برای تادیب قدرتمندان
اگر در قرآن مطالعه کنید، می بینید که آنقدر آیات در [مورد ]جنگ هست که وادار به جنگ است؛ وادار به جنگ با کی؟ با قدرتمندها. قرآن آیاتِ زیاد ـ یکی دوتا نیست ـ آیات زیاد دارد در [مورد ]جنگ، در کیفیت جنگ؛ و جنگهایی که در صدر اسلام بوده است،بین قدرتمندهاوبین پیغمبراسلام بوده است؛وقرآن یک کتابی است که ازآن تحرک بیشتر استفاده می شود تا چیزهای دیگر.یک کتابی است که مردم را حرکت داده است؛ از این خمودی که دارند حرکت داده است و با همه
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 22
طاغوتها درانداخته است قرآن.(29)
23 / 7 / 57
* * *
جنگ برای شکست استثمار بنی امیه
از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طیبه ای فدایی شدند. حضرت امیر که جنگ کرد و در صفین، هجده ماه با معاویه جنگ کرد و چه قدرها، بیشتر از ده هزار نفر کشته دادند و کشتند، خیلی بیشتر. معاویه یک مردی بود که می گفت که من مسلمانم و من خلیفۀ پیغمبر باید باشم و نماز جماعت می خواند و امام جمعه بود و همۀ این کارها را او انجام می داد، همۀ این ظواهر را انجام می داد؛ معاویه ظواهر را خوب حفظ می کرد، مثل یزید نبود که ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ می کرد و اظهار اسلام هم می کرد. خوب چه شد که حضرت امیر به جنگ او پا شد؟ برای اینکه یک ظالم بود که مردم را استثمار کرده بود؛ رفته بود شام را گرفته بود مقابل حکومت اسلام، و مردم را داشت به ظلم و به تعدی وادار می کرد؛ چپاول می کرد مال مردم را، بیت المال را. حضرت امیر تکلیف داشت به اینکه با او جنگ بکند، چه شکست بخورد چه شکست بدهد. حضرت امیر دیگر مبالات این را نداشت که حالا من که می روم، لَعَلَّ شکست بخورم. وقتی دید که می تواند حالا مقابل او بایستد، لشکر کشید و جنگ شد و بالاخره هم حضرت امیر ـ در اینجا باید گفت ـ شکست خورد. سیدالشهداء ـسلام الله علیه ـ وقتی می بیند که یک حاکم ظالمی، جائری، در بین مردم دارد حکومت می کند، تصریح می کند حضرت که اگر کسی ببیند که یک حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، ظلم دارد به مردم می کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هر قدر که می تواند؛ با چند نفر، با چندین نفر، که در مقابل آن لشکر و بساط، هیچ نبود. لکن تکلیف اینطور می دانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 23
اصلاح کند، تا اینکه این عَلَم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد در راه، برای اسلام. مگر خون ما رنگینتر از خون سیدالشهداست؟ ما چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم یا از اینکه جان می دهیم؟ آنها هم در ... سلطان جائری که می گفت: مسلمانم، مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود؛ اگر بهتر نبود بدتر نبود لکن چون با ملت آنطور می کرد و مردی بود متعدی و ظالم، و ملت را می خواست زیر بار اطاعت خودش بی جهت ببرد، سیدالشهداء لازم می بیند که سلطان جائر را سراغش برود ولو اینکه جان بدهد. همین است سیرۀ انبیا؛ همین بوده است که اگر چنانچه یک سلطانی جائر بر مردم حکومت می خواهد بکند بایستید در مقابلش، و به هر چه، به هر جا می خواهد منتهی بشود، باید برویم سراغش و نهی از منکرش و امر به معروفش کنیم و بکِشیم او را پایین از این تخت باطل. پس ما مبالاتی نداریم در اینکه کشته می دهیم، کشته بدهیم؛ البته باید هم بدهیم.(30)
3 / 8 / 57
* * *
جنگ برای دفاع از فقرا
چقدر آیات ما راجع به جنگها و آداب جنگ و تحریک به جنگ و وادار کردن و امر کردن و الزام کردن به اینکه مسلمین باید بروند سراغ قتال و جنگ، چقدر آیات است و جنگ با کی بوده. این یک مساله سطحی است؛ این دیگر دقت و علمیت نمی خواهد. جنگها با مشرکین بوده. در حجاز، اولی که شروع به جنگ شد، خوب پیغمبر اکرم در مدینه بودند و عده هم کم بود و ـعرض می کنم تا اندازه ای که توانستند؛ قبلاً که در مکه بودند نقشه کشی بود، مساله، مساله درست کردن کار، سازنده کردن بود که افراد را بسازند. و آنجا هم مجال اینکه یک کاری انجام بدهد ندادند مشرکین. این مشرکین
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 24
ثروتمند و قدرتمند هیچ مجال ندادند که پیغمبر دعوت بکند در مکه. چندین سال هم مثل حبس بود در آنجا بلکه همه اش در مکه که بود یک حبسی بود برای او... وقتی که ایشان دیگر از مکه یا مایوس شدند یا دیدند مدینه برای کارشان بهتر است، با مدینه ایها روابط پیدا کردند و روابط زیرزمینی و سری پیدا کردند و مطلب را مهیا کردند، رفتند مدینه. مدینه رفتند و خیلی طول نکشید که جنگها شروع شد به دعوت قرآن، یعنی متن اسلام، یعنی سند اسلام. جنگها در مدینه شروع شد و چندین جنگ، زیاد جنگها بوده. این جنگها با کی بوده است؟...
ببینیم که این جنگهای متعددی که در اسلام واقع شده و زمان رسول اکرم بود ـ حالا بعد از زمان رسول اکرم باز حرف دیگر است ـ زمان خود پیغمبر اسلام بوده است که متن اسلام است، دیگر هیچ حاشیه نیست، از متن اسلام است، قرآن است و آنکه قرآن را آورده است برای مردم، آنی که اینها می گویند دین را قدرتمندها درست کردند که این ضعفا و فقرا را منافعشان را استثمار کنند و استعمار کنند، ببینیم که آیا این جنگها، جنگ اینطور بوده است که پیغمبر اکرم همدست شده است با قدرتمندها و حمله کرده به فقرا؟! یا با فقرا ساخته و حمله کرده به قدرتمندها؟ هرکس همان ظواهر اول تاریخ را ببیند، می بیند اینطوری بوده که پیغمبر یک دستۀ فقیر دورش جمع بوده اند، یک دسته بوده اند که هیچ جا نداشتند جز «صُفه» ؛ «اصحاب صفه»؛ یعنی یک جایی که ـ توی این حیاط یک جایی شما فرض کنید که یک جایی اسمش [را] به آن «صفه» می گفتند؛ اینها آنقدر بی جا بودند که اصحاب صفه ای داشتند و اصحابِ پیغمبر بودند آنجا می خوابیدند، اینقدر بی چیز بودند؛ چیز نداشتند اینها، فقرا بودند؛ اینها بودند که در جنگها یک خرما را ـ در تاریخ است اینها ـ یک دانه خرما را این می گذاشت دهانش که یک خرده ای چیز پیدا کند، در می آورد می داد به آن، آن هم می گذاشت دهانش بعد
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 25
درمی آورد می داد به آن؛ جنگ هم بود؛ دارایی شان این بود! آنی که اطراف پیغمبر جمع شده بودند گداها بودند. خوب، فقرا و گداها جمع شدند دور پیغمبر. همین فقرا و گداها با تعلیم قرآن در زمان خود رسول اکرم حجاز را فتح کردند! آنهایی که هیچی بودند...
تمام جنگهایی که پیغمبر کرده، با این مشرکین عرب، مشرکین طاغی بوده؛ مشرکینِ قدرتمند بوده؛ جنگجو بوده؛... ما باید ببینیم که آیا این قرآن که متن اسلام است و این پیغمبر که آورندۀ اسلام ـ و آن وقت اسلام بی حواشی بوده و خودِ اسلام بوده، متنِ اسلام بوده ـ این اسلام در آن متن اولیه ای که هیچ دیگر تصرفی از هیچ جا در آن نبوده این آیا مردم را دعوت کرده به اینکه با اغنیا بسازید؟ اغنیا اگر از شما چیزی بردند، این قدرتها اگر آمدند و مال شما را برداشتند، شما دیگر حرف نزنید؟! شما انشاءالله بهشت می روید، حرف نزنید! یا همین قرآن مردم را، این گداها را ـ عرض می کنم ـ فقیر این فقیرها که نه مکان داشتند و عدۀ کثیری از آنها روی صفۀ مسجد، یعنی یک جای بی سقف، یک جایی، زمین بی سقف، آنجا زندگی می کردند و پهلوی هم می خوابیدند و هیچ چیز هم نداشتند که بخورند، یک چیزی به آنان می دادند یا از این طرف و آن طرف یا می رفتند پیدا می کردند می خوردند، و آن جمعیتی که یک خرما را اینطوری دور می زدند، با این جمعیت راه افتاد و حجاز را، قدرتمندها را، عقب زد. این افیون است؟! یا این محرک است؟... این اسلام آمده است که بسازد با کسری و مردم را بگوید تبعیت کنید از کسری؟! این آمده است که بسازد با سلطان روم و بگوید به مردم روم ـ تعلیم کند ـ که بسازید با اینها؟! یا این آمد و دوتا امپراتوری را شکست داد و عقبشان زد برای اینکه عدل را در عالَم و برای این فقرا... برای اینکه این فقرا را آنها
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 26
می خوردند، جلویشان را بگیرد؟...
می آییم سراغ آنهایی که ـ اسلام در زمان خودش، یعنی زمانی که متن بوده است و پیغمبر بوده و قرآن، پیغمبر بوده و قرآن ـ بعدش هم در زمانهای بعدی که اسلام با چیزها، جنگها، جنگهای بین همین طایفۀ طبقۀ سه بوده با امپراتوریها؛ منتها اسلام همچو قدرتی داده بود به این عده جمعیت کم، چند هزاری، که رفتند امپراتوری روم را فتح کردند و امپراتوری ایران را هم فتح کردند. امپراتوری ایران که وقتی ـ مثلاً ـ [در] جنگها که وقتی تجهیز قوا می کردند، اسبهایشان چه و ـ عرض می کنم ـ زینهای اسب طلا و نمی دانم چه، بساطی اینها داشتند، همین سر و پابرهنه ها را، همینهایی که پیاده می رفتند و چندتایشان یک شتر داشتند و البته یکی یک شمشیر داشتند، قدرت داشتند، شمشیر داشتند اما چند نفر با هم یک شتر داشتند و چند نفر با هم مثلاً یک اسب، ده تا اسب در یک جمعیتشان پیدا می شد، اسبی نداشتند، شتر حسابی نداشتند، اسبی نداشتند، آذوقۀ حسابی نداشتند اما قدرت داده بود اسلام به اینها، یعنی تحت تعلیمات متن اسلام و آن کسی که متن اسلام را پیاده کرده بود، یک همچو قدرتی به مسلمین داده بود که همین آدمهایی که دیروز چیزی نبودند و یک عده فقرایی با هم آنجا می لولیدند، امروز شمشیر را کشیدند و دوتا امپراتوری که تمام دنیا ـ آن وقت از اینجاها خبری نبوده، آن وقت این دو امپراتوری بوده است که یکی روم بوده و یکی ایران بوده ـ این دو امپراتوری را، این یک مشت عرب صُعلوک و گدا که شمشیر چندتا در این ـ مثلاً ـ ده هزار، بیست هزار نفر بوده، اینها همه شمشیر نداشتند، همه زره نداشتند، همه چیز نداشتند، با همین دست خالی راه افتادند لکن قدرت روحی داشتند.(31)
14 / 8 / 57
* * *
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 27
جنگ برای شکست اغنیا
جنگهای پیغمبر همه اش با اغنیا بود و با گردن کلفتها بود و با ثروتمندها بود.(32)
30 / 2 / 58
* * *
جنگ برای ایجاد عدالت اجتماعی
پیغمبر اسلام مردم را بسیج کرد؟ همین سرو پا برهنه ها را بسیج کرد بر ضد مشرکین، قتال کرد و جنگها کرد تا مشرکین را دماغشان را به خاک مالید، و عدالت اجتماعی را ایجاد کرد... اصحاب «صُفّه» ـ که معروف است اینها یک عده ای بودند که توی مسجد، از باب اینکه منزل نداشتند، توی مسجد می آمدند روی صفه ای، روی سکویی آنجا می خوابیدند. در جنگهایی که می شد، اینها نداشتند چیزی. یک خرما را ـ اینطور می گویند ـ یک خرما را این دهنش می گذاشت در می آورد می داد به او؛ او دهنش می گذاشت، در می آورد می داد به او! اینطور بود وضعشان. اینها را پیغمبر بسیج کرد بر ضد این سرمایه دارها، بر ضد این قدرتمندها، بر ضد این مشرکین که مردم را غارت می کردند.(33)
5 / 4 / 58
* * *
جنگ با اشراف قدرتمند
درست وقتی تاریخ انبیا را ملاحظه کنید، عکس این است. یعنی طاغوتها به مردم غلبه کرده بودند و خداوند در هر عصری یک نفر را از همین قشر پایین، و از همین چوپانها، از همین طبقۀ مستضعف، برانگیخت و این طبقه مستضعف را بیدار کرد و بر ضد طاغوتها قیام کرد، و فرعون را غرق کرد و از بین برد.
و اما اسلام که تاریخش نزدیک به ماست ـ آنها یک قدر دورند ـ تاریخ اسلام نزدیک به ماست. زندگی پیغمبر اکرم معلوم است برای همه که چه
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 28
جور بوده است معارضهای او و جنگهای او، معلوم است با کی جنگ کرده. پیغمبر اکرم در مکۀ مکرمه از همین طبقۀ مردم البته از اشراف [بود] به آن معنا که «سادات» آن وقت بودند؛ نه اشراف به آن معنا که سرمایه دار بودند؛ به آن معنا که سادات بودند، از آنها بود، لکن فقیر بود. از طبقۀ فقرا بودند اینها. تا آخر هم با همین فقر زندگی کردند و مع ذلک این کارها را انجام دادند. از همین طبقه در مکه پیدا شد، و اشراف مکه و سرمایه دارها و قافله دارها و اینها با او مخالفت کردند، به اندازه ای که نمی توانست دیگر آفتابی بشود، توی غار رفت، تقریباً در غار محبوس بود آنجا تقریباً تا کارهای تبلیغات زیرزمینیش را اینجا کرد؛ یک عده ای را با خودش همراه کرد و بعد دید اینجا زورش به اینها نمی رسد، با مردم مدینه بست و بند کرد، و تشریف بردند مدینه. در مدینه هم که رفتند، وارد نشدند به یک طایفۀ چیزدار، به همین فقرا؛ به همین مردم ضعیف. مسجد پیغمبراکرم هم مثل این مسجدهای شما نبوده است. مسجد اعظم، یک جای کوچکی، یک سقفی با این لیفهای خرما یک چیزی درست کرده بودند. یک دیوار این قدری هم برای اینکه مثلاً حیوانات وارد نشوند، با یک چیزی یا گِلی از همین ها درست کرده بودند. اما سرنوشت اسلام را یک همچو مسجدی درست می کردند، مسجد بود، همچو نبود که قبّه و بارگاه باشد بعد میان تهی! از آن تشریفات خالی بود، لکن از همان جا روم و ایران را شکست دادند، هر چه هم بخواهند اینها گریه کنند.
پیغمبر اکرم از همین طبقۀ پایین [بود] به طوری که وقتی هم مدینه تشریف بردند، باز اصحابی ایشان داشتند که خانه نداشتند، هیچ خانه نداشتند و در مسجد می خوابیدند. یک صُفَّه ای بود که «اصحاب صُفّه» می گفتند، عده ای آنجا پهلوی هم همان جا می خوابیدند؛ زندگیشان
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 29
همان بود، زندگی نداشتند. وقتی هم می خواستند جنگ بروند، هر چند نفرشان یک شتر، هر چند نفرشان یک شمشیر، این جوری بود وضعشان، هیچ خبری نبود در کار، از این طبقه بودند، مقابل کی؟ جنگهای پیغمبر با کی بوده؟ آیا پیغمبر آمده این طبقۀ مستضعف را خواب کند که آنها بِمَکَندش؟! یا آمد و این طبقۀ ضعیف را، این مستضعفین را برانگیخت؟ جنگهای پیغمبر همه اش با همین اشراف بود و با همین باغدارها و با همین سرمایه دارها و با همینها، و بعد هم با سلاطین و با کسان دیگر.(34)
12 / 6 / 58
* * *
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 30