مجله کودک 197 صفحه 10

قسمت اول امیرمحمد لاجورد گُلی به نام رویا چه خوب بود که بابا، بالاخره داشت برمیگشت. چهار ماه که کم مدتی نیست. دلم براش یه ذره شده بود. درسته که تو این مدت دایی خیلی مواظبم بود و خیلی بهم مهربانی میکرد و معلوم بود که خیلی زحمت میکشد تا جای بابا توی دلم زیاد خالی نباشه... اما خُب چکار کنم؟ دست خودم که نیست. دل آدم برای باباش تنگ میشه دیگه. خوبیاش اینه که بابام برای روز پدر پیشمه. دیروز با دایی رفتیم و یه هدف قشنگ برای بابا خریدیم. حتما کلی ازش خوشش میاد... بالاخره رسیدیم، اینم از قسمت پروازهای ورودی... فرودگاه خیلی شلوغ بود. چقدر مسافر توی این عالم هست. چقدر آدم آمده بودند اون جا. حتما اینها هم مثل من دلشون... برای مسافرشون خیلی تنگ شده. هواپیمای بابا قراره ساعت یک و نیم نصفه شب یعنی تقریبا تا یه ساعت دیگه فرود بیاد... نمای عقب فنرهای تلسکوپی نرم، خروج موتور در سمت راست

مجلات دوست کودکانمجله کودک 197صفحه 10