
پریسا ، یک دختر مسئول
امیر محمد لاجورد
پریسا و شهاب، خواهر و برادرند و دو دانش آموز ممتاز که هر ساله معدل بالای 19 دارند و دو فرزند مسئولیت پذیر که هر روزه در نبودِ ...
والدینشان وظایفی را که به آنان موکول شده به خوبی انجام می دهند. بابا در شهر دیگری مشغول به کار است و مامان هم صبح زود تا دم غروب به سر کار می رود و ظهر که بر می گردد محمد مهدی را نگه می دارد تا خواهرش بتواند به مدرسه برود. دوربین تصویر دوست ، برای یک صبح تا ظهر مهمان خانه آنهاست ....
پریسا : ((جانم، بد اخلاقی نکن قربانت بروم . صبح شده آخه، یه ذره بلند شو تا ببرمت یه گوشه بخوابانمت، بتونم جاها را جمع کنم و اتاقو جمع و جور کنم. ببینم امروز چه پسری هستی ها! ))
صبح شده است و زندگی آغاز . تا ظهر که شهاب بر می گردد خیلی کارها هست که باید تمام شود.
دسته ی جارو بزرگتر از آن است که به راحتی در دستان کوچک پریسا جای بگیرد و هی در می رود. اما پریسا همت آن را دارد که بالاخره گرد و خاک را از خانه بروبد. او یک بانوی کامل است. کارهای روزانه خود را طوری تنظیم می کند که تا قبل از رسیدن ظهر ، فرصت کافی برای انجام تکالیف مدرسه اش داشته باشد. ظرف های شب گذشته و لباس های
شرک می گوید که فیونا او را یک هیولای زشت و بد قیافه می داند. اما الاغ سعی دارد به او بفهماند که حرف های فیونا درباره شرک نبوده است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 202صفحه 10