امکان استعدادی
بین اشراقیین و مشائین دربارۀ هیولی اختلاف است. اشراقیین به چیزی غیر از صورت نوعیه قائل نیستند. ولکن مشائین به قوه ای که آن را مبدأ صور نوعیه دانسته و تبدلات صور نوعیه را مراحل ترقیات آن می دانند، قائلند؛ مثلاً در نطفۀ انسانی و حقیقت منویه به قوه ای که منشأ تبدل صورت منویه به صورت انسانی است قـائلند.
و اما بیان مطلب اینکه: مثلاً این هستۀ خرما که می بینیم در بطن زمین دفن شده و زمین آن را در آغوش می گیرد و به یک تنۀ محکم درخت خرما متبدل می گردد، اگر بگوییم: این درخت همان وجود هسته است با بداهت مخالفت نموده ایم؛ چون این عین همان هسته نیست بلکه با ذرات دیگر چون شیر و شکر مخلوط شده است. و اگر بگوییم: این همان وجود هسته نیست بلکه وجود دیگری است و آن هسته به کلی معدوم گردیده و این وجود از کتم عدم ازلی سبز شده خلاف انصاف است. پس باید گفت: یک قوه ای است که آن هسته حامل آن قوه بوده و آن قوه این ترقیات را پیموده است و این عین انصاف است.
و بالجمله: آن هسته به واسطۀ آن قوه این تهیؤ را داشته که شی ء دیگری بشود. پس
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 58
بر این قوه و بر آن تهیؤ دو اعتبار می توان نمود: یک اعتبار نسبت به آن شی ء مستعد مانند هسته، و یک اعتبار نسبت به مستعد له مانند تنۀ درخت خرما.
به اعتبار اول به آن استعداد گویند، مثل اینکه گفته می شود: نطفه مستعد انسانیت است و به اعتبار ثانی به آن امکان استعدادی گویند، چنانچه گفته می شود: ممکن است انسان در نطفه یافت شود.
به امکان استعدادی، امکان وقوعی نیز گویند؛ چون برای امکان وقوعی دو اصطلاح است: یکی امکان وقوعی بالمعنی الاخص که مرادف با امکان استعدادی است و دیگری امکان وقوعی بالمعنی الاعم که از فرض وقوع شی ء محال لازم نیاید. و امکان وقوعی اخص در مادیات و امکان وقوعی اعم در اعم از مادیات و مجردات است. و در تمام مراحل نظام وجود امکان وقوعی اعم گفته می شود، از عقل اول گرفته تا مقبض فیض یعنی هیولی که آخرین نقطه قوس نزولی و آخرین نقطۀ ختم است. به عبارت دیگر: امکان وقوعی بالمعنی الاعم بر مجردات و بسایط از صادر اول گرفته تا مادیات و هیولی که آخرین درجۀ ضعف وجود بوده و در حاشیۀ وجود است اطلاق می شود.
و از قدرت حق است که برای هیولای اُولی که صرف القوه است استعدادی است که اوج گرفته و پر بزند و در قوس صعودی به طرف مبدأ پرواز نموده تا حاوی مقام تجرد شود، چنانکه این قوۀ صرفه از جماد پر زده و بر بام نبات می نشیند و از آنجا به درجۀ حیوانیت و سپس به درجۀ انسانیت می رسد و در انسانیت دو طرف و دو بال مادی و مجرد پیدا نموده و می تواند با این دو بال از اینجا هم پریده و بر کنگرۀ صرف التجرد نشیند. شاید معنای «قَابَ قَوْسَیْنِ أوْ أدْنَی» این باشد. و بیان اینکه چرا از این دو حرکت نزولی و صعودی به قوسین نزولی و صعودی تعبیر نموده اند در محل دیگری است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 59