امیرمحمد لاجورد
یک نفر میآید
یک آقایی میآید. توی دستش یک شمشیر دارد. آقایی که قلبش پاک، دلش پرنور و بازوهایش
پرتوان است. خیلی پرتوان. آنقدر که میتواند با هر چه بیعدالتی در زمین است مبارزه کند و عاقبت، عدالت را به تمام مظلومان جهان هدیه کند. وعدهاش را دادهاند. میآید. تا زمانی که میآید،انتظار، جزئی از وجود ماست. در یکی از خیابانهای جنوب شرقی تهران تابلویی با عنوان «خانه صاحبالزمان(عج)» نصب است. شب هنگام از خیابان که رد میشوی نوری سبز از داخل آنجا به صورت پاشیده میشود. داخل که میروی همه جا آینهکاری است، خیلیهایش سبز، گچبریهایش سبز، لامپهایش سبز... دیدار این هفته دوست به مناسبت فرارسیدن نیمه شعبان، در این خانه است.
*خودتان را معرفی کنید.
سید مجید موسوی، 27 ساله و از کارکنان خانه صاحب الزمان (عج) هستم.
*دربارۀ اینجا صحبت کنید.
این موسسه خیریه توسط حاجآقا ذوالفقاری که خودشان
مدیرعامل اینجا هم هستند تأسیس شده است. ابتدا با خرید یک خانه و بعد به مرور با خرید و اضافه کردن چند دستگاه مغازه و خانه همجوار به آن تا اینکه به شکل امروزی خود در آمده است. دو سالن در دو طبقه (مردانه و زنانه) دارد. سال پیش آینه کاریش تمام شده است. حاجآقا به خاطر ارادتی که به آقا امام زمان (عج) دارند اینجا را تأسیس کردند و سند آن را هم بنام او زدهاند. البته قبلا همین موسسه در مکان دیگری در همین خیابان فعالیت داشته است.
*چه فعالیتهایی در این موسسه دارید؟
مراسمی داریم که به صورت ثابت و هر هفته برگزار میشود مانند دعای کمیل در هر پنجشنبه شب و دعای ندبه در هر جمعه صبح. غیر از این در بسیاری از مناسبتها هم برنامههایی داریم مانند دهۀ محرم.
او میگوید که بعد از پس
گرفتن مرداب خود، دیواری اطراف
آن خواهد کشید. او میگوید که
انسانها از او میترسند. بنابراین
میخواهد از همه کنارهگیری کند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 201صفحه 10