مقصد اول امور عامّه

شاهد پنجم : تبیین عدم مطلق، عدم ملاصق و عدم مناقض

شاهد پنجم: تبیین عدم مطلق، عدم ملاصق و عدم مناقض

‏و باز از دلایل اینکه وجود ممکن نمی تواند به سبق عدم مشروط باشد این است‏‎ ‎‏که: در عرف برای شی ء دو عدم قائلند: یک عدم قبل از وجود و یک عدم بعد از وجود؛‏‎ ‎‏مثلاً زید که صد و پنجاه سال در مسند وجود نشسته بود، از دار وجود رحلت کرد، قبل‏‎ ‎‏از این مدت عدم بود و بعد از این مدت هم عدم است، وجود یک امتدادی بوده که بین‏‎ ‎‏عدمین واقع شده، سرش به یک عدم و پای آن به عدم دیگر چسبیده است.‏

‏ولکن فلسفی و حِکْمی و اهل نظر اینها را عدمِ زید که مناقضِ وجود او باشد‏‎ ‎‏نمی دانند. بلکه عدم مناقضِ زید، آن عدمی است که وجود جای او را گرفته و پُر کرده‏‎ ‎‏است، همان عدمی که آن را بدیل الوجود نامند و وجود، آن را طرد و رفع نموده و‏‎ ‎‏بساطش را برچیده است. بعد از آنکه این مطلب مسلّم شد، آیا عدمی که شرط وجود‏‎ ‎‏ممکن است عدم مطلق است؟ یعنی آیا صرف ظلمت و نیستی که به هیچ موجودی‏‎ ‎‏ربط ندارد، شرط وجود زید است؟‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 50
‏این معقول نیست؛ چون اصلاً آن عدم، ارتباط و تلاصقی با زید ندارد و معنی ندارد‏‎ ‎‏چیزی که بیگانۀ صرف است شرط چیزی که او را نمی شناسد، باشد. و اگر مراد از‏‎ ‎‏عدمی که شرط است، آن عدم سابق که مقید به وجود است و آخرش به وجود‏‎ ‎‏می خورد ـ که عدم مقید است ـ باشد، این معنی و عنوان وقتی محقق می گردد که وجود‏‎ ‎‏پیدا شود تا این قید برای عدم موجود شود و الاّ قبل از آن با وجود زید آشنایی ندارد،‏‎ ‎‏باید آشنا پیدا شود تا آشنایی رخ دهد، عشق به اَعدام محال است.‏

‏و الحاصل: این گونه روابط و قیود که انتزاع می شود، اگر بخواهد ربط حقیقی باشد‏‎ ‎‏منشأ انتزاع حقیقی لازم دارد. مثلاً نمی توان قائل شد که بچه فعلاً متصف به ابوّت باشد‏‎ ‎‏به اعتبار اینکه از او در آینده بچه ای متولد خواهد شد. این اعتبارِ صرف است و‏‎ ‎‏معنایش این است که در آینده لو تولّد منه ولد، یکون هذا اباً له فما لم یولد له ولد،‏‎ ‎‏لم یکن هذا اباً له حقیقةً، فعلاً امروز، امروز است و امروز برای فردا قبلیت ندارد.‏‎ ‎‏حقیقتِ قبلیتِ امروز، متضایف و هم دوش با بعدیت فرداست. فردا باید محقق شود تا‏‎ ‎‏بعدیت از فردا و قبلیت از امروز در رتبۀ واحده حاصل گردد؛ تا «آن» نیامده، «این» قبل‏‎ ‎‏نیست. بلی اعتبار وجود امروز، اعتبار قبلیت، و فردا هم اعتبار بعدیت دارد ولکن‏‎ ‎‏اعتباریاتِ خالی از حقیقت جز برای آثار اعتباری منشأ آثار نمی شود.‏

‏پس عدم مقید به وجود، متضایف با وجود و با آن در یک مرتبه است. انتزاع این‏‎ ‎‏قید از عدم و حصول این قید برای آن، با وجود هم رتبه است و هم رتبۀ علت و شرط‏‎ ‎‏هم ردیف خود نمی شود. اما عدم بعد الوجود را هیچ کس نگفته که شرط وجود است؛‏‎ ‎‏زیرا شرط متأخر در عقول نمی گنجد و جای آن در فقه و تصورات فقهاست. و اما اگر‏‎ ‎‏بگویند: شرط و علتِ وجودِ ممکن نقیض آن است ـ یعنی عدمی که وجود جای آن را‏‎ ‎‏گرفته است ـ باید التماس دعا گفت؛ زیرا این وجود، مناقض و مطارد اوست. هیچ‏‎ ‎‏وقت نباید روی یکدیگر را ببینند، وصال بر اینها حرام است. دست طبیعت جلوی اینها‏‎ ‎‏را گرفته و پردۀ محال بین اینها انداخته است. این پرده نمی گذارد عقلاً تأثیر و تأثری،‏‎ ‎‏وصل و وصالی، فعل و انفعالی بین اینها باشد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 51