مقصد اول امور عامّه

شاهد چهارم: تأخّر رتبی حدوث

شاهد چهارم: تأخّر رتبی حدوث

‏از دلایل اینکه حدوث، علت حاجت من رأسه نیست نه شرطاً و نه شطراً، نه نفساً و‏‎ ‎‏مستقلاً این است که حدوث، کیفیت وجود است و خودش وجودی است که به خاطر‏‎ ‎‏فقر وجود، به وجود لاحق می شود. پس فقر، علت این کیف و این کیف متأخر از آن‏‎ ‎‏است. بنابراین، چگونه تصور می شود که مناط فقر باشد؟‏

‏بیان تأخّر حدوث به مراتبی از فقر این است که: وقتی ماهیت خالی از اقتضا و‏‎ ‎‏مساوی الطرفین ملاحظه می گردد در مرتبۀ اول قرار گرفته و عقل که تنظیم مراتب به‏‎ ‎‏عهدۀ اوست و قائل و حاکم به تقدم رتبه است، آن را در رتبۀ اول می بیند؛ لذا گفته اند‏‎ ‎‏در عالم عقلانی وجود عارض بر ماهیت است اگر چه ماهیت منتزع از وجود است.‏‎[1]‎

‏و الحاصل: در عالم عقل، اول باید ماهیت را دید و بعد که هویت آن را مورد تحقیق‏‎ ‎‏قرار می دهیم می بینیم هویتی ساده بوده که وجود و عدم برای او یکسان است، و فاعل‏‎ ‎‏ناظر در این ماهیت می بیند این بی قیل و قال که باید منشأ قیل و قال در عالم باشد در‏‎ ‎‏وادی سادگی و لا اقتضائی غنوده است، و می خواهد او را از این خواب صدا بزند، آن‏‎ ‎‏را ایجاب می نماید و او واجب می شود و چون در مرتبۀ وجوب قرار گرفت تقاضای‏‎ ‎‏وجود نموده و ایجاد می شود، سپس موجود می گردد و چون موجود شد، حدوث که‏‎ ‎‏وجود بعد العدم است حاصل می شود.‏

‏بنابراین در مرتبۀ اول ماهیت قرار گرفت و فاعل نظری به او کرد و بعد او را تفتیش‏‎ ‎‏نمود، امکان ولا اقتضائی ونقطۀ سودای استواء الطرفین را در ناصیه اش به خط جلی‏‎ ‎‏دید، و بعد از دیدن این جنبۀ لا بشرطیت در او، خواست شرطی به او ضمیمه کند، آن‏‎ ‎‏را ایجاب نمود و چون هیچ اقتضائی که دفع بلا کند نداشت واجب شد، و این شرط او‏‎ ‎‏را از سکوت به در آورد، طلب طرفی نمود ایجاد شد و وقتی ایجاد شد موجود گردید‏‎ ‎‏و بعد حدوث از آن منتزع گردید.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 49
‏پس متکلمین می خواهند این حدوثی را که در مرتبۀ چهارم و در آخر صف قرار‏‎ ‎‏گرفته و آستانه نشین است، دستش را گرفته به قبل از مرتبۀ امکان ببرند، در صورتی که‏‎ ‎‏آخرین حلقۀ سلسله است. و اگر این سلسله را دست بزنیم مخالف ناموس حقیقت‏‎ ‎‏است و دست حقیقت محکم ترین دستهاست. و این سلسله ترتّب، عقلانی است و اگر‏‎ ‎‏کسی به دستگاه عقل دست زند، عقلا او را تقبیح نموده دیوانه اش خوانند، حرف او‏‎ ‎‏هم در بازار حقیقت رایج نمی شود.‏

‏و الحاصل: حدوثی که وجودش در رتبۀ متأخر است و جز در نوبت خود موجود‏‎ ‎‏نمی شود، اگر نوبتش نرسیده باشد معدوم است و هیچ نیست. اگر بخواهد قبل از امکان‏‎ ‎‏قرار گیرد تقدم الشی ء علی نفسه لازم می آید.‏

‏مخفی نماند: طغیان قلم مرتبۀ حدوث را مرتبۀ چهارم نوشت والاّ در حقیقت مرتبۀ‏‎ ‎‏هفتم است؛ زیرا «الشی ء قُرّر فأمکن فاحتاج فاُوجب فوجب فاُوجد فوجد ثمّ حدث».‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 50

  • )) رجوع کنید به: شرح منظومه، بخش حکمت، ص 18.