جنگهای ائمه، راهنمای ما
حضرت امیر هم جنگ کرده با یک قدرتی که متشبث به اسلام هم بوده، مثل معاویه؟! که حجت ما الآن بر این نزاعی که بینِ، بر این مبارزه ای که بینِ مسلمین و بین این دستگاه فاسد است، حجت ما بر جواز این و لزوم این عمل، حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ است و عمل سیدالشهداء ـ سلام الله علیه؛ که دو نفر آدمی که اینها قدرت داشتند، آن شامات را آنها گرفته بودند و تحت قدرتشان بود و جنگها ـ چیزها داشتند، فوجهای... چرا این کار را کرد؟ اینها که مسلمان بودند.(12)
14 / 8 / 57
* * *
هدف اسلام، تربیت انسان
اسلام آن اسلامی است که در نیم قرن فتح کرد تمام این ممالک را، برای اینکه آدمشان کند. نه فتح اسلام مثل فتح ـ سلطنتهای ـ سلطانهای دیگر، مثل فتح نادر شاه است؛ خیر. آن طرز حکومت اسلام طرز حکومت
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 9
آدم سازی است. شما خود روسای اسلام را باید ملاحظه کنید مثل پیغمبر اکرم که رئیس اسلام است، امیرالمومنین که بعد از او رئیس اسلام بود.(13)
17 / 8 / 57
* * *
جنگ برای موحد ساختن مردم
قبـل از یک نیم قـرن، در حدود سی سـال، این امپراتوریهـا را همیـن عدۀ عربِ کمـی که ابتدائـاً دور رسول اکـرم بودنـد و اینها را ساخت پیغمبراکرم، در یک مدت کمی دو تا امپراتوری که آن وقت تقریباً تمام دنیا زیر بیرق این امپراتوریها بود ـ یکی امپراتوری ایران بود یکی هم رومبود ـ هر دو را آنها فتح کردند. همچو تحرکی در اینها آورد که ازجزیـرة العرب راه افتـادند آمدند ایـران را گرفتنـد و رفتنـد روم را گرفتند و رفتند تا اروپـا، همه جا را تسخیر کردند! و تسخیـرها تسخیری نبود که ـ مثلاً فرض کنید ـ مثل ناپلئون باشد که بخواهد یک مملکتی را بگیرد؛ تسخیرهای اسلامی بـرای این بود که مردم را بسازد، مردم را موحد کند، مردم را عـادل کند، مردم را روشن کند به مسائل. اینطور بوده است. نه این است که می خواستند کشورگشایی بکنند. نه، مسائل کشورگشایی نبوده. مسائل این بوده است که می خواستنـد مردم را روبه راه کنند؛ یعنی وحشیها را متمدن کنند؛ یعنی کسانی که یکدیگر را می خورند. قرآن کریـم در نیم قرن این جمعیتی که [با] هم همیشه جنگ می کردند و [یکدیگر] را می خوردند، به یک صورت عادلانه درآورد که با هم آنطور رفتار می کردند که ممالک متمدنه رفتار می کردند. (14)
21 / 8 / 57
* * *
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 10
جنگ برای تحقق نظام عادلانه
کوششهایی که انبیا می کردند و جنگهایی که با مخالفین راه حق می کردند، و خصوصاً جنگهایی که در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است، و مقصد کشورگشایی هم نبود. مقصد این بوده است که یک نظامی عادلانه که در آن نظام عادلانه، احکام خدا جاری بشود[باشد].
انبیا آن همه زحمت کشیدند نه فقط برای اینکه طرف را از صحنه خارج کنند و خودشان صحنه را دست بگیرند، بلکه مقصد اصلی این بوده است که این انسانهایی که انسانیت ندارند، این اشخاصی که در راه خلاف دارند سیر می کنند و آنها می دیدند که این راه خلاف، راه شقاوت است، راه ضلالت است، راهی است که مردم را در این دنیا به شقاوت و در آن دنیا هم به مهلکه می کشاند؛ انبیا از طرف خدای تبارک و تعالی مامور شدند برای نجات مردم... این همه جنگهایی که در اسلام شده است و زحماتی که اولیای خدا کشیده اند و اینها برای اینکه اسلام را پابرجا کنند؛ احکام اسلام را پیاده کنند. آن هم برای اینکه انسانها را هدایت کنند به یک واقعیاتی که اطلاع بر آن ندارند، راه را نمی دانند؛ آنها می دانند راه را اینطور باید بروند.(15)
17 / 4 / 58
* * *
جنگ برای سعادت بشر
در قرآن که به پیغمبر اکرم می فرماید که تو چرا اینقدر غصه می خوری برای اینهایی که مسلمان نمی شوند. پیغمبر غصه می خورد برای کفار که نمی آیند. در یک جنگی که یک دسته ای را اسیر کرده بودند و بسته بودند و می آوردند، فرمود که ببین، من با زنجیر این را می خواهم به بهشت ببرم! اینها را ما اسیر کردیم آوردیم آدمشان کنیم و بفرستیمشان به بهشت. پیغمبر و همین طور سایر پیغمبرهای آسمانی اصلاً بنایشان
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 11
بر این است که همۀ بشر را سعادتمندکنند، هیچ نظری ندارند که یک ناحیه ای باشد و یک ناحیۀ دیگر. در عین حالی که خوب پیغمبر اکرم، عرب است و عربستانی است، لکن می فرماید هیچ عربی بر هیچ عجمی تَفوُّق ندارد؛ هیچ عجمی هم بر هیچ عربی. میزان اطاعت خدا و تقواست. وقتی اینطور باشد، خوب، همۀ ما برادر هستیم و همۀ ما چه هستیم و با همۀ بشر ما خوب هستیم و می خواهیم اصلاح بشوند. منتها یک دسته ای هستند که در مقابل یک همچو مطلبی که اسلام می خواهد همه را اصلاح بکند قیام می کنند و آدمکشی می کنند اینها؛ در مقابل آنها اسلام هم با قوّت و قدرت می ایستد و نابودشان می کند، از بین می بردشان، مثل یک غدۀ سرطانی که باید عمل کرد و بیرونش کرد، والاّ فاسد می کند.(16)
28 / 6 / 58
* * *
جنگ برای تربیت جامعه
شما وقتی ملاحظه کنید از زمان پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و زمان خلافت حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ جنگهای زیادی شده است، و جنگها هم همه جنگهای اسلامی، برای تربیت جامعه بودند. یک جنگ، ما در اسلام نداریم که از این مطلب که برای ساختن جامعه باشد و جلوگیری کردن از کسانی که نمی خواهند بگذارند جامعه ترقی بکند، در اسلام نداریم همچو جنگی.(17)
2 / 7 / 58
* * *
شمشیر اسلام برای اصلاح جامعه
مَجدِ اسلام آن بود که در صدر اسلام بود. آن بود که با یک جمعیت کم دو
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 12
تا امپراتوری را از بین برد، آن مجد اسلام بود، نه برای کشورگشایی؛ برای آدمسازی. این خیال است، اشتباه است که خیال می کنند کشورگشایی می کند اسلام. اسلام کشورگشایی نمی کند. اسلام می خواهد همۀ کشورها آدم بشوند. اسلام دنبال این می رود که آنهایی که آدم نیستند آدمشان کند. در یک جنگی وقتی که اسیر کرده بودند یک عدّه ای را ـ به حَسَب تاریخ هست ـ اینها را بسته بودند داشتند می آوردند. رسول اکرم گفت: ببین! من باید با زنجیر اینها را به بهشت ببرم. اسلام برای اصلاح جامعه است. اگر شمشیر کشیده، شمشیر را برای این کشیده است که مفسده هایی که نمی گذارند این جامعه ها اصلاح بشود از بین ببرد، تا سایرین اصلاح بشوند.(18)
11 / 8 / 58
* * *
جنگ برای خروج از اسارت قدرتها
اسلام وقتی هـم که جنـگ می کـرده، جنگ کردنش مثل جنگ کردنهای کشورگشاها نبوده است که بخواهد یک کشوری را بگیرد. اسلام می خواسته آدم درست کند. آدمهایی که گرفتار بودند زیر چنگال مشرکین. زیر چنگال ابرقدرتها. اسلام و همۀ مکتبهای توحیدی آمدند کـه این مـردم را از ایـن قید رها کنند آزاد کنند از این قیدهایی که به قلوب اینها آنها انداختند و همه چیز آنها را تحت قید و اسارت قرار دادند.(19)
21 / 9 / 58
* * *
جنگ برای ساختن جامعۀ انسانی
انبیا هم دعوت کردند، زحمت کشیدند، اولیا هم دعوت کردند، زحمت کشیدند، جنگها کردند برای همین که این انسانهای فاسد را کنار بزنند، و
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 13
یک جامعۀ انسانی درست بکنند.(20)
2 / 10 / 58
* * *
جنگ برای ورود در حصار ایمان
تمام جنگهایی که در اسلام واقع شده برای این بوده است که این جنگلیها و وحشیها را وارد کنند در حصار ایمان.(21)
21 / 3 / 59
* * *
جنگ برای کوبیدن منیّتها
هیچ جنگی در دنیا که بین انبیا بوده و غیرشان، نبوده است الاّ اینکه می خواستند این سرکشها را آرام کنند، اِنانیّتها را بکوبند.(22)
15 / 4 / 59
* * *
جنگ برای زدودن فاسدها
انبیا بنایشان بر این بود که دست به شمشیر نبرند الاّ برای آنها که علاجی ندارند جز شمشیر و فاسد می کنند جامعه را. آن که فاسد می کند جامعه را و دست از فسادش بر نخواهد داشت او را باید از جامعه جدا کرد. و یک غدۀ سرطانی است که جامعه را فاسد می کند.
انبیا مثل یک طبیبی بودند، آنها که می خواستند اصلاح کنند جامعه را. اگر یک طبیبی آمد و غدۀ سرطانی را، چاقو را درآورد و شکم را پاره کرد و غدۀ سرطانی را درآورد، شما فریاد می زنید که شکم مردم را پاره کردی، جانی هستی؟! نه، احترامش می کنید و اجر هم به او می دهید و دستش را هم فرض کنید می بوسید و خیلی هم خوشحال می شوید، برای اینکه این شکم را پاره کرده. اما برای درآوردن غدۀ سرطانی که این را به هلاکت می رساند. انبیا اینطور بودند.
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 14
انبیا در عین حالی که خدای تبارک و تعالی می فرماید: که چرا این قدر خودت را به زحمت می اندازی، چرا این قدر خودت را می خواهی بکشی که اینها ایمان نمی آورند؟! آن قدر عاطفه داشته است و آن قدر دلش می خواسته است که مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لکن وقتی که می دید که فلان جمعیت اگر باشند مردم را به فساد می کِشند، شمشیر او همان چاقوی طبیب است. او طبیب عالم است و طبیب جامعه است و جامعه را باید با حُسن نیّتی که دارد اصلاح بکند. شمشیر علی بن ابیطالب ضربه اش می فرماید که از عبادت جن و انس هم بالاتر است. برای اینکه اصلاح است، ضربۀ اصلاحی است، ضربۀ اِفسادی نیست.(23)
4 / 11 / 59
* * *
جنگ برای اقامه قسط
تمام انبیا از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم ـ علیه السلام ـ آمده تا خاتم انبیا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تمام انبیا برای این بوده است که جامعه را اصلاح کنند؛ فرد را فدای جامعه می کردند. ما فردی بالاتر از خود انبیا نداریم. ما فردی بالاتر از ائمه نداریم ـ علیهم السلام ـ این فردها خودشان را فدا می کردند برای جامعه. خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بینات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم لِیَقوُمَ النّاسُ بِالقِسطِ؛ غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلمها از بین برود، ستمگریها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود. دنبالش هم می فرماید: وَ اَنزَلنَا الحَدید. تناسبِ این چیست؟ تناسب این است که با حدید باید اینها انجام بگیرد؛ با بینات، با میزان و با
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 15
حدید. فیهِ بَاسٌ شَدیدٌ؛ یعنی، اگر شخصی یا گروهی بخواهند یک جامعه را تباه کنند، یک حکومتی را که حکومت عدل است، تباه کنند، با بینات با آنها باید صحبت کرد. نشنیدند، با موازین، موازین عقلی صحبت کرد. نشنیدند با حدید...
پیغمبراکرم کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود؟ دولت تشکیل می داد، با اشخاصی که به ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه می کرد، جنگ می کرد...
مساله جنگ مسلحانه با اشخاصی که آدم نمی شوند و می خواهند ملت را تباه کنند، در راس برنامه های انبیا بوده است. ما همۀ تعلیمات انبیا را کنار گذاشتیم... مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و دخالت در امور اجتماعی و در احتیاجات ملتها، کسی بدون اینکه دخالت کند، قیام به قسط باشد؟ لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ باشد؟ مگر می شد ما و شما با محمدرضا بسازیم که بیا، دیگر ما کاری به شما نداریم؟ آمد گفت دیگر که ای مراجع اسلام، ای چه، ای چه، من دیگر از آن کارها دست برداشتم. همانی که مراجع اسلام را می گفت که «این سیاه روزها» و این کذا و کذا؛ بدگویی می کرد به آنها، همان آمد گفت. چرا آمد گفت؟ برای اینکه دوباره بازی بدهد. خیال می کرد حالا دوباره می شود بازی داد.
یک وقت بازی نخورید! یک وقت این شیاطین نیایند بگویند که به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سیاست؛ شما بروید سراغ مسالهگفتنتان! خیلی هم معزز هستید و چنانچه مساله می گفتید، دیگر [شهادتی] واقع نمی شد؛ برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار معلول و [شهید ]دارید. این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان هم به سرمایه دارهای مکه و حجاز کاری نداشت و تو مسجد می نشست و مساله می گفت، جنگ پیش نمی آمد، کشتار نمی شد، عموی معظمش کشته نمی شد. و به سیدالشهدا وارد است. اگر
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 16
سیدالشهدا می رفت پیش یزید و بیعت می کرد و مساله گو، مساله می گفت، با او می ساخت و مساله می گفت، یزید خیلی هم احترام می کرد، دستش [را] هم می بوسید. ولی تکلیف این بود؟ ما وحشت داریم از اینکه چند هزار آدم از ما کشته شده است؟ اگر ما وحشت داریم، باید ما اصلاً طریقۀ انبیا را کنار بگذاریم. باید آن چیزی که انبیا آوردند، آن چیزی را که خدا امر کرده به آنها که بروید این سردمدارها را دعوت کنید، [رها کنیم.] دعوت همین نبود که بروند بگویند: آقا، مسلمان شو؛ چنانچه نشد، دیگر بروند سراغ کارشان. نخیر، دعوت می کردند، با شمشیر توی سرشان می زدند تا آدم بشوند، کشته می دادند و می کشتند. مگر شهادت یک امری است که انسان برای آن عقب نشینی بکند؟! هی گفته بشود به اینکه خوب اگر اینطور مسائل نبود، اگر ما با شاهکنار می آمدیم، دیگر اینقدر کشتار واقع نمی شد. پیغمبر هم اگر باابوسفیان کنار می آمد، نمی شد. سیدالشهدا هم اگر با یزید، حضرت امیر هم اگر با مخالفینش، که مخالف اسلام بودند، کنار می آمد، دیگرکشتاری نمی شد، دیگر جنگ صفینی در کار نمی آمد، جنگ جَمَلی در کار نمی آمد... کدام روز پیغمبر خالی از این مسائل سیاسی و اجتماعی بود؛ از جنگ بود؟ پیغمبر نمی دانست مگر در احد اینقدر کشته می شود و در فلان، اینهمه عزیزان از بین می روند؟ لکن تکلیف بود؛ خدا گفته بود این را. پیغمبر هم نمی توانست تخلف کند؛ امر خدا بود. خدا بینات فرستاده و میزان فرستاده و حدید فرستاده: لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط. اگر شد با بینات، بامیزان ـ موازین هر چه هست ـ اگر نشد، حدید است. تو سر مردم با حدید زد تا اینکه اینها را آدم کرد، تا جامعه را جامعۀ صحیح کرد.
تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند، تمام. و همۀ آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود. فرد هرچه بزرگ باشد ـ بالاترین
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 17
فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز است در دنیا ـ وقتی که با مصالح جامعه معارضه کرد این فرد، باید فدا بشود. سیدالشهدا روی همین میزان آمد، رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد؛ که فرد باید فدای جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود؛ لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط، باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا بکند. جانها را دادند، مالها را دادند، زحمتها کشیدند. نمی شود گفت پیغمبر یک شب و روز راحت خوابیده باشد. تمام زمان عمرش صرف این شد که با هر ترتیبی که می شود، با قرآن، با احادیث خودش، با کلمات خودش، با موعظه های خودش، [جامعه را اصلاح کند. ]وقتی که می بیند نمی شود این، با شمشیر، با شمشیر می زند و اشخاصی [را ]که می خواهند این جامعه را از بین ببرند و ملت را تباه بکنند، آن با شمشیر، وقتی نمی شود با بیّنه و میزان عمل کرد، با حدید عمل می کند.
ما همان ادعا [را] می کنیم که ما امت رسول الله هستیم و شیعۀ علی بن ابی طالب. ما باید مطالعه کنیم، ببینیم آنها چه کردند. شیعه این نیست که فقط بگوید من شیعه هستم، این است که ببیند چه کردند آنها، دنبال کند همان چیزهایی را که آنها کردند. پیغمبراکرم چقدر جنگ در زمان او واقع شد! برای اینکه اصلاح کند جامعه را، برای اینکه دست ستمکارها را کوتاه کند؛ دست این سرمایه دار چپاولگر را کوتاه کند، دست آن جبارهای ظالم را کوتاه کند؛ تمام عمرش مشغول این بود در مکه. به آنطور نمی توانست، به بینات و به میزان و به موعظه ها عمل می کرد تا وقتی که درصدد بود. نه اینکه نشسته بود همین طور؛ [در]صدد بود، آدم جمع می کرد تا وقتی که مدینه مهیا شد و ایشان هم آمدند مدینه. دیگر همه اش مسائل، مسائل جنگ بود و مسائل سیاست بود و اینها. اگر امت رسول الله هستیم، این رسول الله ! اگر شیعۀ علی بن ابی طالب هستیم، علی بن ابی طالب چقدر در جنگها رفت، در رکاب رسول الله بود تا آخر که
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 18
رسول الله تشریف بردند. بعد یک جنگ باطنی داشت که صلاح این می دید که باید اجتماع محفوظ بماند و باید این استقرار پیدا بکند. آن روزی هم که بعد از مسائل ایشان با او بیعت کردند، آن روز هم مطلب خودشان را گفتند؛ اول برنامه شان را گفتند و مهمترین برنامه این بود که من حتی آن چیزهایی که صداق کردید از چپاولگریها برای زنهایتان، آن [را ]هم ازتان می گیرم. از آنجا که ایشان این ندا را در داد، دیدند نمی شود با این زندگی کرد. این غیر مساله قبلی است. این باهاش زندگی نمی شود [کرد.] شروع کردند و سه تا جنگ مهم انجام داد حضرت امیر. چقدر کشته شد از مسلمانها؟! چقدر کشته شد از آن طرف؟! همه هم مسلمان بودند، مسلمان. آن مسلمان بازی خورده بود؛ آن طرف مسلمان بازی خورده بودند، این طرف مسلمانهای هدایت شده بودند. لکن وقتی مسلمانی هم بازی خورد و به جنگ با مسلمانهای هدایت شده برخاست، او هم جوابش حدید است. اگر بینات و میزان نتوانست کار خودش را بکند، جوابش حدید است.(24)
18 / 6 / 60
* * *
جنگ برای تهذیب ملتها
همان جنگهایی که پیغمبر اکرم می کردند یا تحمیلی بوده و یا گاهی وقتها هم اتفاق می افتاده که ابتدایی بوده است، همانها هم آثار رحمت الهی بوده است؛ برای اینکه دنبال تهذیب یک ملتها، آنهایی که تهذیب بردارند باید تهذیب بشوند، آنهایی که مانع از تهذیب ملتها هستند باید از سر راه برداشته بشوند. این یک رحمتی است، صورتش را انسان خیال می کند که کشتار است، لکن واقعش بیرون کردن یک موانعی از سر راه
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 19
انسانیت است.(25)
23 / 10 / 60
* * *
جنگ برای شکستن امپراتوریها
همان طوری که خوب، به ایران هم نسبت می دهند که می خواهند اینها همۀ کشورها را بگیرند و امپراتوری ـ مثلاً عثمانی را برگردانند. اینطور نیست که ایران یک همچه خیالی داشته باشد که برود امپراتوری؛ اصلاً اسلام وضعش اینطور نبوده است. جنگهای اسلام اینطور نبوده است که برای این باشد که امپراتوری به دست بیاورد؛ برای این بوده است که امپراتوریهایی که ظالم بوده اند کنار بگذارند و یک عدل اسلامی پیش بیاورند.(26)
19 / 10 / 61
* * *
جنگ برای اجرایعدالت
جنگ در اسلام یک امری بوده است که از آن وقتی که اسلام حکومت پیدا کرد جنگ هم همراهش بود، قبل از آن هم دنبال این بودند که نقشه ها را درست کنند، لابد اینطور است. همچو که مدینه آمد رسول خدا، و حکومت تشکیل شد، جنگ یا جنگ تحمیلی بود یا هر چی بود در جنگ بود تا آخر عمرش؛ آن روز هم که به لقاءالله می خواست پیوند کند، بپیوندد، آن روز هم جیش «اسامه»اش بیرون شهر بود که می خواست جنگ بکند. این جنگ یک چیزی است که برای عدالت، جنگ لازم است. اگر مردم عادل باشند که دیگر جنگی در کار نیست.(27)
14 / 3 / 62
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 20
جنگ برای رفع فتنه و گسترش معرفت الله
جنگ های پیغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتّی بر کفاری که با آنها جنگ می کرده است. رحمت بر عالم است، برای این که، فتنه در عالم اگر نباشد، همۀ عالم در آسایش اند. اگر چنانچه آنهایی که مستکبر هستند، با جنگ سرجای خودشان بنشینند، این رحمت است بر آن امتی که آن مستکبر بر او غلبه کرده است. برخورد مستکبر رحمت است، برای این که اساس عذاب الهی بر اعمال ماست...
عمدۀ نظر کتاب الهی و انبیای عظام بر توسعۀ معرفت است. تمام کارهایی که آنها می کردند، برای این که معرفت الله را به معنای واقعی توسعه بدهند؛ جنگ ها برای این است، صلح ها برای این است، و عدالت اجتماعی، غایتش برای این است. اینطور نیست که دنیا تحت نظر آنهابوده است که می خواستند فقط دنیا اصلاح بشود. همه را می خواهنداصلاح بکنند. آن مذهبی که جنگ درش نیست، ناقص است اگر باشد. و من گمانم این است که حضرت عیسی ـسلام الله علیه ـ اگر به او مهلت می دادند، آن هم همین ترتیبی که حضرت موسی ـسلام الله علیه عمل می کرد، همان طوری که حضرت نوح ـ سلام الله علیه ـ عملمی کرد، آن هم با کفار آنطور عمل می کرد. این اشخاصی که گمانمی کنند که حضرت عیسی اصلاً سر این کارها را نداشته است و فقطیک ناصح بوده، اینها به نبوت حضرت عیسی لطمه وارد می کنند. اگر اینطور باشد، معلوم می شود که یک واعظی بوده، نه یک نبی ای بودهاست. واعظ غیرنبی است. نبی، همه چیز دارد؛ شمشیر دارد، نبی جنگ دارد، نبی صلح دارد؛ یعنی، جنگ اساسش نیست، برای این که اصلاح را در دنیا توسعه بدهد، برای این که مردم را نجات بدهد جنگ می کند...
خدای تبارک و تعالی، چون نظرش به اول و آخر است ـ تا آخر نظر
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 21
دارد ـ می گوید که «جنگ تا رفع فتنه». غایت، رفع فتنه است؛ یعنی، اگر ما پیروز هم بشویم یک کمی فتنه را کم کردیم، اگر ما به جای دیگر هم پیروز بشویم، باز یک جای کمی پیروزی حاصل شده است. اگر همۀ دنیا را هم ما فرض کنید که جنگ بکنیم و پیروز بشویم، باز همۀ دنیای عصر خودمان را پیروزی درست کردیم. و قرآن این را نمی گوید، قرآن می گوید: «جنگ تا رفع فتنه»؛ باید رفع فتنه از عالم بشود. بنابراین غلط فهمی است از قرآن که کسی خیال کند که قرآن نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزی». قرآن گفته است، بالاتر از این را گفته، اسلام هم گفته است و بالاتر از این را گفته است. و رحمت است این، نه این است که نقمتی بر مردم است، یک رحمتی است بر تمام بشر، که خدای تبارک و تعالی مردم را دعوت به مقاتله کرده است، نه این که خدای تبارک و تعالی می خواهد زحمتی برای مردم ایجاد کند؛ می خواهد رحمت درست کند، توسعۀ رحمت می خواهد عنایت کند.(28)
20 / 9 / 63
* * *
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 22