مجله کودک 198 صفحه 8

جارو برقی تنبل نویسنده: مریم محبی توی یک خانه دو تا جارو بودند. یک جارو برقی و یک جارو دستی. جارو برقی، تنبل و گنده و از زیر کار دررو بود و جارو دستی زرنگ و پرکار. جارو برقی حاضر بود هر کاری انجام دهد تا جارو نکشد مثلاً یک بار آنقدر سیمهایش را پیچ و تاب داد که کسی نتوانست آنها را از هم جدا کند و یا یک دفعه هم آنقدر کیسه توی شکمش را باد کرد که همه فکر کردند پر از آشغال شده است، یک بار هم وقتی را روشن کردند آنقدر صداهای عجیب و غریب از خودش درآورد که همه فکر کردند الالن است که بسوزد و زود او را خاموش کردند. خلاصه جارو برقی هر دفعه یک کاری میکرد تا جارو نکشد. اهل خانه هم از اینکه بتوانند با او جارو بکشند ناامید شده بودند و به او له چشم یک جارو برقی خراب و بیمصرف، نگاه میکردند. از آن طرف جارو دستی با آنکه سن و سالی از او میگذشت هنوز تمیز جارو میکرد و آشغالها را خوب جمع میکرد. هر موقع که جارو دستی مشغول کار بود جارو برقی به او میخندید و او را مسخره میکرد و میگفت: «زیاد از خودت کار نکش، امروز و فردا است که بیندازنت توی سطل زباله، به من نگاه کن، من عاقلم، زیاد کار نمیکنم تا دیرتر فرسوده و از کارافتاده شوم.» جارو دستی در جواب او گفت: «مگر غیر از این است که من و تو برای جارو کردن و تمیز کردن هستیم. اگر نخواهیم همین کار را هم انجام دهیم دیگر به چه دری میخوریم؟ من برای تو نگرانم!» اما جارو برقی میخندید و میگفت: «تو بهتر است برای خودت نگران باشی من میدانم چه کار کنم.» صحبتهای این دو وسیله همیشه اینجا تمام میشد چون جارو برقی حتی حاضر نبود به حرفهای جارو دستی فکر کند و جارو دستی هم او را به حال خودش میگذاشت و میرفت بقیه جاها را جارو میکرد. یک روز همه اهالی خانه به جنب و جوش و تکاپو افتاده بودند. جارو برقی و جارو دستی هر دو نمیدانستند چه خبر است؟ فقط میدیدند که اهالی خانه یکی وسایل را با خود بیرون میبرند و کم کم خالی از وسایل میشود. جارو دستی که عمر بیشتری را گذرانده بود خندید و گفت: «فهمیدم آنها چه کار میکنند؟ آنها دارند اسبابکشی میکنند.» جارو برقی با تعجب نمای پشت وزن کلی موتور 335 کیلوگرم است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 198صفحه 8