی باطل،‏‎ ‎‏محروم هستند. اینها مثل حیواناتند که فقط جهات حیوانی شان،‏‎ ‎‏مثل غضب و کینه و سبعیت، تکمیل می شود و ملکات حیوانی‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 392

‏تحصیل می کنند.‏

‏ ‏

جایگاه انسانهای بیخبر از دین و تمدّن

‏     ‏‏این دسته در آخرت فقط تجرّد برزخی حیوانی دارند و‏‎ ‎‏ملکاتشان، طبق نفوس برزخیّه آنها فعالیّت خواهد کرد، و به این‏‎ ‎‏سبب در شقاوت خواهند بود و نفسشان طبق ملکات خود،‏‎ ‎‏موجبات الم را در داخل تشکیل خواهد داد. و از این جهت‏‎ ‎‏انشائات نفس، طبق ملکاتش خواهد بود. چنین کسانی معذّب‏‎ ‎‏خواهند بود، و امید نجاتی از جهت اعتقادی برای آنها نخواهد بود‏‎ ‎‏چون هیچ صورت اعتقادی ندارند و نور توحید به صورت‏‎ ‎‏اعتقادی حتّی به طور کمون و اضمار در قلبشان حاصل نشده تا از‏‎ ‎‏طریق آن، ولو بعد از مدّت متمادی، نجاتی پیدا شود. البته این‏‎ ‎‏احتمال وجود دارد که هر چند در اینها صورت اعتقاد اکتسابی‏‎ ‎‏توحیدی وجود ندارد، ولی چون اصل توحید فطری، یعنی عشق‏‎ ‎‏به کمال، که در همه و از جمله اینها هم هست ـ و در این معنی بین‏‎ ‎‏متمدّن و غیرمتمدّن، و آفریقایی و اروپایی و سیاه و سفید، فرقی‏‎ ‎‏نیست ـ احتمال می رود که نور این توحید فطری جلوه کند و‏‎ ‎‏سرانجام نجات بخش اینها شود. گرچه آنان طبق ملکات خود، در‏‎ ‎‏نار و جهنّم داخله خالد خواهند بود، ولی دیگر نار خارجی، که در‏‎ ‎‏مقابل عصیان و تمرّد است، ندارند، زیرا چنان که گفتیم احتمال‏‎ ‎‏دارد نور توحید فطری شان غلبه کرده، اثر نار ملکات باطنی را‏‎ ‎‏زایل کند و شاید آنچه درباره بعضی از جهنّمیان در پاره ای از اخبار‏‎ ‎‏آمده که «تَلْعَبونَ بالنّار»‏‎[2]‎‏ مربوط به همین اشخاص باشد.‏

‏    ‏‏بالجمله، اشخاصی که وقتی در دنیا بودند مصداق ‏اِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ‎ ‎یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ‎[3]‎‏ واقع شدند، و معارف الهیّه کسب نکردند و در‏‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 393
‏نتیجه بذر توحید درونی (توحید فطری) آنها مستمد از خارج‏‎ ‎‏نشد، یعنی به این بذر مددی نرسید تا شاخ و برگی پیدا کرده و در‏‎ ‎‏قلب ریشه بدواند و نموّ نماید، مثل دسته ای از حیوانات هستند که‏‎ ‎‏جهنّم و بهشت موعود ندارند و فقط ملکات آنها مطرح است؛ تا‏‎ ‎‏ملکات آنها مطرح است؛ تا ملکاتشان چه باشد؟‏

‏     ‏‏البته آدمی که از تمدّن علمی و عملی دور باشد در اوصاف‏‎ ‎‏حیوانی قوی خواهد بود و در باطن ذاتش غیر از صورت و ملکه‏‎ ‎‏این اوصاف چیزی موجود نیست، در نتیجه با صورتی که نفس،‏‎ ‎‏طبق این ملکات، کسب کرده محشور می شود. و بالاخره، اگر این‏‎ ‎‏دسته، برخوردار از توحید فطری نباشند، همواره در ضیق ملکات‏‎ ‎‏و الم و درد مخلّد خواهند بود.‏

‏     و اما دسته دیگر که کثیری از نوع انسان را تشکیل می دهند،‏‎ ‎‏گرچه در مراکز تمدّن علمی و عملی بوده اند، ولیکن چون «أبا عن‏‎ ‎‏جدٍّ» بر دین منسوخ سابق بوده اند، به دین لاحق مشرّف نشده اند،‏‎ ‎‏ولی نه از باب عناد و نفاق، بلکه از باب قطع به خلاف، یعنی آنها‏‎ ‎‏اصلاً و ابدا حتّی احتمال صحّت اسلام را هم نمی دهند، یا این که‏‎ ‎‏در جایی هستند که اسمی از اسلام به گوششان نخورده است؛ مثل‏‎ ‎‏بودایی که در فلان جزیره قرار گرفته اند. این دسته به دین خودشان‏‎ ‎‏که از سابق بوده به آن معتقد بوده اند باقی اند و فرض این است که‏‎ ‎‏براساس دستورات آن دین راه مستقیم را رفته اند و در عقاید و‏‎ ‎‏اعمالشان، همان طور که پیامبر ایشان گفته عمل کرده اند.‏

‏     مثلاً راهبی که از اول عمر تا آخر در دیر خود زندگی کرده و‏‎ ‎‏حضرت عیسی علیه السلام را می شناخته، و همان طور که ایشان‏‎ ‎‏فرموده به قضایای مبدأ و معاد معتقد بوده و عملش هم عمل‏‎ ‎‏صالح، و بر میزان آن طریقه بوده است، و چون از اوّل علم به‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 394

‏خلاف داشته، به دین اسلام هم توجّه نکرده است. البتّه نمی توان‏‎ ‎‏گفت چنین شخصی به جهنّم خواهد رفت، برای این که محال‏‎ ‎‏است حضرت احدیّت با بندگان خود خلاف عدل رفتار کند. این‏‎ ‎‏شخص را نمی توان تعذیب کرد. و چنین کسی در جهنّم نخواهد‏‎ ‎‏بود، و آن کافرانی که خدا در قرآن به آنان وعده عذاب و جهنّم داد‏‎ ‎‏مسلما این دسته از کفّار نیستند.‏

‏     اگر انسان به قرآن خوب نگاه کند، می فهمد که کافرانی که قرآن‏‎ ‎‏با آنها حرف زده و به آنها وعید داده، امثال کفّار قریش و معاندین‏‎ ‎‏پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ، بوده اند که در اصطلاح قرآن به اینها‏‎ ‎‏«فاسق» هم اطلاق می شود. و فاسق در اصطلاح قرآن به این معنی‏‎ ‎‏است. خلاصه این دسته دوم مسلّما به جهنّم نمی روند، البته به‏‎ ‎‏بهشتی که جایگاه مقرّبین است هم راهی ندارند، و به طور مسلّم‏‎ ‎‏به جایگاه و مقام مؤمنین هم راهی ندارند؛ چرا که اینها اگرچه‏‎ ‎‏خلافی نکرده اند، اما چون عملشان واقعا باطل بوده و حقیقتی‏‎ ‎‏نداشته است، صورت واقعیت به خود نمی گیرد و لذا از جنّت‏‎ ‎‏اعمالی که از عمل به عبادات و اعمال دینشان تشکیل داده می شود‏‎ ‎‏بهره ای ندارند. ولی چون هر عمل صالحی که برای خدا انجام‏‎ ‎‏شود، از قبیل احسان و برّ به والدین و غیره، صورت ملکوتی دارد‏‎ ‎‏و چون این افراد به مبدأ و معاد عقیده مند بوده اند اگرچه به بهشت‏‎ ‎‏معهود نمی روند، ولی به جهنّم هم نمی روند.‏

‏     پس چنان که ‏فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیر‎[4]‎‏ ممکن است فریقی‏‎ ‎‏هم باشد لا فی الجنّة و لا فی النّار، و جایی باشد که آنجا بمانند، و‏‎ ‎‏یا در مرتبه پایین جنّت رفته باشند، چون اینها نهایتا مغفور خواهند‏‎ ‎‏بود و هیچ عیبی هم ندارد.‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 395

‏     این طور نیست که در جهنّم را باز کنند و مدام جماعت انسانها‏‎ ‎‏را به جهنّم بریزند. افراد خیلی کمی هستند که به جهنّم می روند،‏‎ ‎‏چنان که افراد خیلی کمی هم هستند که به بهشت می روند. نوع‏‎ ‎‏مردم مثل بهایم که به دنیا می آیند و می چرند و می روند و در‏‎ ‎‏آخرت هم به آنها یک مرتع وسیعی می دهند که آنجا هم بچرند.‏‎ ‎‏نوع مردم این طورند؛ یعنی بُلهند.‏

‏     دسته دیگری از مردم هستند که شقیّ اند و آنها کسانی هستند‏‎ ‎‏که استکبار ورزیده و عناد وجود نموده اند؛ مثل کفّار قریش که‏‎ ‎‏گفتند: بابا! محمّد یک بچّه یتیم است و امکان ندارد که ما در برابر‏‎ ‎‏او خضوع کنیم.‏

‏     چنین افرادی که اعتقادات منحرف دارند و نسبت به حقیقت‏‎ ‎‏کینه می ورزند، باطنشان صورت جحود و نفاق شده، و روح و‏‎ ‎‏نفسشان منحرف از حقیقت بار می آید و صورت واقعیشان،‏‎ ‎‏صورت باطل، و عقیده شان هم عقیده فاسد ظلمانی است؛ و لذا‏‎ ‎‏گرفتار وبال دائمی، و شقاوت همیشگی، و خسران به تمام معنا‏‎ ‎‏خواهند بود.(328)‏

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

جایگاه انسانهای بالقوّه

عدم انتقال استعدادهای بالقوّه به آخرت

جایگاه انسانهای دارای تجرّد برزخی

عاملین و معتقدین به ادیان دیگر

انسانهای دارای تجرّد عقلی

‏آن دسته از انسانها که در جنگل زندگی وحشیانه داشته و یا دارند،‏‎ ‎‏معلوم نیست فرقشان با حیوانات بیشتر از فرق میمون نسبت به‏‎ ‎‏الاغ باشد. فقط علی الاجمال باید گفت که تجرّد روح این انسانها‏‎ ‎‏بیشتر از میمون است.‏

‏     انسانی که هم رتبه حیوانات است و تنها به همان اندازه از‏‎ ‎‏برزخیّت و تجرّد بهره مند است؛ یعنی، انسانی که به حسب «طبع»‏‎ ‎‏بار آمده بدون این که متوجّه شأنی از شؤون انسانی شود، و فقط با‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 396

‏حرکت جوهریّه قهریّه حرکت نموده و دوره زندگی طبیعی خود را‏‎ ‎‏به آخر رسانده است وقتی که به آن عالم منتقل می شود از دایره‏‎ ‎‏احکام و قوانین حاکم بر طبیعت انسان، که به واسطه آنها از‏‎ ‎‏حیوانات دیگر کاملتر و تجرّد برزخی اش از آنها بیشتر است بیرون‏‎ ‎‏می رود. چنین کسی ولو در عالم طبیعت با سایر حیوانات این فرق‏‎ ‎‏را داشت که در او قوّه و استعداد اکتساب معارف بود و می توانست‏‎ ‎‏در لوح نفس، کمال و فعلیّتی ما فوق فعلیّت حیوانات کسب کند،‏‎ ‎‏ولی چون تنها حرکت قهریّه و جوهریّه کافی نیست تا چیزی کاملتر‏‎ ‎‏از دیگری باشد، لذا چنین اشخاصی فقط همان مرتبه حیوانی را‏‎ ‎‏بالفعل دارند، گرچه بالقوّه عالیتر از حیوانات دیگر هستند.‏

‏     ‏‏گفتیم که نمی توان معتقد بود که چنین شخصی جهنّمی و ناری‏‎ ‎‏است و علمای معقول می گویند جهنّمی بودن این اشخاص ممکن‏‎ ‎‏نیست، برای این که کدام مولا ظالمتر از مولایی است که عبدش را‏‎ ‎‏که ابدا رسالت و نبوّت و کتاب و دعوتی را نشنیده، و در گوشه ای‏‎ ‎‏از زمین مثل حیوانات زندگی کرده، پس از مفارقت روح از بدن،‏‎ ‎‏داخل آتش بیاندازد تا الی الابد آن جا بماند و بسوزد؛ البتّه چنین‏‎ ‎‏چیزی در هیچ عقلی نمی گنجد. و امّا گرفتار بودنشان در جهنّم‏‎ ‎‏درونی و داخلی هم بیش از آنچه مقتضای ملکات حیوانیّه شان‏‎ ‎‏باشد نیست و در آن مورد هم مثل حیوانات دیگر می باشند.‏

‏     این انسانها هیچ یک از چیزهایی را که به صورت قوّه و استعداد‏‎ ‎‏مودوعه داشتند، و می بایست با اکتساب به فعلیّت برسانند به‏‎ ‎‏فعلیّت نرساندند. لذا از این باب برای ایشان نه مبدأ سعادت وجود‏‎ ‎‏دارد و نه مبدأ شقاوت، چون استعداد آنها در حد قوّه باقی مانده و‏‎ ‎‏به فعلیّت درنیامده است، و «قوّة من حیث انّها قوّة» قابل حشر‏‎ ‎‏نیست. قوّه از آنِ دار طبیعت است و نمی تواند به آخرت راه پیدا‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 397

‏کند. فقط فعلیّات قابل خروج از عالم طبیعتند، و قوّه چون از لوازم‏‎ ‎‏طبیعت است از آن مفارقت ندارد و معنی خروج از طبیعت، هم‏‎ ‎‏این است که موجود از نحوه وجودی که عبارت است از صاحب‏‎ ‎‏قوّه و استعداد بودن خارج شود.‏

‏     ‏‏البتّه نبـاید در مورد این گونـه افرادِ بی اطّلاع پرسید که چرا‏‎ ‎‏برای اینهـا ارسال رسل نشد تا این طـور نمانند؟ زیـرا اساسا‏‎ ‎‏لزومی ندارد که معتقـد باشیم همه انسـانها باید یا به بهشـت بروند‏‎ ‎‏یا به جهنّم. خیر، این امر ضـروری نیست. چه اشکـالی دارد که‏‎ ‎‏یک دستـه از انسانها هم مثل حیوانات بیایند و بروند؟ بلی اگر‏‎ ‎‏کسی مثل اصولیّین قائل باشد که: «هرکس مُرد باید حسابش را‏‎ ‎‏بیاورند و میزانی بگذارند و آن را بسنجند» ـ از آن جا که این دسته‏‎ ‎‏سعادتی تحصیل نکرده اند ـ قائل خواهد شد که این اشخاص را‏‎ ‎‏می برند و به جهنّم می ریزند. ولی می دانیم که این امر ممکن‏‎ ‎‏نیست.‏

‏     آیا این آقایان گمان کرده اند آیه ‏ما کُنّا مُعَذِّبینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً‎[5]‎‏ یک‏‎ ‎‏امر تعارفی است؟ آیا ممکن است بتوان فرض کرد که خداوند‏‎ ‎‏می خواسته قبل از بعث رسل، کسانی را به جهنّم بریزد منتها این‏‎ ‎‏کار را نکرده و از روی تعارف قول داده که بعد از ارسال رسل این‏‎ ‎‏کار را خواهد کرد؟ نخیر، این طور نیست و قضیّه، عقلی و بسیار‏‎ ‎‏روشن است. خداوند متعال عادل است و براساس عدل عمل‏‎ ‎‏می نماید.‏

‏     مطالبی که گفتیم در مورد کسانی بود که هیچ نوع معارفی را‏‎ ‎‏متوجّه نبوده اند و اصلاً فکر معاد و مبدأ به قلبشان خطور هم‏‎ ‎‏نکرده است. امّا یک دسته دیگر از مردم کسانی هستند که اگرچه‏‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 398

‏در مراکز تمدّن زیسته اند و به دین و آخرت هم قائل بوده اند، امّا از‏‎ ‎‏مرتبه حیوانیّت بیرون نرفته اند و در حدّ تجرّد برزخی حیوانی باقی‏‎ ‎‏مانده اند. اینها گرچه از پیغمبران تبعیّت می کنند، ولی فقط به جنبه‏‎ ‎‏حیوانی امور نظر دارند. فقط می خواهند از آتش برهند و به لذّات‏‎ ‎‏برسند. این دسته گرچه به واسطه عمل به دستورات شریعت، به‏‎ ‎‏سعادتی که ظاهر شریعت خبر داده، یعنی ‏جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا‎ ‎الاَْنهارُ‎[6]‎‏ و گلابی و سیب و قصور و حور می رسند، ولی از حدّ‏‎ ‎‏سعادت برزخیّه حیوانیّه بالاتر نمی روند. این دسته به کمال و‏‎ ‎‏سعادت حیوانی می رسند ولی به سعادت عقلانیّه نمی رسند. و‏‎ ‎‏چون اکثر مردم از این مرتبه بالاتر نمی روند و قرآن هم صحبتش‏‎ ‎‏نوعا با اکثریّت مردم است غالبا اینگونه نعم و جنّات را به آنها‏‎ ‎‏وعده می دهد.‏

‏     ‏‏اما دسته دیگری هستند که به غایت قلیلند و قرآن به آنها به‏‎ ‎‏نحو رمز وعده می دهد و می گوید: ‏یا أیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعی إلی‎ ‎رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی.‎[7]‎‏ این «جنّتی» با‏‎ ‎جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ‏ خیلی فرق دارد.‏

‏     دسته بعـدی، آن دستـه ای هستند که به ادیان دیگر معتقد‏‎ ‎‏بودند و عمر خود را در آن مسلک گذرانده و به ظواهر آن عمل‏‎ ‎‏کرده اند، و اعتقاد نداشتند که دین دیگری غیر از دین آنها وجود‏‎ ‎‏دارد. هیچ استبعادی ندارد که این دسته اشخاص هم داخل جنّت و‏‎ ‎‏بهشت گردند. در روایات ما آمده است که: «خداوند متعال برای‏‎ ‎‏بهشت هفت در قرار داده است. از شش در آن مسلمین و از یک در‏‎ ‎‏دیگر آن، غیر مسلمین وارد خواهند شد.» پس نمی توان گفت که‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 399

‏کسی که خودش تقصیری نکرده، و جز آنچه که فهمیده چیز‏‎ ‎‏دیگری به گوشش نخورده، و یا اگر شنیده، چون آن قدر به آنچه‏‎ ‎‏که از پدر و مادر شنیده معتقد بوده که احتمال صحّت غیر آن را‏‎ ‎‏نمی داده است و لذا فقط به همان عمل می کرده، به جهنّم خواهد‏‎ ‎‏رفت.‏

‏     ‏‏امّا دسته دیگر: چنانچه گفتیم انسان دارای قوّه ای است که‏‎ ‎‏می تواند فعلیاتی به نام فعلیات عقلیّه را در ضمن سیر دنیوی خود‏‎ ‎‏با حرکت جوهری، بالاختیار کسب نموده و باطن ذات را مختارانه،‏‎ ‎‏با درک حقایق عقلیّه به فعلیّت درآورد. اگر کسی در مطالب مربوط‏‎ ‎‏به مبدأ و معاد خوض نمود و حقایق عقلیّه صحیح را به دست‏‎ ‎‏آورد، و صورت علمیّه را در نفس منتقش نمود، گرچه این امر‏‎ ‎‏دارای مراتب مختلفی است و بستگی دارد که تا چه اندازه بتواند‏‎ ‎‏صور حقایق را کشف و درک کند، ولی اگر مستقیما درک صور کرد‏‎ ‎‏و صور علمیّه، محاذی «واقع» قرار گرفت. وقتی از غشوه عالم‏‎ ‎‏طبیعت رهایی پیدا کرد، آن صور علمیّه مطابقِ با واقع، موجب‏‎ ‎‏سعادت عقلیّه او خواهد شد. و اگر در این مطالب بطور کج و معوج‏‎ ‎‏وارد شد و صور عقاید علمیّه در او برخلافِ واقع حاصل گردید،‏‎ ‎‏دو حالت پیش می آید:‏

‏     یکی این که حصول عقاید علمیّه برخلاف واقع در او، از روی‏‎ ‎‏عناد بوده است، و در مخالفت با انبیا، براهین و ادلّه اقامه کرده و‏‎ ‎‏این مخالفت خود را آشکار نموده است. چنین شخصی کافر است‏‎ ‎‏و شقاوت ذاتیّه پیدا خواهد کرد. (چون در مرتبه عاقله کج و معوج‏‎ ‎‏شده است). حالت دیگر آن است که شخص با این که عقیده باطل‏‎ ‎‏اختیار کرده و پیوسته برخلاف انبیا رفتار نموده است ریا و نفاق‏‎ ‎‏نماید، و در ظاهر، سنگ دیانت به سینه بزند تا از دین سوءاستفاده‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 400

‏نماید، و در عین حال که ملحد است با طریقه قرآن وارد شود تا از‏‎ ‎‏این راه به مسلمین خدعه کند. در مورد چنین شخصی، دیگر باید‏‎ ‎‏به سخت ترین شقاوت قائل شویم. نعوذ بالله از این شقاوت.(329)‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 401

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 402

  • . شرح قیصری علی الفصوص؛ ج 1، ص 435، «فص اسماعیلی»: «اِنَّ بَعْضَ أَهْلِ النّارِ یَتَلاعِبُونَ فیها بِالنّارِ؛ برخی از جهنّمیان در آنجا با آتش بازی می کنند».
  • . «در آن روز، آنان از پروردگارشان در حجابند»؛ مطففین / 15.
  • . شوری / 7.
  • . «ما تا وقتی پیامبری نفرستیم، عذاب نخواهیم کرد»؛ اسراء / 15.
  • . «بهشتی که جویها در آن جاری است»؛ توبه / 72؛ ابراهیم / 23.
  • . فجر / 27ـ30.