فصل پانزدهم
صورت ملکوتی اخروی
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 425
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 426
رابطه باطن با ظاهر
مکرّر ذکر شد که رابطه بین روح و باطن ملکوتی با ظاهر و قوای مُلکی نفس، به قدری است که هر یک از ظاهر و باطن، متأثر از آثار دیگر شود، و کمال و نقص و صحّت و فساد هر یک سریان به دیگری نماید.
چنانچه روح سالم کامل، سلامت و کمال خود را از روزنه های قوای مُلکی نمایش دهد مانند کوزه که آب صاف گوارای خود را از منافذ خود که روابط بین ظاهر و باطن است بیرون دهد قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شَاکِلَتِهِ. و همین طور روح علیل ناقص ـ که تیره بختی و پریشان روزگاری بر چهره او چیره شده و در تحت تصرف شیطان، سعادت و کمال فطری را از دست داده و به انواع احتجابات محتجب شده ـ از منافذ قوای خود، که روابط ملکوت و مُلک است رنگ خود را که «صبغة الشیطان» و در مقابل «صبغة الله » است بیرون دهد، و ظاهر قوای ملکیه را به شکل و شاکله خود درآورد، چون کوزه که آب تلخ و شور و ناگوار را از باطن خود به توسط منافذ ـ که روابطند ـ ظاهر کند.
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 427
و نادر اتفاق افتد که نفس قوّه ماسکه روحانیَش قوی باشد، و بنیه خودداری روحش شدید باشد، و نگذارد کسی بر اسرار روحش مطلع شود. این خودداری و حفظ، چون قَسْری و بر خلاف طبیعت است، ناچار روزی منقطع شود یا در دنیا در اوقاتی که نفس از حال طبیعی بیرون رود؛ یا به شدّت غضب ـ و آن بیشتر اتفاق افتد ـ و یا به غلبه شهوت ـ و این کمتر ماسکه را خراب کند.
و اگر در دنیا به واسطه اتّفاق یا شدّت قوّت ماسکه، اخلاق روحی را بروز ندهد، در آخرت ـ که روزِ بروز حقایق و کشف سرایر است ـ قدرت نفْس بر ماسکه که قَسْری بود، غلبه کند، و ناچار آنچه در باطن است ظاهر و آنچه در سرّ است علن شود، نه به طریق رَشْح و سرایت که در دنیا بود، بلکه علّیت و معلولیّت و بودن اراده روح احدیُّ التعلّق یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ سَاقٍ؛ یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ.
دیگر در آنجا خودداری و امساک از اظهار، ممکن نیست. آن جا تمام روحیات ظاهر شود و تمام سرایر علنی گردد. هم خوبیها ظاهر و هویدا شود و هم بدیها پیدا و آشکار گردد و صور و اشکال ملکوتی برای انواع ملکوتیّین صورت گیرد و تناسخ ملکوتی که در دنیا واقع شده بود و طبیعت از آن تعصی می کرد، در آن جا واقعش ظاهر شود.
تا اینجا که مذکور شد راجع به احکام سرایت باطن و سرّ، به ظاهر و علن بود.
و نیز به واسطه همین رابطه بین روح و قوای ظاهره، اعمال و اطوار ظاهره، در روح آثار بسیار روشن به ودیعه نهد. و به واسطه اعمال خوب و بد و زشت و زیبا، ملکات حسنه و فاضله و ملکات
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 428
سیّئه و خبیثه پیدا شود، و تشکیل باطن و زمینه نسخ ملکوتی حاصل شود.(355)
* * *
فراغت روح از بدن سبب بروز ملکات نفسانی
همین که مرگ آمد و توجه نفس از بدن سلب شد، تمام امراض جسمانیه و خلل های مادیه از او مرتفع شود و هیچیک از آلام و اسقام بدنیه برای او باقی نماند. ولیکن اگر خدای نخواسته دارای امراض روحیه و اسقام نفسیه باشد، اول سلب توجه نفس از بدن و حصول توجه به ملکوت خویش، اول پیدایش امراض و اسقام آن است. مَثل توجه به دنیا و تعلق به آن، مَثل مخدراتی است که انسان را از خود بیخود نموده؛ و سلب علاقه روح از دنیای بدن باعث به خود آمدن آن است. و همین که به خود آمد، آلام و اسقام و امراضی که در باطن ذات داشت همه به او هجوم کند و تمام آنها که تا آن وقت مخفی بوده و مثل آتشی بوده که در زیر خاکستر پنهان بوده هویدا گردد.(356)
* * *
ستر و بروز ملکات در دنیا و آخرت
حقّ تعالی ـ جلت رحمته و وسعت ستاریته ـ ستار جمیع عورات و مقابح خلق است به کرامت نمودن این نوع بشری را به البسه گوناگون که آنها را از مقابح ظاهریه بدنیه ستر نماید. و ستر فرموده مقابح اعمالی را به پرده ملکوت؛ و اگر این پرده ستاریت ملکوتیه بر صور اعمال ما بندگان نبود و صورت غیبیه آنها ظاهر می شد، در همین عالم رسوا و خوار می شدیم؛ لکن حقّ تعالی ـ جل شأنه ـ با ستاریت خود، آنها را از انظار اهل عالم مستور فرموده؛ و ستر فرموده مقابح اخلاقی و ملکوت ملکات خبیثه ما را به این صورت
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 429
معتدله مستقیمه ملکیه؛ و اگر هتک فرموده بود این ستر را، و صور ملکات اخلاق ظاهر می شد، هر یک، به یک صورت مناسبه با آن ملکه باطنیه بودیم؛ چنانچه در غیر این عالم که وقت ظهور سرایر است و یوم بروز ملکات است، چنین خواهد شد.(357)
* * *
صورت ملکوتی اخروی، تابع ملکات دنیوی
بدان که خداوند تبارک و تعالی به ید قدرت و حکمتش در عالَم غیب و باطن نفس قوایی خلق فرموده دارای منافع بیشمار و آنچه مورد بحث ما است در این مورد سه قوّه است و آن «واهمه» و «غضبیه» و «شهویه» است. و هر یک از این قوا منافع کثیره دارند از برای حفظ نوع و شخص و تعمیر دنیا و آخرت، که علما ذکر کرده اند و اکنون ما را به آن احتیاجی نیست. و آنچه لازم است در این مقام تنبه دهم آن است که این سه قوّه سرچشمه تمام ملکات حسنه و سیّئه و منشأ تمام صور غیبیه ملکوتیه است.
و تفصیل این اجمال آنکه انسان همین طور که در این دنیا یک صورت مُلکی دنیاوی دارد، که خداوند تبارک و تعالی آن را در کمال حسن و نیکویی و ترکیب بدیع خلق فرموده که عقول تمام فلاسفه و بزرگان در آن متحیر است و علم معرفة الاعضاء و تشریح تاکنون نتوانسته است معرفت درستی به حال آن پیدا کند و خداوند انسان را از بین مخلوقات امتیاز داده به حسن ترکیب و جمال نیکو منظر، کذلک از برای او یک صورت و شکل ملکوتی غیبی است، که آن صورت تابع ملکات نفس و خُلق باطن است در عالم بعد از موت، چه برزخ باشد یا قیامت. انسان اگر خُلق باطن و ملکه و سریره اش انسانی باشد، صورت ملکوتی او نیز صورت انسانی است. ولی اگر ملکاتش غیر ملکات انسانی باشد، صورتش
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 430
انسانی نیست و تابع آن سریره و ملکه است. مثلاً اگر ملکه شهوت و بهیمیت بر باطن او غلبه کند و حُکم مملکت باطنْ حکم بهیمه شود، انسان صورتِ ملکوتیش صورت یکی از بهائم است مناسب با آن خُلق. و اگر ملکه غضب و سبعیّت بر باطن و سریره اش غلبه کند و حکم مملکت باطن و سریره حُکم سبع شود، صورت غیبیه ملکوتیه صورت یکی از سباع است. و اگر وهم و شیطنت ملکه شد و باطن و سریره اش دارای ملکات شیطانیه شد، از قبیل خدعه، تقلب، نمیمه، غیبت، صورت غیب و ملکوتش صورت یکی از شیاطین است به مناسبت آن...
لازم نیست کسی که در این دنیا به صورتی هست آنجا هم به همان صورت باشد. خدای تعالی می فرماید [به] نقل از بعضی که در وقت حشر می گویند: "خدایا چرا مرا کور محشور کردی با آنکه در دنیا چشم داشتم؟" جواب می فرماید: "چون تو آیات ما را فراموش کردی امروز فراموش شدی". ای بیچاره تو چشم مُلکی ظاهربین داشتی، ولی باطن و ملکوتت کور بود. کوری خودت را حالا ادراک کردی، والا از اوّل کور بودی؛ چشم بصیرت باطنی که آیات خدا را به آن می بینند نداشتی. ای بیچاره، تو قامت مستقیم و صورت خوش ترکیب مُلکی داری، میزان ملکوت و باطن، غیر از این است؛ باید استقامت باطنی پیدا کنی تا مستقیم القامة در قیامت باشی. باید روحت روح انسانی باشد تا صورت عالم برزخ و آخرتت صورت انسان باشد. تو گمان می کنی که عالم غیب و باطن، که عالَم کشف سرایر و ظهور ملکات است، مثل عالم ظاهر و دنیا است که اختلاط و اشتباه در کار باشد: چشم و گوش و دست
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 431
و پا و سایر اعضایت، همه با زبانهای ملکوتی، بلکه به قول بعضی با صورتهای ملکوتی، شهادت به هر چه کردی می دهند.(358)
* * *
صورت هشتگانه انسان در آخرت
صورت انسانی در عالم آخرت ـ که یوم بروز صور غیبیّه و ملکات نفسانیّه است ـ به طور کلّی از هشت صورت خارج نیست؛ زیرا که مقام جسمانیّت و صورت ظاهره انسان در عالم آخرت و نشئه ماورای عالم طبیعت تابع صورت روحانیّه و مقام نفس است... پس اگر انسان در این عالم سیر به طریق مستقیم انسانیّت کرد و تعدیل آن سه قوّه را کرد، و آنها را تابع روحانیّت و عقل کرد، و سیر باطن و ظاهر در تحت میزان شریعت الهیه شد، باطن او ملکه استقامت پیدا کند و صورت روح و باطن صورت مستقیمه انسانیّه شود. پس صورت جسمانیّه و ظاهر او در آن عالم مستقیم و به صورت جمیله انسانیّه است.
و اگر مقام روحانیّت نفس و نشئه عقلیّه آن تابع یکی از سه قوّه دیگر شد، پس هر یک از این سه قوّه غلبه کرد و دیگر قوا را در تحت نفوذ خود قرار داد، و ظاهر و باطن مملکت انسانی را به حکم خود کرد، صورت باطن ملکوتی تابع آن شود. پس صورت غیبیّه ملکوتیّه یا به شکل سبعی از سباع شود اگر غلبه با قوه غضبیه شد، و یا به شکل بهیمه[ ای] از بهائم شود اگر غلبه با شهوت شد و مملکتْ مملکت شهوی شد، و یا به شکل شیطانی از شیاطین درآید اگر غلبه با واهمه شیطانیّه شد و مملکت به تصرف شیطان درآمد. اینها صور بسیطه ملکوتیه است.
و گاه شود دو قوّه از این سه قوّه حکمران در مملکت شود، و
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 432
انسان در عین حال که در کمال غضب است، در کمال شهوت نیز هست، یا با کمال شیطنت کمال شهوت یا کمال غضب نیز دارد. پس، از ازدواج هر یک از دو قوه، صورت مزدوجه ملکوتیّه پیدا شود که نه سبع محض و نه بهیمه محض است و نه شیطان محض، و از ترکیب هر دو قوه، سه صورت حاصل شود. و گاه شودْ که هر سه قوه در انسان به کمال است، پس باطن، تابع هر سه شود، و از آن یک صورت مزدوجه از هر سه پیدا شود.
و ممکن است که انسان در آن عالم در آنِ واحد بیشتر از یک صورت داشته باشد، یا در هر حال یک صورت داشته باشد؛ گاهی سبع و گاهی بهیمه و گاهی شیطان شود.
پس معلوم شد که صورت انسانیّه یکی از این هشت صورت است، و بقیه صورت غیر انسان است.(359)
* * *
صورت ملکوتی مشرک
[مشرک] چون قلبش از فطرت الهیه خارج و از نقطه مرکزیه کمال متمایل و از بحبوحه نور و جمال منحرف است و از تبعیت هادی مطلق و ولی کامل منصرف و برکنار است، و به انیت و انانیت خود و دنیا و زخارف آن مصروف است، از این جهت در عوالم دیگر نیز با سیرت و صورت مستقیمه انسانیه محشور نگردد و به صورت یکی از حیوانات منکوس الرأس محشور شود، زیرا که در آن عالم صورت و هیئت تابع قلوب است و ظاهر ظل باطن و قشر سایه لب است، و مواد آن عالم مثل این نشئه تعصی از قبول اشکال ملکوتیه باطنیه ندارند. و این در محل خود مبرهن است. پس قلوبی که از حق و حقیقت معرض هستند و از فطرت مستقیمه خارج اند و به دنیا مقبل و متوجهند، سایه آنها نیز مثل خودشان از استقامت
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 433
خارج و منکوس و رو به طبیعت و دنیا، که اسفل السافلین است، می باشد؛ و شاید در آن عالم بعضی با روی خود راه روند و پاهای آنها رو به بالا باشد؛ و بعضی با شکمهای خود راه روند؛ و بعضی با دست و پای خود چون حیوانات راه روند، چنانچه در این عالم مشی آنها چنین بوده: اَفَمَنْ یَمْشی مُکِبّا عَلی وَجْهِه اَهْدی اَمَّنْ یَمْشی سَوِیّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقیم. ممکن است این مجاز در عالم مجاز در عالم حقیقت و ظهور و بروز روحانیت حقیقت پیدا کند.(360)
* * *
صورت موحش انسان در آخرت
گاهی ممکن است به طریق ترکیبْ دو ملکه یا چند ملکه منشأ صورت ملکوتی شود. آن وقت به شکل هیچیک از حیوانات نمی شود، بلکه صورت غریبی پیدا می کند که هیچ آن صورت مدهش و موحش بدترکیب در این عالم سابقه ندارد. از پیغمبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که بعضی مردم در قیامت محشور می شوند به صورتهایی که نیکوست پیش آنها میمون[ها] و انترها. بلکه ممکن است از برای یک نفر در آن عالَم چند صورت باشد؛ زیرا که آن عالَم مثل این عالم نیست که یک چیز بیش از یک صورت قبول نکند. و این مطلب مطابق با برهان نیز هست و در محل خود مقرر است.(361)
* * *
حشر یک فرد به صور مختلف
سمعت احد اهل النظر رحمه الله تعالی یقول: إنّ مقتضی تجسّم الملکات و بروزها فی النشأة الآخرة أنّ بعض الناس یحشر علی
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 434
صور مختلفة، فیکون خنزیرا و فارة و کلبا الی غیر ذلک فی آن واحد.(362)
* * *
وجود صور متعدّد برای یک فرد
«قال الشّارح عند قول الشّیخ «لاختلاف الوجوه»: ای "یخرج کلّ واحد منکم من الأرض تارة اخری علی صورةٍ تقتضیها" هیئتُه الغالبة علی نفسه حال انتقاله إلی باطن الأرض لاختلاف الوجوه و الهیئات...». قال شیخنا العارف الکامل الشّاه آبادی، ادام الله ظلّه الظّلیل: انّ اختلاف الوجوه یکون بالنّسبة إلی شخص واحد، لا اشخاص متعدّدة کما ذکره الشّارح، ای لاختلاف الوجوه الّذی للشخص الانسانی خرج من الملکوت إلی الملک و من الملک إلی الملکوت الّذی هو البرزخ و منه إلی القیامة.(363)
* * *
حشر انسان با آخرین صورت دنیایی
بدان که میزان در این صور مختلفه، که یکی از آنها انسان است، و باقی چیزهای دیگر، وقت خروج نفس است از این بدن و پیدا شدن مملکت برزخ و غلبه سلطان آخرت که اوّلش در برزخ است.
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 435
در وقت خروج از بدن با هر ملکه ای از دنیا رفت با آن ملکه صورت آخرتی می گیرد، و چشم ملکوتی برزخی او را می بیند؛ و خود او هم وقت گشودن چشم برزخی خود را به هر صورتی هست می بیند، اگر چشم داشته باشد.(364)
* * *
آخرین فعلیّت نفس، ملاک تعیین صورت اخروی
انسان را از اول نَشْوِ طبیعی پس از قوه عاقله، سه قوه ملازم است:
یکی قوه واهمه که آن را «قوه شیطنت» گوئیم، و این قوه در بچّه کوچک از اول امر موجود است و به آن دروغ گوید و خدعه کند و مکر و حیلت نماید.
دوم قوه غضبیّه که آن را «نفس سَبُعی» گویند، و آن برای رفع مضارّ و دفع موانع از استفادات است.
سوم قوه شهویّه که آن را «نفس بهیمی» گویند و آن مبدأ شهوات و جلب منافع و مستلذّات در مأکل و مشرب و منکح است.
و این سه قوه به حسب سنین عمر متفاوت شوند، و هر چه انسان رشد طبیعی کند، این سه قوه در او کاملتر گردد و ترقیات روزافزون کند. و ممکن است در انسان هر یک از این سه قوه در حد کمال رسد بطوری که هیچ یک بر دیگری غلبه نکند، و ممکن است یکی از آنها بر دو دیگر غلبه کند، و ممکن است دو تای از آنها بر دیگری غالب شود. از این جهت، اصول ممسوخات ملکوتیه به هفت صورت بالغ شود:
یکی صورت بهیمی. اگر صورت باطن نفس متصور به صورت بهیمی باشد، و نفس بهیمی غالب شود، پس انسان در صورت ملکوتی غیبیِ آخرتی به شکل یکی از بهائم مناسبه در آید؛ چون
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 436
گاو و خر و امثال آن. و چون آخِر فعلیت انسان سبعی باشد ـ یعنی، نفس سبعی غالب گردد ـ صورت غیبی ملکوتی به شکل یکی از سباع شود؛ چون پلنگ و گرگ و امثال آن. و چون قوه شیطنت بر سایر قوا غلبه کند و فعلیت شیطانیّه آخرین فعلیات باشد، باطن ملکوتی به صورت یکی از شیاطین باشد. و این، اصل اصول مسخ ملکوتی است.
و از ازدواج دو از این سه نیز، سه صورت حاصل شود: گاوْ پلنگ، گاوْ شیطان و پلنگْ شیطان. و از ازدواج هر سه، یک صورت مخلوطه مزدوجه حاصل آید؛ چون «گاوْ شیطان پلنگ».(365)
* * *
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 437