فصل اول: جنگهای حق و باطل

اصلاح انسانها

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

 

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

جنگهای ائمه،‎ ‎راهنمای ما

‏حضرت امیر هم جنگ کرده با یک قدرتی که متشبث به اسلام هم بوده،‏‎ ‎‏مثل معاویه؟! که حجت ما الآن بر این نزاعی که بینِ، بر این مبارزه ای که‏‎ ‎‏بینِ مسلمین و بین این دستگاه فاسد است، حجت ما بر جواز این و لزوم‏‎ ‎‏این عمل، حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ است و عمل سیدالشهداء ـ‏‎ ‎‏سلام الله علیه؛ که دو نفر آدمی که اینها قدرت داشتند، آن شامات را آنها‏‎ ‎‏گرفته بودند و تحت قدرتشان بود و جنگها ـ چیزها داشتند، فوجهای...‏‎ ‎‏چرا این کار را کرد؟ اینها که مسلمان بودند.(12)‏

14 / 8 / 57 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

هدف اسلام،‎ ‎تربیت انسان

‏اسلام آن اسلامی است که در نیم قرن فتح کرد تمام این ممالک را، برای‏‎ ‎‏اینکه آدمشان کند. نه فتح اسلام مثل فتح ـ سلطنتهای ـ سلطانهای‏‎ ‎‏دیگر، مثل فتح نادر شاه است؛ خیر. آن طرز حکومت اسلام طرز حکومت‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 9

‏آدم سازی است. شما خود روسای اسلام را باید ملاحظه کنید مثل‏‎ ‎‏پیغمبر اکرم که رئیس اسلام است، امیرالمومنین که بعد از او رئیس‏‎ ‎‏اسلام بود.(13)‏

17 / 8 / 57 

*  *  *

‏ ‏

جنگ برای موحد‎ ‎ساختن مردم

‏قبـل از یک نیم قـرن، در حدود سی سـال، این امپراتوریهـا را همیـن عدۀ‏‎ ‎‏عربِ کمـی که ابتدائـاً دور رسول اکـرم بودنـد و اینها را ساخت‏‎ ‎‏پیغمبر‌اکرم، در یک مدت کمی دو تا امپراتوری که آن وقت تقریباً تمام‏‎ ‎‏دنیا زیر بیرق این امپراتوریها بود ـ یکی امپراتوری ایران بود یکی هم‏‎ ‎‏روم‌بود ـ هر دو را آنها فتح کردند. همچو تحرکی در اینها آورد که‏‎ ‎‏از‌جزیـرة العرب راه افتـادند آمدند ایـران را گرفتنـد و رفتنـد روم را‏‎ ‎‏گرفتند و رفتند تا اروپـا، همه جا را تسخیر کردند! و تسخیـرها تسخیری‏‎ ‎‏نبود که ـ مثلاً فرض کنید ـ مثل ناپلئون باشد که بخواهد یک مملکتی را‏‎ ‎‏بگیرد؛ تسخیرهای اسلامی بـرای این بود که مردم را بسازد، مردم را‏‎ ‎‏موحد کند، مردم را عـادل کند، مردم را روشن کند به مسائل. اینطور بوده‏‎ ‎‏است. نه این است که می خواستند کشورگشایی بکنند. نه، مسائل‏‎ ‎‏کشورگشایی نبوده. مسائل این بوده است که می خواستنـد مردم را‏‎ ‎‏روبه راه کنند؛ یعنی وحشیها را متمدن کنند؛ یعنی کسانی که یکدیگر را‏‎ ‎‏می خورند. قرآن کریـم در نیم قرن این جمعیتی که ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ هم همیشه‏‎ ‎‏جنگ می کردند و ‏‏[‏‏یکدیگر‏‏]‏‏ را می خوردند، به یک صورت عادلانه‏‎ ‎‏درآورد که با هم آنطور رفتار می کردند که ممالک متمدنه رفتار‏‎ ‎‏می کردند. (14)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

21 / 8 / 57 

*  *  *


کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 10

جنگ برای تحقق‎ ‎نظام عادلانه

‏کوششهایی که انبیا می کردند و جنگهایی که با مخالفین راه حق‏‎ ‎‏می کردند، و خصوصاً جنگهایی که در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ‏‎ ‎‏نبوده است، و مقصد کشورگشایی هم نبود. مقصد این بوده است که یک‏‎ ‎‏نظامی عادلانه که در آن نظام عادلانه، احکام خدا جاری بشود‏‏[‏‏باشد‏‏]‏‏.‏

‏     انبیا آن همه زحمت کشیدند نه فقط برای اینکه طرف را از صحنه‏‎ ‎‏خارج کنند و خودشان صحنه را دست بگیرند، بلکه مقصد اصلی این بوده‏‎ ‎‏است که این انسانهایی که انسانیت ندارند، این اشخاصی که در راه خلاف‏‎ ‎‏دارند سیر می کنند و آنها می دیدند که این راه خلاف، راه شقاوت است،‏‎ ‎‏راه ضلالت است، راهی است که مردم را در این دنیا به شقاوت و در آن‏‎ ‎‏دنیا هم به مهلکه می کشاند؛ انبیا از طرف خدای تبارک و تعالی مامور‏‎ ‎‏شدند برای نجات مردم... این همه جنگهایی که در اسلام شده است و‏‎ ‎‏زحماتی که اولیای خدا کشیده اند و اینها برای اینکه اسلام را پابرجا‏‎ ‎‏کنند؛ احکام اسلام را پیاده کنند. آن هم برای اینکه انسانها را هدایت‏‎ ‎‏کنند به یک واقعیاتی که اطلاع بر آن ندارند، راه را نمی دانند؛ آنها‏‎ ‎‏می دانند راه را اینطور باید بروند.(15)‏

17 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای‎ ‎سعادت بشر

‏در قرآن که به پیغمبر اکرم می فرماید که تو چرا اینقدر غصه می خوری‏‎ ‎‏برای اینهایی که مسلمان نمی شوند.‏‎[1]‎‏ پیغمبر غصه می خورد برای کفار‏‎ ‎‏که نمی آیند. در یک جنگی که یک دسته ای را اسیر کرده بودند و بسته‏‎ ‎‏بودند و می آوردند، فرمود که ببین، من با زنجیر این را می خواهم به‏‎ ‎‏بهشت ببرم! اینها را ما اسیر کردیم آوردیم آدمشان کنیم و بفرستیمشان‏‎ ‎‏به بهشت. پیغمبر و همین طور سایر پیغمبرهای آسمانی اصلاً بنایشان‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 11

 ‏بر این است که همۀ بشر را سعادتمند‌کنند، هیچ نظری ندارند که یک‏‎ ‎‏ناحیه ای باشد و یک ناحیۀ دیگر. در عین حالی که خوب پیغمبر اکرم،‏‎ ‎‏عرب است و عربستانی است، لکن می فرماید هیچ عربی بر هیچ عجمی‏‎ ‎‏تَفوُّق ندارد؛ هیچ عجمی هم بر هیچ عربی. میزان اطاعت خدا و‏‎ ‎‏تقواست.‏‎[2]‎‏ وقتی اینطور باشد، خوب، همۀ ما برادر هستیم و همۀ ما چه‏‎ ‎‏هستیم و با همۀ بشر ما خوب هستیم و می خواهیم اصلاح بشوند. منتها‏‎ ‎‏یک دسته ای هستند که در مقابل یک همچو مطلبی که اسلام می خواهد‏‎ ‎‏همه را اصلاح بکند قیام می کنند و آدمکشی می کنند اینها؛ در مقابل آنها‏‎ ‎‏اسلام هم با قوّت و قدرت می ایستد و نابودشان می کند، از بین‏‎ ‎‏می بردشان، مثل یک غدۀ سرطانی که باید عمل کرد و بیرونش کرد، والاّ‏‎ ‎‏فاسد می کند.(16)‏

‏ ‏

28 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای تربیت‎ ‎جامعه

‏شما وقتی ملاحظه کنید از زمان پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ‏‎ ‎‏و زمان خلافت حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ جنگهای زیادی شده است،‏‎ ‎‏و جنگها هم همه جنگهای اسلامی، برای تربیت جامعه بودند. یک‏‎ ‎‏جنگ، ما در اسلام نداریم که از این مطلب که برای ساختن جامعه باشد و‏‎ ‎‏جلوگیری کردن از کسانی که نمی خواهند بگذارند جامعه ترقی بکند، در‏‎ ‎‏اسلام نداریم همچو جنگی.(17)‏

2 / 7 / 58 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

شمشیر اسلام برای‎ ‎اصلاح جامعه 

‏مَجدِ اسلام آن بود که در صدر اسلام بود. آن بود که با یک جمعیت کم دو‏‎ ‎

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 12

‏تا امپراتوری را از بین برد، آن مجد اسلام بود، نه برای کشورگشایی؛ برای‏‎ ‎‏آدمسازی. این خیال است، اشتباه است که خیال می کنند کشورگشایی‏‎ ‎‏می کند اسلام. اسلام کشورگشایی نمی کند. اسلام می خواهد همۀ‏‎ ‎‏کشورها آدم بشوند. اسلام دنبال این می رود که آنهایی که آدم نیستند‏‎ ‎‏آدمشان کند. در یک جنگی وقتی که اسیر کرده بودند یک عدّه ای را ـ به‏‎ ‎‏حَسَب تاریخ هست ـ اینها را بسته بودند داشتند می آوردند. رسول اکرم‏‎ ‎‏گفت: ببین! من باید با زنجیر اینها را به بهشت ببرم. اسلام برای اصلاح‏‎ ‎‏جامعه است. اگر شمشیر کشیده، شمشیر را برای این کشیده است که‏‎ ‎‏مفسده هایی که نمی گذارند این جامعه ها اصلاح بشود از بین ببرد، تا‏‎ ‎‏سایرین اصلاح بشوند.(18)‏

‏ ‏

11 / 8 / 58 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای خروج‎ ‎از اسارت قدرتها

‏اسلام وقتی هـم که جنـگ می کـرده، جنگ کردنش مثل جنگ کردنهای‏‎ ‎‏کشورگشاها نبوده است که بخواهد یک کشوری را بگیرد. اسلام‏‎ ‎‏می خواسته آدم درست کند. آدمهایی که گرفتار بودند زیر چنگال‏‎ ‎‏مشرکین. زیر چنگال ابرقدرتها. اسلام و همۀ مکتبهای توحیدی آمدند‏‎ ‎‏کـه این مـردم را از ایـن قید رها کنند آزاد کنند از این قیدهایی که به‏‎ ‎‏قلوب اینها آنها انداختند و همه چیز آنها را تحت قید و اسارت قرار‏‎ ‎‏دادند.(19)‏

21 / 9 / 58 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای‎ ‎ساختن جامعۀ‎ ‎انسانی

‏انبیا هم دعوت کردند، زحمت کشیدند، اولیا هم دعوت کردند، زحمت‏‎ ‎‏کشیدند، جنگها کردند برای همین که این انسانهای فاسد را کنار بزنند، و‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 13

‏یک جامعۀ انسانی درست بکنند.(20)‏

2 / 10 / 58 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای ورود‎ ‎در حصار ایمان

‏تمام جنگهایی که در اسلام واقع شده برای این بوده است که این‏‎ ‎‏جنگلیها و وحشیها را وارد کنند در حصار ایمان.(21)‏

21 / 3 / 59 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای کوبیدن‎ ‎منیّتها

‏هیچ جنگی در دنیا که بین انبیا بوده و غیرشان، نبوده است الاّ اینکه‏‎ ‎‏می خواستند این سرکشها را آرام کنند، اِنانیّتها را بکوبند.(22)‏

15 / 4 / 59 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای زدودن‎ ‎فاسدها

‏انبیا بنایشان بر این بود که دست به شمشیر نبرند الاّ برای آنها که علاجی‏‎ ‎‏ندارند جز شمشیر و فاسد می کنند جامعه را. آن که فاسد می کند جامعه‏‎ ‎‏را و دست از فسادش بر نخواهد داشت او را باید از جامعه جدا کرد. و یک‏‎ ‎‏غدۀ سرطانی است که جامعه را فاسد می کند.‏

‏     انبیا مثل یک طبیبی بودند، آنها که می خواستند اصلاح کنند جامعه‏‎ ‎‏را. اگر یک طبیبی آمد و غدۀ سرطانی را، چاقو را درآورد و شکم را پاره‏‎ ‎‏کرد و غدۀ سرطانی را درآورد، شما فریاد می زنید که شکم مردم را پاره‏‎ ‎‏کردی، جانی هستی؟! نه، احترامش می کنید و اجر هم به او می دهید و‏‎ ‎‏دستش را هم فرض کنید می بوسید و خیلی هم خوشحال می شوید،‏‎ ‎‏برای اینکه این شکم را پاره کرده. اما برای درآوردن غدۀ سرطانی که این‏‎ ‎‏را به هلاکت می رساند. انبیا اینطور بودند.‏


کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 14

‏     انبیا در عین حالی که خدای تبارک و تعالی می فرماید: که چرا این‏‎ ‎‏قدر خودت را به زحمت می اندازی، چرا این قدر خودت را می خواهی‏‎ ‎‏بکشی که اینها ایمان نمی آورند؟!‏‎[3]‎‏ آن قدر عاطفه داشته است و آن قدر‏‎ ‎‏دلش می خواسته است که مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لکن وقتی که‏‎ ‎‏می دید که فلان جمعیت اگر باشند مردم را به فساد می کِشند، شمشیر او‏‎ ‎‏همان چاقوی طبیب است. او طبیب عالم است و طبیب جامعه است و‏‎ ‎‏جامعه را باید با حُسن نیّتی که دارد اصلاح بکند. شمشیر علی بن‏‎ ‎‏ابیطالب ضربه اش می فرماید که از عبادت جن و انس هم بالاتر است.‏‎[4]‎‎ ‎‏برای اینکه اصلاح است، ضربۀ اصلاحی است، ضربۀ اِفسادی نیست.(23)‏

4 / 11 / 59 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای اقامه‎ ‎قسط

‏تمام انبیا از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم ـ علیه السلام ـ آمده تا‏‎ ‎‏خاتم انبیا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تمام انبیا برای این بوده است که‏‎ ‎‏جامعه را اصلاح کنند؛ فرد را فدای جامعه می کردند. ما فردی بالاتر از‏‎ ‎‏خود انبیا نداریم. ما فردی بالاتر از ائمه نداریم ـ علیهم السلام ـ این فردها‏‎ ‎‏خودشان را فدا می کردند برای جامعه. خدای تبارک و تعالی می فرماید‏‎ ‎‏که انبیا را ما فرستادیم، بینات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان‏‎ ‎‏برایشان دادیم و فرستادیم ‏لِیَقوُمَ النّاسُ بِالقِسطِ‏؛ غایت این است که مردم‏‎ ‎‏قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلمها از بین‏‎ ‎‏برود، ستمگریها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط‏‎ ‎‏بشود. دنبالش هم می فرماید: وَ اَنزَلنَا الحَدید. تناسبِ این چیست؟‏‎ ‎‏تناسب این است که با حدید باید اینها انجام بگیرد؛ با بینات، با میزان و با‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 15
‏حدید. فیهِ بَاسٌ شَدیدٌ؛ یعنی، اگر شخصی یا گروهی بخواهند یک جامعه‏‎ ‎‏را تباه کنند، یک حکومتی را که حکومت عدل است، تباه کنند، با بینات‏‎ ‎‏با آنها باید صحبت کرد. نشنیدند، با موازین، موازین عقلی صحبت کرد.‏‎ ‎‏نشنیدند با حدید...‏

‏     پیغمبراکرم کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود؟ دولت تشکیل‏‎ ‎‏می داد، با اشخاصی که به ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه‏‎ ‎‏می کرد، جنگ می کرد...‏

‏     مساله جنگ مسلحانه با اشخاصی که آدم نمی شوند و می خواهند‏‎ ‎‏ملت را تباه کنند، در راس برنامه های انبیا بوده است. ما همۀ تعلیمات‏‎ ‎‏انبیا را کنار گذاشتیم... مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و‏‎ ‎‏دخالت در امور اجتماعی و در احتیاجات ملتها، کسی بدون اینکه‏‎ ‎‏دخالت کند، قیام به قسط باشد؟ ‏لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ‏ باشد؟ مگر می شد ما و‏‎ ‎‏شما با محمدرضا بسازیم که بیا، دیگر ما کاری به شما نداریم؟ آمد گفت‏‎ ‎‏دیگر که ای مراجع اسلام، ای چه، ای چه، من دیگر از آن کارها دست‏‎ ‎‏برداشتم. همانی که مراجع اسلام را می گفت که «این سیاه روزها» و این‏‎ ‎‏کذا و کذا؛ بدگویی می کرد به آنها، همان آمد گفت. چرا آمد گفت؟ برای‏‎ ‎‏اینکه دوباره بازی بدهد. خیال می کرد حالا دوباره می شود بازی داد.‏

‏     یک وقت بازی نخورید! یک وقت این شیاطین نیایند بگویند که به‏‎ ‎‏شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سیاست؛ شما بروید سراغ‏‎ ‎‏مساله‌گفتنتان! خیلی هم معزز هستید و چنانچه مساله می گفتید، دیگر‏‎ ‎‏[‏‏شهادتی‏‏]‏‏ واقع نمی شد؛ برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار‏‎ ‎‏معلول و ‏‏[‏‏شهید‏‎ ‎‏]‏‏دارید. این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر‏‎ ‎‏ایشان هم به سرمایه دارهای مکه و حجاز کاری نداشت و تو مسجد‏‎ ‎‏می نشست و مساله می گفت، جنگ پیش نمی آمد، کشتار نمی شد،‏‎ ‎‏عموی معظمش کشته نمی شد. و به سیدالشهدا وارد است. اگر‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 16
‏سیدالشهدا می رفت پیش یزید و بیعت می کرد و مساله گو، مساله‏‎ ‎‏می گفت، با او می ساخت و مساله می گفت، یزید خیلی هم احترام‏‎ ‎‏می کرد، دستش ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ هم می بوسید. ولی تکلیف این بود؟ ما وحشت‏‎ ‎‏داریم از اینکه چند هزار آدم از ما کشته شده است؟ اگر ما وحشت داریم،‏‎ ‎‏باید ما اصلاً طریقۀ انبیا را کنار بگذاریم. باید آن چیزی که انبیا آوردند،‏‎ ‎‏آن چیزی را که خدا امر کرده به آنها که بروید این سردمدارها را دعوت‏‎ ‎‏کنید، ‏‏[‏‏رها کنیم.‏‏]‏‏ دعوت همین نبود که بروند بگویند: آقا، مسلمان شو؛‏‎ ‎‏چنانچه نشد، دیگر بروند سراغ کارشان. نخیر، دعوت می کردند، با‏‎ ‎‏شمشیر توی سرشان می زدند تا آدم بشوند، کشته می دادند و‏‎ ‎‏می کشتند. مگر شهادت یک امری است که انسان برای آن عقب نشینی‏‎ ‎‏بکند؟! هی گفته بشود به اینکه خوب اگر اینطور مسائل نبود، اگر ما با‏‎ ‎‏شاه‌کنار می آمدیم، دیگر اینقدر کشتار واقع نمی شد. پیغمبر هم اگر‏‎ ‎‏با‌ابوسفیان کنار می آمد، نمی شد. سیدالشهدا هم اگر با یزید، حضرت‏‎ ‎‏امیر هم اگر با مخالفینش، که مخالف اسلام بودند، کنار می آمد،‏‎ ‎‏دیگر‌کشتاری نمی شد، دیگر جنگ صفینی در کار نمی آمد، جنگ‏‎ ‎‏جَمَلی در کار نمی آمد... کدام روز پیغمبر خالی از این مسائل سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی بود؛ از جنگ بود؟ پیغمبر نمی دانست مگر در احد اینقدر‏‎ ‎‏کشته می شود و در فلان، این‌همه عزیزان از بین می روند؟ لکن تکلیف‏‎ ‎‏بود؛ خدا گفته بود این را. پیغمبر هم نمی توانست تخلف کند؛ امر خدا بود.‏‎ ‎‏خدا بینات فرستاده و میزان فرستاده و حدید فرستاده: ‏لِیَقُومَ النّاسُ‎ ‎بِالقِسط‏. اگر شد با بینات، با‌میزان ـ موازین هر چه هست ـ اگر نشد، حدید‏‎ ‎‏است. تو سر مردم با حدید زد تا اینکه اینها را آدم کرد، تا جامعه را جامعۀ‏‎ ‎‏صحیح کرد.‏

‏     تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند، تمام. و همۀ آنها این مساله را‏‎ ‎‏داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود. فرد هرچه بزرگ باشد ـ بالاترین‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 17
‏فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز است در دنیا ـ وقتی که با مصالح جامعه‏‎ ‎‏معارضه کرد این فرد، باید فدا بشود. سیدالشهدا روی همین میزان آمد،‏‎ ‎‏رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد؛ که فرد باید فدای‏‎ ‎‏جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود؛ ‏لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط‏، باید عدالت در‏‎ ‎‏بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا بکند. جانها را دادند، مالها را دادند،‏‎ ‎‏زحمتها کشیدند. نمی شود گفت پیغمبر یک شب و روز راحت خوابیده‏‎ ‎‏باشد. تمام زمان عمرش صرف این شد که با هر ترتیبی که می شود، با‏‎ ‎‏قرآن، با احادیث خودش، با کلمات خودش، با موعظه های خودش،‏‎ ‎‏[‏‏جامعه را اصلاح کند.‏‎ ‎‏]‏‏وقتی که می بیند نمی شود این، با شمشیر، با‏‎ ‎‏شمشیر می زند و اشخاصی ‏‏[‏‏را‏‎ ‎‏]‏‏که می خواهند این جامعه را از بین ببرند‏‎ ‎‏و ملت را تباه بکنند، آن با شمشیر، وقتی نمی شود با بیّنه و میزان عمل‏‎ ‎‏کرد، با حدید عمل می کند.‏

‏     ما همان ادعا ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ می کنیم که ما امت رسول الله هستیم و شیعۀ علی‏‎ ‎‏بن ابی طالب. ما باید مطالعه کنیم، ببینیم آنها چه کردند. شیعه این‏‎ ‎‏نیست که فقط بگوید من شیعه هستم، این است که ببیند چه کردند آنها،‏‎ ‎‏دنبال کند همان چیزهایی را که آنها کردند. پیغمبراکرم چقدر جنگ در‏‎ ‎‏زمان او واقع شد! برای اینکه اصلاح کند جامعه را، برای اینکه دست‏‎ ‎‏ستمکارها را کوتاه کند؛ دست این سرمایه دار چپاولگر را کوتاه کند، دست‏‎ ‎‏آن جبارهای ظالم را کوتاه کند؛ تمام عمرش مشغول این بود در مکه. به‏‎ ‎‏آنطور نمی توانست، به بینات و به میزان و به موعظه ها عمل می کرد تا‏‎ ‎‏وقتی که درصدد بود. نه اینکه نشسته بود همین طور؛ ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏صدد بود، آدم‏‎ ‎‏جمع می کرد تا وقتی که مدینه مهیا شد و ایشان هم آمدند مدینه. دیگر‏‎ ‎‏همه اش مسائل، مسائل جنگ بود و مسائل سیاست بود و اینها. اگر امت‏‎ ‎‏رسول الله هستیم، این رسول الله ! اگر شیعۀ علی بن ابی طالب هستیم،‏‎ ‎‏علی بن ابی طالب چقدر در جنگها رفت، در رکاب رسول الله بود تا آخر که‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 18

‏رسول الله تشریف بردند. بعد یک جنگ باطنی داشت که صلاح این‏‎ ‎‏می دید که باید اجتماع محفوظ بماند و باید این استقرار پیدا بکند. آن‏‎ ‎‏روزی هم که بعد از مسائل ایشان با او بیعت کردند، آن روز هم مطلب‏‎ ‎‏خودشان را گفتند؛ اول برنامه شان را گفتند و مهمترین برنامه این بود که‏‎ ‎‏من حتی آن چیزهایی که صداق کردید از چپاولگریها برای زنهایتان، آن‏‎ ‎‏[‏‏را‏‎ ‎‏]‏‏هم ازتان می گیرم.‏‎[5]‎‏ از آنجا که ایشان این ندا را در داد، دیدند‏‎ ‎‏نمی شود با این زندگی کرد. این غیر مساله قبلی است. این باهاش زندگی‏‎ ‎‏نمی شود ‏‏[‏‏کرد.‏‏]‏‏ شروع کردند و سه تا جنگ مهم‏‎[6]‎‏ انجام داد حضرت امیر.‏‎ ‎‏چقدر کشته شد از مسلمانها؟! چقدر کشته شد از آن طرف؟! همه هم‏‎ ‎‏مسلمان بودند، مسلمان. آن مسلمان بازی خورده بود؛ آن طرف مسلمان‏‎ ‎‏بازی خورده بودند، این طرف مسلمانهای هدایت شده بودند. لکن وقتی‏‎ ‎‏مسلمانی هم بازی خورد و به جنگ با مسلمانهای هدایت شده برخاست،‏‎ ‎‏او هم جوابش حدید است. اگر بینات و میزان نتوانست کار خودش را‏‎ ‎‏بکند، جوابش حدید است.(24)‏

18 / 6 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای تهذیب‎ ‎ملتها

‏همان جنگهایی که پیغمبر اکرم می کردند یا تحمیلی بوده و یا گاهی‏‎ ‎‏وقتها هم اتفاق می افتاده که ابتدایی بوده است، همانها هم آثار رحمت‏‎ ‎‏الهی بوده است؛ برای اینکه دنبال تهذیب یک ملتها، آنهایی که تهذیب‏‎ ‎‏بردارند باید تهذیب بشوند، آنهایی که مانع از تهذیب ملتها هستند باید‏‎ ‎‏از سر راه برداشته بشوند. این یک رحمتی است، صورتش را انسان خیال‏‎ ‎‏می کند که کشتار است، لکن واقعش بیرون کردن یک موانعی از سر راه‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 19

‏انسانیت است.(25)‏

23 / 10 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای‎ ‎شکستن‎ ‎امپراتوریها

‏همان طوری که خوب، به ایران هم نسبت می دهند که می خواهند اینها‏‎ ‎‏همۀ کشورها را بگیرند و امپراتوری ـ مثلاً‌ عثمانی را برگردانند. اینطور‏‎ ‎‏نیست که ایران یک همچه خیالی داشته باشد که برود امپراتوری؛ اصلاً‏‎ ‎‏اسلام وضعش اینطور نبوده است. جنگهای اسلام اینطور نبوده است که‏‎ ‎‏برای این باشد که امپراتوری به دست بیاورد؛ برای این بوده است که‏‎ ‎‏امپراتوریهایی که ظالم بوده اند کنار بگذارند و یک عدل اسلامی پیش‏‎ ‎‏بیاورند.(26)‏

19 / 10 / 61 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جنگ برای‎ ‎اجرای‌عدالت

‏جنگ در اسلام یک امری بوده است که از آن وقتی که اسلام حکومت‏‎ ‎‏پیدا کرد جنگ هم همراهش بود، قبل از آن هم دنبال این بودند که‏‎ ‎‏نقشه ها را درست کنند، لابد اینطور است. همچو که مدینه آمد رسول‏‎ ‎‏خدا، و حکومت تشکیل شد، جنگ یا جنگ تحمیلی بود یا هر چی بود در‏‎ ‎‏جنگ بود تا آخر عمرش؛ آن روز هم که به لقاءالله می خواست پیوند کند،‏‎ ‎‏بپیوندد، آن روز هم جیش «اسامه»‏‎[7]‎‏اش بیرون شهر بود که می خواست‏‎ ‎‏جنگ بکند. این جنگ یک چیزی است که برای عدالت، جنگ لازم‏‎ ‎‏است. اگر مردم عادل باشند که دیگر جنگی در کار نیست.(27)‏

14 / 3 / 62 


کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 20

جنگ برای رفع‎ ‎فتنه و گسترش‎ ‎معرفت الله

‏جنگ های پیغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتّی بر‏‎ ‎‏کفاری که با آنها جنگ می کرده است. رحمت بر عالم است، برای این که،‏‎ ‎‏فتنه در عالم اگر نباشد، همۀ عالم در آسایش اند. اگر چنانچه آنهایی که‏‎ ‎‏مستکبر هستند، با جنگ سرجای خودشان بنشینند، این رحمت است‏‎ ‎‏بر آن امتی که آن مستکبر بر او غلبه کرده است. برخورد مستکبر رحمت‏‎ ‎‏است، برای این که اساس عذاب الهی بر اعمال ماست...‏

‏     ‏‏عمدۀ نظر کتاب الهی و انبیای عظام بر توسعۀ معرفت است. تمام‏‎ ‎‏کارهایی که آنها می کردند، برای این که معرفت الله را به معنای واقعی‏‎ ‎‏توسعه بدهند؛ جنگ ها برای این است، صلح ها برای این است، و عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی، غایتش برای این است. اینطور نیست که دنیا تحت نظر‏‎ ‎‏آنها‌بوده است که می خواستند فقط دنیا اصلاح بشود. همه را‏‎ ‎‏می خواهند‌اصلاح بکنند. آن مذهبی که جنگ درش نیست، ناقص است‏‎ ‎‏اگر باشد. و من گمانم این است که حضرت عیسی ـ‌سلام الله علیه ـ اگر به او‏‎ ‎‏مهلت می دادند، آن هم همین ترتیبی که حضرت موسی ـ‌سلام الله علیه‌‏‎ ‎‏عمل می کرد، همان طوری که حضرت نوح ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏عمل‌می کرد، آن هم با کفار آنطور عمل می کرد. این اشخاصی که‏‎ ‎‏گمان‌می کنند که حضرت عیسی اصلاً سر این کارها را نداشته است و‏‎ ‎‏فقط‌یک ناصح بوده، اینها به نبوت حضرت عیسی لطمه وارد می کنند.‏‎ ‎‏اگر اینطور باشد، معلوم می شود که یک واعظی بوده، نه یک نبی ای‏‎ ‎‏بوده‌است. واعظ غیرنبی است. نبی، همه چیز دارد؛ شمشیر دارد، نبی‏‎ ‎‏جنگ دارد، نبی صلح دارد؛ یعنی، جنگ اساسش نیست، برای این که‏‎ ‎‏اصلاح را در دنیا توسعه بدهد، برای این که مردم را نجات بدهد جنگ‏‎ ‎‏می کند...‏

‏     خدای تبارک و تعالی، چون نظرش به اول و آخر است ـ تا آخر نظر‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 21

‏دارد ـ می گوید که «جنگ تا رفع فتنه».‏‎[8]‎‏ غایت، رفع فتنه است؛ یعنی، اگر‏‎ ‎‏ما پیروز هم بشویم یک کمی فتنه را کم کردیم، اگر ما به جای دیگر هم‏‎ ‎‏پیروز بشویم، باز یک جای کمی پیروزی حاصل شده است. اگر همۀ دنیا‏‎ ‎‏را هم ما فرض کنید که جنگ بکنیم و پیروز بشویم، باز همۀ دنیای عصر‏‎ ‎‏خودمان را پیروزی درست کردیم. و قرآن این را نمی گوید، قرآن می گوید:‏‎ ‎‏«جنگ تا رفع فتنه»؛ باید رفع فتنه از عالم بشود. بنابراین غلط فهمی‏‎ ‎‏است از قرآن که کسی خیال کند که قرآن نگفته است «جنگ جنگ تا‏‎ ‎‏پیروزی». قرآن گفته است، بالاتر از این را گفته، اسلام هم گفته است و‏‎ ‎‏بالاتر از این را گفته است. و رحمت است این، نه این است که نقمتی بر‏‎ ‎‏مردم است، یک رحمتی است بر تمام بشر، که خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏مردم را دعوت به مقاتله کرده است، نه این که خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏می خواهد زحمتی برای مردم ایجاد کند؛ می خواهد رحمت درست کند،‏‎ ‎‏توسعۀ رحمت می خواهد عنایت کند.(28)‏

20 / 9 / 63 

*  *  *

‎ ‎

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 22

  • )) کهف  /  6.
  • )) «لافضل لعربی علی عجمی و لاعجمی علی عربی»؛ تفسیر درّالمنثور؛ ج 7، ص 580.
  • )) «لَعَلَّکَ بَـاخِعٌ نفسَکَ الاَّ یَکُونُوا مُومِنِینَ؛ ای رسول، تو چنان در اندیشۀ هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمی آورند هلاک سازی»؛ (شعراء /  3).
  • )) «ضربة علیّ یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین»؛ بحارالانوار؛ ج39، ص 1ـ2.
  • )) نهج البلاغه؛ خطبۀ 15.
  • )) جنگ جمل در بصره به سرکردگی عایشه و طلحه و زبیر، جنگ صفین در مکانی به همین نام با معاویه و جنگ نهروان با خوارج.
  • )) اشاره به لشکری که پیامبر(ص) برای فرستادن به مرز روم تهیه دیده و فرماندهی آن را برعهده اسامة بن زید نهاده بود.
  • )) «قاتلوهم حتّی لاتَکونَ فِتنَه»؛ (بقره / 193، انفال / 39).