فصل پانزدهم: صورت ملکوتی اخروی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏               ‏فصل پانزدهم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

صورت ملکوتی اخروی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 425


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 426

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

رابطه باطن با ظاهر

‏مکرّر ذکر شد که رابطه بین روح و باطن ملکوتی با ظاهر و قوای‏‎ ‎‏مُلکی نفس، به قدری است که هر یک از ظاهر و باطن، متأثر از‏‎ ‎‏آثار دیگر شود، و کمال و نقص و صحّت و فساد هر یک سریان به‏‎ ‎‏دیگری نماید.‏

‏     چنانچه روح سالم کامل، سلامت و کمال خود را از روزنه های‏‎ ‎‏قوای مُلکی نمایش دهد مانند کوزه که آب صاف گوارای خود را از‏‎ ‎‏منافذ خود که روابط بین ظاهر و باطن است بیرون دهد ‏قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ‎ ‎عَلی شَاکِلَتِهِ‎[2]‎‏. و همین طور روح علیل ناقص ـ که تیره بختی و پریشان‏‎ ‎‏روزگاری بر چهره او چیره شده و در تحت تصرف شیطان،‏‎ ‎‏سعادت و کمال فطری را از دست داده و به انواع احتجابات‏‎ ‎‏محتجب شده ـ از منافذ قوای خود، که روابط ملکوت و مُلک‏‎ ‎‏است رنگ خود را که «صبغة الشیطان» و در مقابل «صبغة الله »‏‎ ‎‏است بیرون دهد، و ظاهر قوای ملکیه را به شکل و شاکله خود‏‎ ‎‏درآورد، چون کوزه که آب تلخ و شور و ناگوار را از باطن خود به‏‎ ‎‏توسط منافذ ـ که روابطند ـ ظاهر کند.‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 427

‏     و نادر اتفاق افتد که نفس قوّه ماسکه روحانیَش قوی باشد، و‏‎ ‎‏بنیه خودداری روحش شدید باشد، و نگذارد کسی بر اسرار‏‎ ‎‏روحش مطلع شود. این خودداری و حفظ، چون قَسْری و بر‏‎ ‎‏خلاف طبیعت است، ناچار روزی منقطع شود یا در دنیا در اوقاتی‏‎ ‎‏که نفس از حال طبیعی بیرون رود؛ یا به شدّت غضب ـ و آن بیشتر‏‎ ‎‏اتفاق افتد ـ  و یا به غلبه شهوت ـ و این کمتر ماسکه را خراب کند.‏

‏     و اگر در دنیا به واسطه اتّفاق یا شدّت قوّت ماسکه، اخلاق‏‎ ‎‏روحی را بروز ندهد، در آخرت ـ که روزِ بروز حقایق و کشف‏‎ ‎‏سرایر است ـ قدرت نفْس بر ماسکه که قَسْری بود، غلبه کند، و‏‎ ‎‏ناچار آنچه در باطن است ظاهر و آنچه در سرّ است علن شود، نه‏‎ ‎‏به طریق رَشْح و سرایت که در دنیا بود، بلکه علّیت و معلولیّت و‏‎ ‎‏بودن اراده روح احدیُّ التعلّق ‏یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ سَاقٍ‎[3]‎‏؛ ‏یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ.‎[4]‎

‏    ‏‏دیگر در آنجا خودداری و امساک از اظهار، ممکن نیست.‏‎ ‎‏آن جا تمام روحیات ظاهر شود و تمام سرایر علنی گردد. هم‏‎ ‎‏خوبیها ظاهر و هویدا شود و هم بدیها پیدا و آشکار گردد و صور و‏‎ ‎‏اشکال ملکوتی برای انواع ملکوتیّین صورت گیرد و تناسخ‏‎ ‎‏ملکوتی که در دنیا واقع شده بود و طبیعت از آن تعصی می کرد، در‏‎ ‎‏آن جا واقعش ظاهر شود.‏

‏     تا اینجا که مذکور شد راجع به احکام سرایت باطن و سرّ، به‏‎ ‎‏ظاهر و علن بود.‏

‏     و نیز به واسطه همین رابطه بین روح و قوای ظاهره، اعمال و‏‎ ‎‏اطوار ظاهره، در روح آثار بسیار روشن به ودیعه نهد. و به واسطه‏‎ ‎‏اعمال خوب و بد و زشت و زیبا، ملکات حسنه و فاضله و ملکات‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 428

‏سیّئه و خبیثه پیدا شود، و تشکیل باطن و زمینه نسخ ملکوتی‏‎ ‎‏حاصل شود.(355)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

فراغت روح از بدن سبب بروز ملکات نفسانی

‏همین که مرگ آمد و توجه نفس از بدن سلب شد، تمام امراض‏‎ ‎‏جسمانیه و خلل های مادیه از او مرتفع شود و هیچیک از آلام و‏‎ ‎‏اسقام بدنیه برای او باقی نماند. ولیکن اگر خدای نخواسته دارای‏‎ ‎‏امراض روحیه و اسقام نفسیه باشد، اول سلب توجه نفس از بدن و‏‎ ‎‏حصول توجه به ملکوت خویش، اول پیدایش امراض و اسقام آن‏‎ ‎‏است. مَثل توجه به دنیا و تعلق به آن، مَثل مخدراتی است که انسان‏‎ ‎‏را از خود بیخود نموده؛ و سلب علاقه روح از دنیای بدن باعث به‏‎ ‎‏خود آمدن آن است. و همین که به خود آمد، آلام و اسقام و‏‎ ‎‏امراضی که در باطن ذات داشت همه به او هجوم کند و تمام آنها که‏‎ ‎‏تا آن وقت مخفی بوده و مثل آتشی بوده که در زیر خاکستر پنهان‏‎ ‎‏بوده هویدا گردد.(356)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ستر و بروز ملکات در دنیا و آخرت

‏حقّ تعالی ـ جلت رحمته و وسعت ستاریته ـ ستار جمیع عورات و‏‎ ‎‏مقابح خلق است به کرامت نمودن این نوع بشری را به البسه‏‎ ‎‏گوناگون که آنها را از مقابح ظاهریه بدنیه ستر نماید. و ستر فرموده‏‎ ‎‏مقابح اعمالی را به پرده ملکوت؛ و اگر این پرده ستاریت ملکوتیه‏‎ ‎‏بر صور اعمال ما بندگان نبود و صورت غیبیه آنها ظاهر می شد، در‏‎ ‎‏همین عالم رسوا و خوار می شدیم؛ لکن حقّ تعالی ـ جل شأنه ـ با‏‎ ‎‏ستاریت خود، آنها را از انظار اهل عالم مستور فرموده؛ و ستر‏‎ ‎‏فرموده مقابح اخلاقی و ملکوت ملکات خبیثه ما را به این صورت‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 429

‏معتدله مستقیمه ملکیه؛ و اگر هتک فرموده بود این ستر را، و صور‏‎ ‎‏ملکات اخلاق ظاهر می شد، هر یک، به یک صورت مناسبه با آن‏‎ ‎‏ملکه باطنیه بودیم؛ چنانچه در غیر این عالم که وقت ظهور سرایر‏‎ ‎‏است و یوم بروز ملکات است، چنین خواهد شد.(357)‏

*  *  *

‏ ‏

 

صورت ملکوتی اخروی، تابع ملکات دنیوی

‏بدان که خداوند تبارک و تعالی به ید قدرت و حکمتش در عالَم‏‎ ‎‏غیب و باطن نفس قوایی خلق فرموده دارای منافع بیشمار و آنچه‏‎ ‎‏مورد بحث ما است در این مورد سه قوّه است و آن «واهمه» و‏‎ ‎‏«غضبیه» و «شهویه» است. و هر یک از این قوا منافع کثیره دارند از‏‎ ‎‏برای حفظ نوع و شخص و تعمیر دنیا و آخرت، که علما ذکر‏‎ ‎‏کرده اند و اکنون ما را به آن احتیاجی نیست. و آنچه لازم است در‏‎ ‎‏این مقام تنبه دهم آن است که این سه قوّه سرچشمه تمام ملکات‏‎ ‎‏حسنه و سیّئه و منشأ تمام صور غیبیه ملکوتیه است. ‏

‏     ‏‏و تفصیل این اجمال آنکه انسان همین طور که در این دنیا یک‏‎ ‎‏صورت مُلکی دنیاوی دارد، که خداوند تبارک و تعالی آن را در‏‎ ‎‏کمال حسن و نیکویی و ترکیب بدیع خلق فرموده که عقول تمام‏‎ ‎‏فلاسفه و بزرگان در آن متحیر است و علم معرفة الاعضاء و تشریح‏‎ ‎‏تاکنون نتوانسته است معرفت درستی به حال آن پیدا کند و‏‎ ‎‏خداوند انسان را از بین مخلوقات امتیاز داده به حسن ترکیب و‏‎ ‎‏جمال نیکو منظر، کذلک از برای او یک صورت و شکل ملکوتی‏‎ ‎‏غیبی است، که آن صورت تابع ملکات نفس و خُلق باطن است در‏‎ ‎‏عالم بعد از موت، چه برزخ باشد یا قیامت. انسان اگر خُلق باطن و‏‎ ‎‏ملکه و سریره اش انسانی باشد، صورت ملکوتی او نیز صورت‏‎ ‎‏انسانی است. ولی اگر ملکاتش غیر ملکات انسانی باشد، صورتش‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 430

‏انسانی نیست و تابع آن سریره و ملکه است. مثلاً اگر ملکه شهوت‏‎ ‎‏و بهیمیت بر باطن او غلبه کند و حُکم مملکت باطنْ حکم بهیمه‏‎ ‎‏شود، انسان صورتِ ملکوتیش صورت یکی از بهائم است مناسب‏‎ ‎‏با آن خُلق. و اگر ملکه غضب و سبعیّت بر باطن و سریره اش غلبه‏‎ ‎‏کند و حکم مملکت باطن و سریره حُکم سبع شود، صورت غیبیه‏‎ ‎‏ملکوتیه صورت یکی از سباع است. و اگر وهم و شیطنت ملکه‏‎ ‎‏شد و باطن و سریره اش دارای ملکات شیطانیه شد، از قبیل‏‎ ‎‏خدعه، تقلب، نمیمه، غیبت، صورت غیب و ملکوتش صورت‏‎ ‎‏یکی از شیاطین است به مناسبت آن...‏

‏     لازم نیست کسی که در این دنیا به صورتی هست آنجا هم به‏‎ ‎‏همان صورت باشد. خدای تعالی می فرماید ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ نقل از بعضی که‏‎ ‎‏در وقت حشر می گویند: "خدایا چرا مرا کور محشور کردی با آنکه‏‎ ‎‏در دنیا چشم داشتم؟" جواب می فرماید: "چون تو آیات ما را‏‎ ‎‏فراموش کردی امروز فراموش شدی"‏‎[5]‎‏. ای بیچاره تو چشم مُلکی‏‎ ‎‏ظاهربین داشتی، ولی باطن و ملکوتت کور بود. کوری خودت را‏‎ ‎‏حالا ادراک کردی، والا از اوّل کور بودی؛ چشم بصیرت باطنی که‏‎ ‎‏آیات خدا را به آن می بینند نداشتی. ای بیچاره، تو قامت مستقیم و‏‎ ‎‏صورت خوش ترکیب مُلکی داری، میزان ملکوت و باطن، غیر از‏‎ ‎‏این است؛ باید استقامت باطنی پیدا کنی تا مستقیم القامة در قیامت‏‎ ‎‏باشی. باید روحت روح انسانی باشد تا صورت عالم برزخ و‏‎ ‎‏آخرتت صورت انسان باشد. تو گمان می کنی که عالم غیب و‏‎ ‎‏باطن، که عالَم کشف سرایر و ظهور ملکات است، مثل عالم ظاهر‏‎ ‎‏و دنیا است که اختلاط و اشتباه در کار باشد: چشم و گوش و دست‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 431

‏و پا و سایر اعضایت، همه با زبانهای ملکوتی، بلکه به قول بعضی‏‎ ‎‏با صورتهای ملکوتی، شهادت به هر چه کردی می دهند.(358)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

صورت هشتگانه انسان در آخرت

‏صورت انسانی در عالم آخرت ـ که یوم بروز صور غیبیّه و ملکات‏‎ ‎‏نفسانیّه است ـ به طور کلّی از هشت صورت خارج نیست؛ زیرا که‏‎ ‎‏مقام جسمانیّت و صورت ظاهره انسان در عالم آخرت و نشئه‏‎ ‎‏ماورای عالم طبیعت تابع صورت روحانیّه و مقام نفس است... پس‏‎ ‎‏اگر انسان در این عالم سیر به طریق مستقیم انسانیّت کرد و تعدیل‏‎ ‎‏آن سه قوّه‏‎[6]‎‏ را کرد، و آنها را تابع روحانیّت و عقل کرد، و سیر باطن‏‎ ‎‏و ظاهر در تحت میزان شریعت الهیه شد، باطن او ملکه استقامت‏‎ ‎‏پیدا کند و صورت روح و باطن صورت مستقیمه انسانیّه شود. پس‏‎ ‎‏صورت جسمانیّه و ظاهر او در آن عالم مستقیم و به صورت جمیله‏‎ ‎‏انسانیّه است.‏

‏     و اگر مقام روحانیّت نفس و نشئه عقلیّه آن تابع یکی از سه قوّه‏‎ ‎‏دیگر شد، پس هر یک از این سه قوّه غلبه کرد و دیگر قوا را در‏‎ ‎‏تحت نفوذ خود قرار داد، و ظاهر و باطن مملکت انسانی را به‏‎ ‎‏حکم خود کرد، صورت باطن ملکوتی تابع آن شود. پس صورت‏‎ ‎‏غیبیّه ملکوتیّه یا به شکل سبعی از سباع شود اگر غلبه با قوه‏‎ ‎‏غضبیه شد، و یا به شکل بهیمه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ از بهائم شود اگر غلبه با‏‎ ‎‏شهوت شد و مملکتْ مملکت شهوی شد، و یا به شکل شیطانی‏‎ ‎‏از شیاطین درآید اگر غلبه با واهمه شیطانیّه شد و مملکت به‏‎ ‎‏تصرف شیطان درآمد. اینها صور بسیطه ملکوتیه است.‏

‏     و گاه شود دو قوّه از این سه قوّه حکمران در مملکت شود، و‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 432

‏انسان در عین حال که در کمال غضب است، در کمال شهوت نیز‏‎ ‎‏هست، یا با کمال شیطنت کمال شهوت یا کمال غضب نیز دارد.‏‎ ‎‏پس، از ازدواج هر یک از دو قوه، صورت مزدوجه ملکوتیّه پیدا‏‎ ‎‏شود که نه سبع محض و نه بهیمه محض است و نه شیطان محض،‏‎ ‎‏و از ترکیب هر دو قوه، سه صورت حاصل شود. و گاه شودْ که هر‏‎ ‎‏سه قوه در انسان به کمال است، پس باطن، تابع هر سه شود، و از‏‎ ‎‏آن یک صورت مزدوجه از هر سه پیدا شود.‏

‏     ‏‏و ممکن است که انسان در آن عالم در آنِ واحد بیشتر از یک‏‎ ‎‏صورت داشته باشد، یا در هر حال یک صورت داشته باشد؛ گاهی‏‎ ‎‏سبع و گاهی بهیمه و گاهی شیطان شود.‏

‏     پس معلوم شد که صورت انسانیّه یکی از این هشت صورت‏‎ ‎‏است، و بقیه صورت غیر انسان است.(359)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

صورت ملکوتی مشرک

‏[‏‏مشرک‏‏]‏‏ چون قلبش از فطرت الهیه خارج و از نقطه مرکزیه کمال‏‎ ‎‏متمایل و از بحبوحه نور و جمال منحرف است و از تبعیت هادی‏‎ ‎‏مطلق و ولی کامل منصرف و برکنار است، و به انیت و انانیت خود‏‎ ‎‏و دنیا و زخارف آن مصروف است، از این جهت در عوالم دیگر نیز‏‎ ‎‏با سیرت و صورت مستقیمه انسانیه محشور نگردد و به صورت‏‎ ‎‏یکی از حیوانات منکوس الرأس محشور شود، زیرا که در آن عالم‏‎ ‎‏صورت و هیئت تابع قلوب است و ظاهر ظل باطن و قشر سایه لب‏‎ ‎‏است، و مواد آن عالم مثل این نشئه تعصی از قبول اشکال ملکوتیه‏‎ ‎‏باطنیه ندارند. و این در محل خود مبرهن است. پس قلوبی که از‏‎ ‎‏حق و حقیقت معرض هستند و از فطرت مستقیمه خارج اند و به‏‎ ‎‏دنیا مقبل و متوجهند، سایه آنها نیز مثل خودشان از استقامت‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 433

‏خارج و منکوس و رو به طبیعت و دنیا، که اسفل السافلین است،‏‎ ‎‏می باشد؛ و شاید در آن عالم بعضی با روی خود راه روند و پاهای‏‎ ‎‏آنها رو به بالا باشد؛ و بعضی با شکمهای خود راه روند؛ و بعضی با‏‎ ‎‏دست و پای خود چون حیوانات راه روند، چنانچه در این عالم‏‎ ‎‏مشی آنها چنین بوده: ‏اَفَمَنْ یَمْشی مُکِبّا عَلی وَجْهِه اَهْدی اَمَّنْ یَمْشی سَوِیّا‎ ‎عَلی صِراطٍ مُسْتَقیم.‎[7]‎‏ ممکن است این مجاز در عالم مجاز در عالم‏‎ ‎‏حقیقت و ظهور و بروز روحانیت حقیقت پیدا کند.(360)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

صورت موحش انسان در آخرت

‏گاهی ممکن است به طریق ترکیبْ دو ملکه یا چند ملکه منشأ‏‎ ‎‏صورت ملکوتی شود. آن وقت به شکل هیچیک از حیوانات‏‎ ‎‏نمی شود، بلکه صورت غریبی پیدا می کند که هیچ آن صورت‏‎ ‎‏مدهش و موحش بدترکیب در این عالم سابقه ندارد. از پیغمبر‏‎ ‎‏خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که بعضی مردم در قیامت‏‎ ‎‏محشور می شوند به صورتهایی که نیکوست پیش آنها میمون‏‏[‏‏ها‏‏]‏‎ ‎‏و انترها. بلکه ممکن است از برای یک نفر در آن عالَم چند‏‎ ‎‏صورت باشد؛ زیرا که آن عالَم مثل این عالم نیست که یک چیز‏‎ ‎‏بیش از یک صورت قبول نکند.‏‎[8]‎‏ و این مطلب مطابق با برهان نیز‏‎ ‎‏هست و در محل خود مقرر است.(361)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حشر یک فرد به صور مختلف

‏سمعت احد اهل النظر رحمه الله تعالی یقول: إنّ مقتضی تجسّم‏‎ ‎‏الملکات و بروزها فی النشأة الآخرة أنّ بعض الناس یحشر علی‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 434

‏صور مختلفة، فیکون خنزیرا و فارة و کلبا الی غیر ذلک فی آن‏‎ ‎‏واحد.‏‎[9]‎‏(362)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

وجود صور متعدّد برای یک فرد

‏«قال الشّارح عند قول الشّیخ «لاختلاف الوجوه»:‏‎[10]‎‏ ای "یخرج کلّ‏‎ ‎‏واحد منکم من الأرض تارة اخری علی صورةٍ تقتضیها" هیئتُه‏‎ ‎‏الغالبة علی نفسه حال انتقاله إلی باطن الأرض لاختلاف الوجوه و‏‎ ‎‏الهیئات...». قال شیخنا العارف الکامل الشّاه آبادی، ادام الله ظلّه‏‎ ‎‏الظّلیل: انّ اختلاف الوجوه یکون بالنّسبة إلی شخص واحد، لا‏‎ ‎‏اشخاص متعدّدة کما ذکره الشّارح، ای لاختلاف الوجوه الّذی‏‎ ‎‏للشخص الانسانی خرج من الملکوت إلی الملک و من الملک إلی‏‎ ‎‏الملکوت الّذی هو البرزخ و منه إلی القیامة.‏‎[11]‎‏(363)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حشر انسان با آخرین صورت دنیایی

‏بدان که میزان در این صور مختلفه، که یکی از آنها انسان است، و‏‎ ‎‏باقی چیزهای دیگر، وقت خروج نفس است از این بدن و پیدا‏‎ ‎‏شدن مملکت برزخ و غلبه سلطان آخرت که اوّلش در برزخ است.‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 435

‏در وقت خروج از بدن با هر ملکه ای از دنیا رفت با آن ملکه‏‎ ‎‏صورت آخرتی می گیرد، و چشم ملکوتی برزخی او را می بیند؛ و‏‎ ‎‏خود او هم وقت گشودن چشم برزخی خود را به هر صورتی‏‎ ‎‏هست می بیند، اگر چشم داشته باشد.(364)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

آخرین فعلیّت نفس، ملاک تعیین صورت اخروی

‏انسان را از اول نَشْوِ طبیعی پس از قوه عاقله، سه قوه ملازم است:‏

‏     یکی قوه واهمه که آن را «قوه شیطنت» گوئیم، و این قوه در بچّه‏‎ ‎‏کوچک از اول امر موجود است و به آن دروغ گوید و خدعه کند و‏‎ ‎‏مکر و حیلت نماید.‏

‏     دوم قوه غضبیّه که آن را «نفس سَبُعی» گویند، و آن برای رفع‏‎ ‎‏مضارّ و دفع موانع از استفادات است.‏

‏     سوم قوه شهویّه که آن را «نفس بهیمی» گویند و آن مبدأ‏‎ ‎‏شهوات و جلب منافع و مستلذّات در مأکل و مشرب و منکح‏‎ ‎‏است.‏

‏     و این سه قوه به حسب سنین عمر متفاوت شوند، و هر چه‏‎ ‎‏انسان رشد طبیعی کند، این سه قوه در او کاملتر گردد و ترقیات‏‎ ‎‏روزافزون کند. و ممکن است در انسان هر یک از این سه قوه در‏‎ ‎‏حد کمال رسد بطوری که هیچ یک بر دیگری غلبه نکند، و ممکن‏‎ ‎‏است یکی از آنها بر دو دیگر غلبه کند، و ممکن است دو تای از‏‎ ‎‏آنها بر دیگری غالب شود. از این جهت، اصول ممسوخات‏‎ ‎‏ملکوتیه به هفت صورت بالغ شود:‏

‏     یکی صورت بهیمی. اگر صورت باطن نفس متصور به صورت‏‎ ‎‏بهیمی باشد، و نفس بهیمی غالب شود، پس انسان در صورت‏‎ ‎‏ملکوتی غیبیِ آخرتی به شکل یکی از بهائم مناسبه در آید؛ چون‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 436

‏گاو و خر و امثال آن. و چون آخِر فعلیت انسان سبعی باشد ـ یعنی،‏‎ ‎‏نفس سبعی غالب گردد ـ صورت غیبی ملکوتی به شکل یکی از‏‎ ‎‏سباع شود؛ چون پلنگ و گرگ و امثال آن. و چون قوه شیطنت بر‏‎ ‎‏سایر قوا غلبه کند و فعلیت شیطانیّه آخرین فعلیات باشد، باطن‏‎ ‎‏ملکوتی به صورت یکی از شیاطین باشد. و این، اصل اصول مسخ‏‎ ‎‏ملکوتی است.‏

‏     و از ازدواج دو از این سه نیز، سه صورت حاصل شود: گاوْ‏‎ ‎‏پلنگ، گاوْ شیطان و پلنگْ شیطان. و از ازدواج هر سه، یک صورت‏‎ ‎‏مخلوطه مزدوجه حاصل آید؛ چون «گاوْ شیطان پلنگ».(365)‏

‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 437

  • . «هر کس به آن طریقی که شکل گرفته، عمل می کند»؛ اسراء /  84.
  • . «روزی که امور پنهان، آشکار می شود»؛ قلم /  42.
  • . «روزی که نهانها هویدا می شوند»؛ طارق /  9.
  • . اشاره به آیه شریفه: «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصیرا * قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیَتها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی»؛ طه /  125 ـ 126.
  • . شهویّه، غضبیّه، وهمیّه.
  • . ملک /  22.
  • . در همین رابطه به صفحات 119ـ121، 242ـ243، 350، 352 مراجعه شود.
  • . از یکی از اهل نظر ـ رحمه اللّه علیه ـ شنیدم که می فرمود: «مقتضای تجسّم و ظهور ملکات در جهان آخرت،این است که برخی با داشتن صورتهای متعدّد، محشور شوند و در آن واحد [مثلاً] به صورت خوک و موش و سگ و غیره باشند.
  • . به نظر قیصری، صورتی که انسان بر آن صورت محشور می شود، آخرین صورت او در هنگام مرگ است.
  • . شارح در [تبیین] این قسمت سخن شیخ «به دلیل اختلاف تعدد صورتها» گفته: یعنی هر یک از شما، بار دیگر خارج خواهد شد با صورتی که مقتضای صورت و هیأت غالب بر تو، در زمان انتقال به دل خاک بوده، با اختلاف و تعدّد صورتها و هیئات.شیخ عارف کامل شاه آبادی ـ ادام اللّه ظلّه ـ فرموده: [منظور] اختلاف صور [و تعدّد آنها] نسبت به شخص واحد است نه اشخاص متعدّد، آنگونه که شارح بیان نموده است. یعنی با تعدّد صوری که برای یک انسان [ممکن] است، از عالم ملکوت به سوی عالم ملک و از عالم ملک به ملکوت ـ که همان برزخ است ـ و از آنجا به سوی عالم قیامت، خواهد رفت.