
هدیه ای به یادماندنی
تاپ تاپ تاپ ...
این صدای دل کوچولوی دل نیلوفر بود که تند تند می زد. مسجد شلوغ بود . بچه ها مثل دسته های گنجشک سرو صدا می کردند و این طرف و آن طرف می رفتند. بابابزرگ سرش را بیخ گوش نیلوفر برد و یواش پرسید: می ترسی؟ نیلوفر گفت : من خجالت می کشم .
در همین وقت از بلندگو صدا زدند : « فاطمه محمدی » . بابابزرگ گفت : بفرما. نوبت تو شد. نیلوفر ، نی نی عروسک را روی زانوی بابابزرگ گذاشت. گره روسری اش را محکم کرد و راه افتاد.
آقای مسجد پشت بلندگو استاده بود تا نیلوفر را دید گفت : به به . این هم خانم شکلاتی خودمان . ببینیم ، امشب که تولد خانم فاطمه زهراست باز هم به همه شکلات دادی ؟!
نیلوفر سرش را تکان داد و لبخند زد . آقا گفت : این یعنی بله .» آن وقت شناسنامه جلد قرمزی را از دست او گرفت و بلند گفت : فاطمه محمدی ... ببینم ! عروسکت کو ؟
نیلوفر به بابابزرگ که توی صف نماز نشسته بود ، نگاه کرد . آقا گفت : پس امشب بابابزرگ مواظب دخترت هست. بعد یک جعبه کادو شده را به طرف او گرفت و ادامه داد: این هم هدیه شما . حالا با بقیه دخترهای قشنگم که اسمشان فاطمه است بروید سر جایتان . نیلوفر مفس راحتی کشید. شناسنامه و هدیه اش را محکم بغل کرد و کنار بابابزرگ دوید.
نام اسب : پینو ( ابلق )
ویژگی های کلی : اسبی مقاوم و باهوش .
برای تعقیب شکار مناسب است . اسب از اسپانیا به آمریکا آورده شده است.
رنگ : سیاه و سفید . به رنگ سفید و قهوه ای ( توبیانو) هم دیده شده است .
موارد استفاده : سوارکاری
مجلات دوست کودکانمجله کودک 194صفحه 7