فصل شانزدهم: تغییر و تکامل در عوالم سه گانه

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏               ‏فصل شانزدهم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

تغییر و تکامل در عوالم سه گانه

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 445


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 446

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

دنیا، دار تبدّلات جوهری

‏دار دنیا، که مبدأ شجره هیولی و تغییرات و تبدلات جوهریه و‏‎ ‎‏صوریه و عرضیه است.(374)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

دنیا، دار تغییر و تبدیل

‏[‏‏دنیا‏‏]‏‏ دار تغیُّر و تبدُّل است و هر یک از ملکات و اوصاف و احوال‏‎ ‎‏قلبی را می توان در آن تغییر داد.(375)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تغییر ملکات و اخلاق نفسانی در دنیا

‏باید دانست که مقصود از طبیعی بودن و فطری بودن خلقی، آن‏‎ ‎‏نیست که ذاتی غیر قابل تغییر است؛ بلکه جمیع ملکات و اخلاق‏‎ ‎‏نفسانیه، تا نفس در این عالم حرکت و تغیر است و در تحت‏‎ ‎‏تصرف زمان و تجدد واقع است و دارای هیولی و قوه است، قابل‏‎ ‎‏تغییر است، و انسان می تواند جمیع اخلاق خود را متبدل به‏‎ ‎‏مقابلات آنها کند. چنانچه دلالت بر این مدعی کند، علاوه بر‏‎ ‎‏برهان و تجربه، دعوت انبیاء و شرایع حقه به سوی اخلاق کریمه و‏‎ ‎‏ردع آنها از مقابل آنها.(376)‏

‏ ‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 447

نفی ذاتی بودن صفات رذیله

‏زیرا که انسان تا در عالم طبیعت ـ که دار تغیّر و تبدّل و نشئه تصرُّم و‏‎ ‎‏هَیولَویّت است ـ واقع است، به واسطه قوه منفعله که حق تعالی به‏‎ ‎‏او عنایت نموده و راه سعادت و شقاوت را واضح فرموده،‏‎ ‎‏می تواند نقایص خود را مبدَّل به کمالات، و رذایل خویش را تبدیل‏‎ ‎‏به خصایل حمیده، و سیّئات خود را مبدَّل به حسنات نماید. و این‏‎ ‎‏که معروف است: «فلان خُلق زشت یا فلان صفت رذیله از ذاتیّات‏‎ ‎‏است و قابل تغییر نیست»، اصلی ندارد و حرفی بی اساس و ناشی‏‎ ‎‏از قِلّت تدبّر است و عدم تغییر و تبدیل ذاتیّات را به این باب ربطی‏‎ ‎‏نیست؛ بلکه با ریاضات و مجاهدات، تمام صفات نفسانیّه را‏‎ ‎‏می توان تبدیل ‏‏[‏‏ نمود‏‎ ‎‏]‏‏و تغییر داد، حتّی جُبن و بخل و حرص و‏‎ ‎‏طمع را می توان مبدّل به شجاعت و کرم و قناعت و عزّت نفس‏‎ ‎‏نمود.(377)‏

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

مادّه، عامل اصلی حرکت و تکامل

‏موجود مادامی که در طبیعت است حقیقتا در حرکت است، چون‏‎ ‎‏مادّه دارد، و هر چیزی که مشغول حرکت است و در فعلیّتی ثابت‏‎ ‎‏نشده، نمی توان گفت از کدام نوع است. بدن که همان هیولاست،‏‎ ‎‏به واسطه ترقّی و تکامل ذاتی، مراحل پایین را طی کرده و فعلیّات‏‎ ‎‏جسمیّت، جمادیّت، عنصریّت و معدنیّت را پشت سر گذاشته و‏‎ ‎‏فعلاً صورتی دارد به نام «نفس». نفس هم چون صورت است تعلّق‏‎ ‎‏ذاتی به بدن دارد، و با مادّه خود بدون این که اثنینیّتی در کار باشد‏‎ ‎‏متّحد است. در اصل یک حقیقت است که قوّه تبدیل شدن به‏‎ ‎‏حقیقت دیگر را دارد. از این حقیقتی که دارای قوّه تبدّل است،‏‎ ‎‏«جنس» را اخذ می کنیم، و از حقیقتی که فعلاً به آن متبدّل شده،‏‎ ‎‏«فصل» را اخذ می نماییم. در واقع باید گفت که جنس و فصل‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 448

‏مضمّن در یکدیگر است.‏

‏     پس می گوییم این شی ء، امری واحد است که مرتبه فعلیّتش،‏‎ ‎‏مرتبه کاملتر شی ء ناقص می باشد. به این نحو تمام نقصی که ممکن‏‎ ‎‏بود زایل شود، زایل می گردد و تمام قوّه ای که می توانست متبدّل به‏‎ ‎‏فعلیّت شود (که در اثر آن فعلیّتی بعد فعلیّت دیگر واقع گردد و‏‎ ‎‏وجود از یک مرتبه کمال ترقّی کرده و به مرتبه دیگر کمال برسد)‏‎ ‎‏متبدّل می شود؛ تا وقتی که تمام قوّه های قابل فعلیّت یافتنش،‏‎ ‎‏فعلیّت یابند یعنی موجود دیگر قوّه ای نداشته باشد که به واسطه‏‎ ‎‏آن، این حقیقت بتواند متبدّل به حقیقت دیگر شود.‏

‏     در این وقت، صورتی ایجاد می شود و فعلیّتی حاصل می گردد‏‎ ‎‏که دیگر مادّه ندارد. چنین صورتی مستقل است، و چون مستقل‏‎ ‎‏شده از طبیعت بیرون می رود، و معنی این که از طبیعت بیرون‏‎ ‎‏می رود این است که به هیچ روی، شائبه باقی ماندن جهت‏‎ ‎‏بالقوّه ای در آن نمانده است. پس موجودی می شود بدون مادّه،‏‎ ‎‏یعنی بدون قوّه سیر به سوی کمال، و این موجود که صورت محض‏‎ ‎‏بدون مادّه شده، همان صورتی است که از بدن انسانی جدا شده و‏‎ ‎‏به واسطه استغنای از مادّه، غیر مادّی گردیده است. پس تنزّل و‏‎ ‎‏ترقّی در چنین موجودی دیگر محال است، زیرا جهت قوّه ندارد و‏‎ ‎‏وجودش فعلیّت محض است.(378)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ضرورت وجود مادّه در حرکت جوهری

پایان حرکت در عالم ماورای طبیعت به سبب نبودن مادّه

‏مادّه از اوّلین منزل طبیعت حرکت می کند (و «ما فیه الحرکة»‏‎ ‎‏صورت است)، و تا مرتبه ای می آید که در آن مرتبه، صورتِ بدن و‏‎ ‎‏مصاحب مادهّ بوده و «نفس» نامیده می شود؛ و چون این مرتبه‏‎ ‎‏آخرین نقطه عالم طبیعت است، حرکتِ مادّه، صورت را از طبیعت‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 449

‏رهایی می دهد. مادّه با تمام حقیقت و جوهر خود حرکت می کند‏‎ ‎‏ولیکن صورت، وقتی از اختلاط با مادّه خلاص شد، دیگر حرکتی‏‎ ‎‏نخواهد داشت، (چون مادّه ندارد).‏

‏     ‏‏وقتی مادّه شروع به حرکت کرد و به مرور حرکت جوهری‏‎ ‎‏خود را تا انتها به پایان رساند می میرد. وسعت و دامنه حرکتش هم‏‎ ‎‏تا آن جا است که مادّه می تواند تا آن جا برود. مادّه تا آخرین نقطه‏‎ ‎‏طبیعت که رفت، دیگر نمی تواند قدمی بالاتر بگذارد. پس وقتی تا‏‎ ‎‏افق اعلای طبیعت حرکت کرد، صورت را به ماورای طبیعت‏‎ ‎‏تحویل می دهد، و صورت از مادّه تخلّص پیدا می کند.‏

‏     وقتی مادّه تکلیف خود را که تحویل دادن صورت به ماورای‏‎ ‎‏طبیعت، در سرحدّ عالم طبیعت بوده انجام داد در پُست طبیعی‏‎ ‎‏خود می ایستد و متوقّف می شود. پس وقتی صورت در آن عالم‏‎ ‎‏قرار گرفت، دیگر حرکت ندارد، چون مادّه ندارد. تا مادّه هست،‏‎ ‎‏حرکت هست و چون مادّه مرد، حرکت هم می میرد و برای‏‎ ‎‏صورت، توقّف حاصل می شود. در این مرحله آن حقیقتی که از‏‎ ‎‏عالم طبیعت آمده بود «عقل» نامیده می شود، که در پایینتر از این‏‎ ‎‏درجه «نفس» نامیده می شد.(379)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مادّه، شرط اساسی ترقّی ممکنات

‏موجودی که از حرکت جوهری فارغ شده، فقط از وجود برزخی‏‎ ‎‏برخوردار است و همه جهات کمالی ای که در طبیعت داشته، در‏‎ ‎‏عالم برزخ هم دارد، مثلاً ذائقه، شامّه، لامسه، جسم و بدن دارد.‏

‏     مادامی که وجودِ خارج شده از طبیعت، صورت برزخی‏‎ ‎‏نگرفته است، مادّه دارد و به همین دلیل هم قابلیّت ارتقا دارد. این‏‎ ‎‏موجود پلّه پلّه و بتدریج هم ترقّی می کند و به عالم برزخیّت و‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 450

‏متوسطیّت، بین عالم طبیعت و عقل، می رسد و سپس عالم عقل‏‎ ‎‏در او پیدا می شود. پس مادامی که موجود مادّه دارد، ترقّی برایش‏‎ ‎‏امکان پذیر است و می تواند با حرکت جوهریّه، ارتقای ذاتی پیدا‏‎ ‎‏کند و ملکاتی را هم با اختیار پیدا کند. ولی هنگامی که عالم‏‎ ‎‏طبیعت را رها کرده و از آن جدا شد، چون مستقل می شود،‏‎ ‎‏حرکت برایش محال می شود، زیرا که دیگر واجد صورتِ مستقل‏‎ ‎‏است، یعنی بدون مادّه است و جسمش، جسم برزخی شده‏‎ ‎‏است.(380)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

توقّف حرکت در عالم برزخ و آخرت

‏وجود تا زمانی که در طبیعت است، حرکت دارد و وقتی که به عالم‏‎ ‎‏برزخ وارد شد، حرکتش متوقّف می شود. عالم برزخ بین عالم مادّه‏‎ ‎‏(طبیعت) و عالم عقل (تجرّد خالص) قرار دارد، و چون در برزخ‏‎ ‎‏قوّه و هیولا نیست تا حرکت باشد، لذا آن جا محلّ توقّف جسم‏‎ ‎‏طبیعی در جسمیّت است و دیگر ممکن نیست از حدّی که داشته‏‎ ‎‏فراتر رود و تبدیل به مجرّد عقلانی بشود؛ یعنی نمی تواند مثل‏‎ ‎‏وقتی که وارد عالم برزخ شد و هیولا را رفض نمود، جسمیّتش را‏‎ ‎‏هم با سیر در عالم برزخ، رفض کند و وارد عالم عقل شود.(381)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تفاوت تکامل در دنیا، برزخ و آخرت

‏إنّ التّرقّی فی البرازخ و الدّار الآخرة لیس من سنخ التّرقّی فی الدّنیا،‏‎ ‎‏فإنّ الدّنیا دار الهیولی و الاستعداد و به دارت التّرقیّات الجوهریّة و‏‎ ‎‏الاستکمالات الذاتیّة و النفسیّة. و امّا ترقّیات دار الآخرة المعبّر‏‎ ‎‏عنها بزیادة الدّرجات مثلاً و کذلک الّتی وقعت فی البرازخ فتکون‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 451

‏بالقاء الغرائب و الحجب و الکدورات و الهیئات المظلمة‏‎[2]‎‏ بضغطة‏‎ ‎‏القبر و التعذیبات، نعوذبالله منها.‏‎[3]‎‏(382)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تکامل در برزخ

نقش عالم برزخ در حصول تجرّد عقلانی

‏انسان وقتی که از طبیعت بیرون می رود یا مجرّد عقلانی است و یا‏‎ ‎‏مجرّد شیطانی، در نتیجه انسان یا مجرّد سعید می شود یا مجرّد‏‎ ‎‏شقیّ. رفتن به عالم تجرّد قهری است، منتها در این مسافرت غیر‏‎ ‎‏اختیاری، ممکن است کسی بالاختیار، سود یا ضرر کند و لذا یا‏‎ ‎‏شیطان مجرّد شود یا انسان مجرّد. معنی آیه شریفه ‏اِنّا هَدَیْناهُ السَّبیل‎ ‎اِمّا شاکِرا وَ اِمّا کَفُورا‎[4]‎‏ هم همین است، یعنی ما به راه قهری تجرّدی، به‏‎ ‎‏حرکت جوهریّه، هدایتشان کردیم، یا «کفورا و شیطانا» می آیند و‏‎ ‎‏یا «انسانا و شکورا و مؤمنا» راه را طی می کنند.‏

‏     ناگفته نماند که با بیرون رفتن از دار طبیعت، تجرّد عقلانی کامل‏‎ ‎‏نیست، بلکه باید از عالم برزخ هم به حرکت جوهریّه گذشت و به‏‎ ‎‏تجرّد عقلانی صرف رسید. برزخ برای همه هست و اهل برزخ،‏‎ ‎‏وجودِ برزخی (بین وجود تجرّدی عقلانی و وجود جسمانی‏‎ ‎‏طبیعی) دارند. لذا بهشت سعدا، بهشت برزخی و جهنّم اشقیا،‏‎ ‎‏دوزخ برزخی خواهد بود.‏

‏     ‏‏عالم برزخ هم یک مرحله قهری از مراتب وجود است، لذا‏‎ ‎‏عبور از آن برای همه، قهری و ضروری است، منتها کسانی که در‏‎ ‎‏این عالم مطالب عقلانی و فضایل کسب کرده اند، راه برزخیشان‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 452

‏کوتاه است و زودتر به عالم تجرّد عقلانی می رسند و سیر برزخی‏‎ ‎‏آنها کمتر می باشد و حرکت جوهری برزخیّه شان تندتر و سریعتر‏‎ ‎‏می گردد، چون به معاونتِ کسبِ فضایل عقلانی برای نیل به‏‎ ‎‏خلعتِ تجرّدِ عقلانی مستعدتر شده اند و همچنین کسانی که کسب‏‎ ‎‏رذایل کرده اند، دوزخِ تجرّدیِ کامل، زودتر نصیبشان می شود، و‏‎ ‎‏در دوزخ برزخی، زیاد معطّلی ندارند و به همین جهت است که آن‏‎ ‎‏مرد گفت: «از نردبان که افتادم به جهنّم سقوط کردم». نعوذبالله ‏‎ ‎‏منه.(383)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نقش اختیار در تغییر و اصلاح انسان

امکان اصلاح تمام امراض نفسانی در دنیا

عوامل اصلاح در حال احتضار و برزخ

عوامل اصلاح در قیامت

‏گمان مکن که رذایل نفسانی و اخلاق روحی ممکن الزوال نیست...‏‎ ‎‏انسان تا در این دار تغیر و نشئه تبدل است، ممکن است در تمام‏‎ ‎‏اوصاف و اخلاق تغییر پیدا کند. و هر چه ملکات محکم هم باشد‏‎ ‎‏تا در این عالم است قابل زوال است؛ منتها به حسب اختلاف‏‎ ‎‏شدت و ضعف، زحمت تصفیه تفاوت می کند... تو هر چه دیرتر‏‎ ‎‏در فکر قلع ریشه های مفاسد روحی افتی، ناچار زحمت و‏‎ ‎‏ریاضتت بیشتر گردد.‏

‏     ... انسان عاقل که تفکر کرد در مفاسد چیزی، اگر وارد در آن‏‎ ‎‏نیست، گرد آن نمی گردد و خود را آلوده نمی کند... و اگر خدای‏‎ ‎‏نخواسته ریشه کرد، با هر زحمت و مشقتی است ریشه او را‏‎ ‎‏می کند که مبادا به ثمره برزخی و آخرتی برسد و میوه آن را بار‏‎ ‎‏دهد، که اگر با آن خلق فاسد از این عالم، که نشئه تبدلات هیولانی‏‎ ‎‏و تغیرات مادی است، منتقل شد، قلع آن از دست خود او خارج‏‎ ‎‏می شود.(384)‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 453

‏هیچ مرضی از امراض نفسانیه نیست الاّ آنکه آن را تا در این عالم‏‎ ‎‏است انسان می تواند اصلاح کند، گرچه در نفس ریشه کرده باشد‏‎ ‎‏و ملکه شده باشد و مستحکم گردیده باشد. غایت امر آن که در‏‎ ‎‏شدت و کثرت ریاضات نفسانیّه فرق می کند، و هر چه مشکل و‏‎ ‎‏سخت و محتاج به مشاقّ بدنی و ریاضات روحیه باشد ارزش‏‎ ‎‏دارد؛ زیرا که باز هر چه هست تا انسان در این نشئه است در تحت‏‎ ‎‏اختیار خود و با اعمال عبادی و امثال آن انجام می گیرد.‏

‏     ‏‏ولی خدای نخواسته، اگر انسان با ملکات فاسده و اوصاف‏‎ ‎‏خبیثه به عالم دیگر منتقل شود، اگر نور فطرت و ایمان در باطن‏‎ ‎‏ذاتش محفوظ باشد نیز، اصلاح و تزکیه و تصفیه نفس از تحت‏‎ ‎‏اختیار او خارج شود؛ بلکه قبل از خروج روح از بدن نیز اختیار‏‎ ‎‏سلب شود، و طرق دیگری برای اصلاح او به کار برده شود؛ مثل‏‎ ‎‏سختیها و فشارهای حال احتضار و قبض روح و وحشتهای رؤیت‏‎ ‎‏ملائکه موکّله به این عمل ـ که مأمورین غلاظ و شداد حقّند ـ ، و‏‎ ‎‏مثل ظلمتها و فشارهای قبر بلکه عذابهای گوناگون قبر که از عوالم‏‎ ‎‏غیبیه است؛ چنانچه در روایت است از حضرت رسول ـ صلَّی الله‏‎ ‎‏علیه و آله ـ که: «قبر یا باغی از باغستانهای بهشت و یا گودالی از‏‎ ‎‏گودالهای جهنم است».‏‎[5]‎

‏    ‏‏و در روایت است از حضرت صادق که: «مسلط می شود بر‏‎ ‎‏کافر در قبرش نود و نُه اژدها که اگر یکی از آنها نفخه کند به زمین،‏‎ ‎‏هرگز درختی از زمین روئیده نشود».‏‎[6]‎

‏    ‏‏و اهل معرفت گویند که این موذیات که بر انسان در قبر مسلَّط‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 454

‏شود، ظهور ملکوت اخلاق ذمیمه است‏‎[7]‎‏. و این اخلاق ذمیمه هم‏‎ ‎‏در این عالم نیز انسان را فشار دهد و اذیت کند؛ لکن چون نفس در‏‎ ‎‏غلاف طبیعت است به واسطه غلبه خدر طبیعت بر آن، از ملکوت‏‎ ‎‏خود غافل است، و قدرت تامّه ملکوتیه نیز در آن ظاهر نشده‏‎ ‎‏است. از این جهت، از انواع موذیات موجوده در باطن نفس غافل‏‎ ‎‏و احساس آنها را نکند.‏

‏     ‏‏و چون نشئه ملک به ملکوت عالم قبر و برزخ تبدیل شد،‏‎ ‎‏بساط ظاهر برچیده شود، و صفحه باطن ظاهر شود، و غیب نفس‏‎ ‎‏شهادت شود، و ملکات باطنه محسوس و ظاهر گردد، و به‏‎ ‎‏صورتهای مناسبه جلوه کند، و انسان خود را مبتلا و محصور در‏‎ ‎‏انواع بلیّات و موذیات بیند، و انواع ظلمتها و کدورتها و وحشتها به‏‎ ‎‏او احاطه کند.‏

‏     و اگر به این فشارها و زحمت و ذلّت و عذابهای برزخی و قبری‏‎ ‎‏رفع کدورتهای نفسانی شد و اجانب و غرائب فطرت زایل شد، در‏‎ ‎‏قیامت به سعادت رسد، و در ظلّ عنایات شافعان ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏به مقام کریم موعود خود رسد. و اگر خدای نخواسته ریشه اخلاق‏‎ ‎‏فاسده و ظلمات و کدورتهای نفسانیه، بکلّی زایل نشد، در اهوال و‏‎ ‎‏عذابهای روز قیامت و مواقف پنجاه گانه‏‎[8]‎‏ آن واقع شود، و در تحت‏‎ ‎‏فشارها و عذابهای بیشتری واقع گردد، تا بلکه امر به عذاب سخت‏‎ ‎‏جهنم منتهی نشود. و اگر در این مواقف هولناک نیز نور فطرت‏‎ ‎‏غلبه نکرد، کار منتهی به جهنم شود؛ چنانچه گفته اند: آخِرُ الدَّواءِ‏‎ ‎‏اَلْکَیّ‏‎[9]‎‏؛ آخرین معالجه داغ کردن است.‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 455

‏    ‏‏پس در عذابهای گوناگون جهنم او را در طبقات آن محبوس‏‎ ‎‏کنند، تا غلّ و غشّ از باطن نفس و فطرت پاک شود، و طلای‏‎ ‎‏خالص فطرت الله ـ که لایق دار کرامت حق است ـ پیدا شود، و از‏‎ ‎‏اجناس غریبه خالص گردد؛ ‏وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إخْوَاناً عَلی سُرُرٍ‎ ‎مُتَقَابِلِیْنَ‎[10]‎‏. و کیفیت این نَزْع در اشخاص مختلف است حسب‏‎ ‎‏اختلاف کمال و نقص ملکات.(385)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

برزخ و قیامت شفای بیماریهای روحی

‏البرازخ والمواقف فی القیمة من عنایات الله تعالی علی العباد لئلا‏‎ ‎‏ینتهی امرهم الی النار فلا یزال یخرجهم من مستشفی الی آخر‏‎ ‎‏لشفاء عللهم المروحیة فان لم تشف بتلک الادویة فاخر الدواء‏‎ ‎‏الکی فلابد من دخول النار والعیاذ بالله للتصفیة مع الامکان و الا‏‎ ‎‏فللقرار فیها.‏‎[11]‎‏(386)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

درازی زمان تغییرات در آخرت

‏تا در آخرت یا برزخ یک خلق از اخلاق نفسانی بخواهد تبدیل‏‎ ‎‏شود هیهات است؛ در حدیث است از رسول اکرم ـ صلی الله علیه‏‎ ‎‏و آله و سلّم ـ که هر یک از اهل بهشت و جهنم مخلدند در آن به‏‎ ‎‏واسطه نیات خود.‏‎[12]‎‏ نیات فاسده، که زاییده اخلاق رذیله است،‏‎ ‎‏ممکن نیست زائل شود مگر آنکه منشأ آن زائل گردد. در آن عالم‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 456

‏ملکات به قدری با شدت و قوت ظهور می کند که زوال آن یا‏‎ ‎‏ممکن نیست ـ آن وقت انسان مخلد است در جهنم ـ و اگر با‏‎ ‎‏فشارها و سختیها و آتشها زائل شود، پس از قرنهای ربوبی شاید‏‎ ‎‏زائل شود.(387)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

زمان حصول تغییرات در دنیا و آخرت

‏رفع غش با آتش توبه و ندامت و گذاشتن نفس را در کوره عتاب و‏‎ ‎‏ملام و ذوب کردن آن را به آتش پشیمانی و برگشت به سوی‏‎ ‎‏خداست. در این عالم خودت بکن، والا در کوره عذاب الهی و‏‎ ‎نارُالله ِ الْمُوقَدَةُ‎[13]‎‏ قلبت را ذوب کنند و خدا می داند چند قرن از قرنهای‏‎ ‎‏آخرت این اصلاح طول می کشد. پاک شدن در این عالم سهل و‏‎ ‎‏آسان است؛ تغییرات و تبدیلات در این نشئه خیلی زود واقع‏‎ ‎‏می شود؛ و اما در آن عالم تغییر به طور دیگری است و زوال یک‏‎ ‎‏ملکه از ملکات نفس قرنها طول دارد.(388)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

کمال نفوس طاهره و منکوسه

‏فی بعض الآثار: «یا رحمن الدنیا و الآخرة و رحیمهما». و ذلک‏‎ ‎‏باعتبار ایجاد العشق الطبیعی فی کل موجود وایکاله علیه السیر الی‏‎ ‎‏کماله والتدرّج الی مقامه فی النشأة الدنیاویة و فی النشأة الآخرة و‏‎ ‎‏بروز یوم الحصاد و ایصال کل الی فعلیته و کماله أما النفوس‏‎ ‎‏الطاهرة الزکیة فإلی مقامات القرب والکرامات والجنات التی‏‎ ‎‏عرضها کعرض السماوات و أما النفوس المنکوسة السبعیة‏‎ ‎‏والبهیمیة والشیطانیة فإلی النیران و درکاتها و عقاربها و حیّاتها کل‏‎ ‎‏بحسب زرعه، فان الوصول الی هذه المراتب کمال بالنسبة الی‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 457

‏النفوس المنکوسة الشیطانیة و غیرها، و ان کان نقصا بالنسبة الی‏‎ ‎‏النفوس الزکیة المستقیمة الانسانیة.‏‎[14]‎‏(389)‏

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 458

  • . هیئات مظلمه ظلمانیّه: مراد، اَعراض جسمانی است. فرهنگ علوم عقلی؛ ص 635.
  • . ترقّی و تکامل در برزخ و سرای آخرت، از سنخ ترقّی دنیوی نیست، زیرا دنیا، دار هیولا و استعداد است؛ که از آن مثلاً به «ازدیاد درجات» تعبیر می شود؛ و نیز آنچه در برزخها واقع می شود، با افکندن غرایب، و هجاها، و کدورات، و اعراض جسمانی به وسیله فشار قبر و شکنجه هاست. که از آنها به خدا پناه می بریم.
  • . «ما راه را به آنها نمودیم، خواه سپاسگزار باشند، خواه ناسپاس»؛ دهر / 3.
  • . متن حدیث نبوی این است: «القَبْرُ إمّا رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الجَنَّةِ أوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النّیرانِ»؛ بحارالانوار؛ ج 6، ص 205، کتاب العدل و المعاد، باب 8.
  • . متن روایت چنین است: «أنَّهُ یُسَلَّطُ عَلَی الکافِرِ فی قَبْرِهِ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ تَنیناً ... لَوْ أنَّ تَنیناً مِنْها نَفَخَ فیِ الأرْضِ لَمْ تُنْبِتْ زَرْعاً»؛ بحارالانوار؛ ج 6، ص 218، کتاب العدل و المعاد، باب 8، ح 13.
  • . علم الیقین؛ ج 2، ص 876 و 883. این مطلب از بعضی از روایات نیز استفاده می شود. نگاه کنید به: بحارالانوار؛ ج 6، ص 224، کتاب العدل و المعاد، باب 8، ح 25 و 26.
  • . نگاه کنید به: بحارالانوار؛ ج 7، ص 126، کتاب العدل و المعاد، باب 6، ح 3 و 5.
  • . نهج البلاغه؛ خطبه 168.
  • . «هر کینه ای را از دلهای ایشان بر کَندیم، بر تختها روبروی هم قرار گرفته اند»؛ حِجْر /  47.
  • . برزخها و مواقف قیامت، از عنایات خداوند بر بندگان است، برای اینکه عاقبت ایشان به «آتش» ختم نشود؛ لذا پی درپی انسانها را برای شفای بیماریهای روحی، از بیمارستانی به بیمارستان دیگری منتقل می نماید؛ و چنانچه با این داروها شفا نیافتند، به ناچار «داغ نهادن» آخرین درمان خواهد بود، و گریزی از دخول در آتش [جهنّم] ـ که از آن به خدا پناه می بریم ـ نخواهد بود، در صورتی که هنوز امکان پاک شدن مانده باشد، وگرنه به ناچار در آنجا ماندگار خواهد شد.
  • . التوحید؛ ص 398، 399، باب الاطفال، ح 14.
  • . همزه /  6.
  • . در بعضی از روایت آمده که «ای رحمان دنیا و آخرت و رحیم آن دو» و این [تعبیر] به اعتبار ایجاد عشق طبیعی در هر یک از موجودات، و موکول نمودن سیر کمالی به آن است، و رسیدن تدریجی به مقام خود در دنیا و آخرت و روز برداشت محصول، و رساندن هر موجودی به فعلیّت و کمال خودش می باشد؛ و امّا نفوس طاهر و پاک به مقام قرب، و کرامات و بهشتهایی که وسعتش به گستردگی آسمانهاست؛ و نفوس واژگونه درّنده خو و چهارپا صفت و شیطان منش به آتش و درکات و عقربها و مارهای آن می رسند. هر یک بر پایه آنچه خود کاشته اند. چرا که رسیدن به این مراتب، نسبت به نفوس واژگونه شیطانی و غیر آن، کمال است هرچند که نسبت به نفوس پاک و مستقیم انسانی، نقص باشد.