مقصد اول امور عامّه

مساوقت وحدت و وجود

مساوقت وحدت و وجود

‏مقدمۀ دیگری که به آن احتیاج داریم این است که وجود مساوق با وحدت است؛‏‎ ‎‏هرجا وجود است وحدت هست و هرجا وجود نیست، وحدت نیست. و وحدت در‏‎ ‎‏احکام تابع وجود است. اگر وجود اعتباری است، وحدت هم اعتباری است و اگر‏‎ ‎‏وجود حقیقی است، وحدت هم حقیقی است. مثلاً زید وجود دارد؛ چون وجودش‏‎ ‎‏حقیقی است وحدتش هم حقیقی است و عمرو هم وجود دارد و وجودش وحدت‏‎ ‎‏دارد. پس همان طوری که وجودش حقیقی است وحدتش هم حقیقی خواهد بود. و‏‎ ‎‏اگر زید و عمرو را جمعاً یک وجود حساب کنیم در این صورت هم وجود و هم‏‎ ‎‏وحدت اعتباری است، یعنی چنین نیست که زید یک وجود و عمرو یک وجود و در‏‎ ‎‏مقابل اینها یک وجود دیگر که وجود مجموعی است تحقق داشته باشد، این است که‏‎ ‎‏وحدت آنها هم اعتباری خواهد بود.‏

‏توضیح اثبات این معنی که وحدت مساوق با وجود است و هر چه در عالم وجود‏‎ ‎‏دارد وحدت دارد، این است که: آنچه که به نظر می آید که واحد نباشد با اینکه‏‎ ‎‏وجودش واحد است، حقیقةً دو چیز نیست؛ زیرا ترکیبی که در اجسام ملاحظه‏‎ ‎‏می شود، دو قسم است:‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 99
‏1ـ ترکیب اتحادی.‏

‏2ـ ترکیب انضمامی.‏

‏ترکیب اتحادی آن است که عناصر با هم مناکحه و مزاوجه و مخالطه کرده و ولیدۀ‏‎ ‎‏دیگری از این مناکحت و تفاعل زاییده شود به طوری که فعلاً آن عناصر به صورت و‏‎ ‎‏حقیقت خود باقی نباشند، بلکه صورت هر یک بعد از مصالحه تغییر نموده و از‏‎ ‎‏تأثرات هر کدام از دیگری و از قلب و انقلاب و فعل و انفعال و تابش آفتاب و تصاعد‏‎ ‎‏ابخره و وجود اطبخه و مرور دهور، کم کم مادة المواد از تحت صور عناصر بیرون‏‎ ‎‏آمده و البسۀ صور متغایره با یک صورت بر آن وارد شده، مثلاً یاقوت شده است. پس‏‎ ‎‏یاقوت فعلاً آب و خاک و باد و آتش نیست بلکه آنها مرده و این ولیده از آنها به وجود‏‎ ‎‏آمده که به نحو بساطت است ولو قابل است که باز به واسطۀ تفاسد و انقلاب به اصل‏‎ ‎‏خود منحل شود؛ چون «کل شی ء یرجع الی اصله» ولکن فعلاً طوری نیست که‏‎ ‎‏حقیقت عناصر به واسطۀ اثرها به هویات خود برگشته تا موجب کثرت گردد، بلکه‏‎ ‎‏یک ولیده از اجتماع آنها متولد شده که یک وجود با کمال وحدت است ولو قبلاً‏‎ ‎‏وجودات متکثره بوده است.‏

‏عناصر متعدده بنابر قول سلف چهار عنصر است‏‎[1]‎‏ و بنابر قول امروزی ها سیصد‏‎ ‎‏عنصر است.‏

‏والحاصل: گرچه والدینِ این شی ء بسیط، به یک معنی متکثر بوده ولکن فعلاً از‏‎ ‎‏کثرت خارج شده و یک صورت وحدانی به خود گرفته است، گرچه قابل انحلال‏‎ ‎‏است که این صورت وحدانی به واسطۀ تفاسد کنار رفته و والدین از آن پیدا شوند.‏

‏و اما ترکیب انضمامی آن است که هر یک از اجزاء مرکب، حیثیت و هویت خود را‏‎ ‎‏حفظ کرده و اثر مترتبۀ بر خودش را به همراه داشته باشد و فقط وحدت آنها اعتباری‏‎ ‎‏باشد و همان طور که وجود هر یک علی حده و وجود مجموعی اعتباری صرف بوده،‏‎ ‎‏همچنین وحدتش هم اعتباری می باشد. مثلاً این جمع که اینجا نشسته اید، وجود هر‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 100

‏یک واحد و منحاز از یکدیگر است، منتها برای این اجتماع یک اعتبار وحدت نموده‏‎ ‎‏به طوری که من و تو و او وجود داریم و علاوه بر این وجوداتِ وحدات، وجود‏‎ ‎‏دیگری برای اجتماع نیست؛ چنانچه قبلاً به اجتماع قوۀ ده نفر در بلند کردن یک سنگ‏‎ ‎‏مثال زدیم که قوۀ هر یک موجود علی حده است و برای مجموع یک وجود دیگری‏‎ ‎‏نیست، بلکه غیر از وجود وحدانی وجود هر یک از قوه ها اعتباری است.‏

‏پس معلوم شد که وحدت مساوق با وجود بوده و هر چه در عالم وجود دارد‏‎ ‎‏وحدت دارد، چنانکه از مقدمۀ اول معلوم شد که هر کلی طبیعی به تعداد افراد در‏‎ ‎‏خارج موجود بوده و در تمام حیثیات تابع وجود فرد است. اگر فرد عالِم است، طبیعت‏‎ ‎‏هم عالم است و اگر فرد جاهل، طبیعت هم جاهل است. اگر فرد واحد است، طبیعت‏‎ ‎‏هم واحد است. پس عالَم، عالم وحدت است.‏

‏بعد از تمهید این مقدمات نتیجه ای که خواهیم گرفت این است که: عالم ـ یعنی‏‎ ‎‏ماسوی الله ـ چنانچه در اذهان است یک وجود مستقل در مقابل وجود افراد عالَم‏‎ ‎‏نداشته و غیر از وجودات افراد و انواع هیچ است و چنین نیست که یک وجود واحدی‏‎ ‎‏برای عالم، غیر این وجودات افراد باشد. پس برای اجتماع این افراد، یک نحوه‏‎ ‎‏وجودی اعتبار نموده و در خیال یک وحدت برای عالم قائل شده اند، چنانچه گفتیم‏‎ ‎‏وجود مجموعی انواع در خارج، وحدت اعتباری داشته و یک نظر اعتباری وحدت به‏‎ ‎‏افراد انداخته و اعتبار وحدت برای آنها نموده اند و عالم که از این انواع تشکیل یافته‏‎ ‎‏یک نحوه نگاه به اعتبار وحدت آنهاست و عالَم، اسم این واحد اعتباری است. پس‏‎ ‎‏عالم خیال اندر خیال است. کما اینکه محیی الدین عربی‏‎[2]‎‏ نسبت به افراد هم این سخن‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 101
‏را دارد که آنها خیال فی خیال و آنها چیزی جز مظاهر نیستند.‏‎[3]‎

‏به ضمیمۀ این مقدمه که احکام روی موضوعات می رود؛ گاهی روی موضوع‏‎ ‎‏موجود حقیقی و گاهی روی موضوع موجود اعتباری، پس عالم هیچ شد و جز اعتبار‏‎ ‎‏چیزی نیست و حکم در «العالم حادث» که عبارت از حدوث باشد، حکمی است که‏‎ ‎‏موضوع نداشته و موضوعش جز شی ء اعتباری چیزی نیست. بنابراین از حکیم خیلی‏‎ ‎‏بعید است که از حکمی که دارای موضوع حقیقی نیست بحث نماید. و حکم در‏‎ ‎‏این گونه قضایای اعتباریه بیش از اعتبار نخواهد بود. پس حدوث بیش از اعتبار چیزی‏‎ ‎‏نبوده و ثبوت و عدم آن بر محور اعتبار دور می زند. بنابراین باید موجودیت غیر‏‎ ‎‏وجودات افراد انواع را کنار گذاشته و فقط باید حال افراد انواع را که حقیقةً وجود‏‎ ‎‏دارند، تفتیش کنیم که آیا حدوث است یا قدم؟ و در صورت حدوث نحوۀ حدوث آیا‏‎ ‎‏زمانی است یا ذاتی؟‏‎[4]‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 102

  • )) رجوع کنید به: شفا، بخش طبیعیات، ص 209؛ شرح منظومه، بخش حکمت، ص 275.
  • )) ابوعبدالله محیی الدین محمد بن علی بن محمد عربی طائی اندلسی، معروف به ابن عربی و شیخ اکبر یکی از ارکان سلسلۀ عرفا و اکابر مشایخ صوفیه و جامع علوم ظاهری و باطنی بوده و به کثرت حافظه و فصاحت و بلاغت و جودت قریحۀ شعری معروف و مهارتش در علم حروف نیز مشهور بوده است. از آثار اوست: الاخلاق، الاربعون صحیفة من الاحادیث القدسیه، اصطلاحات الصوفیه، انشاء الدوائر، الانوار، التجلّیات الالهیه، تحفة السفره، تفسیر القرآن، دیوان، ذخائر الاعلاق، معانی الآیات المتشابهات، روح القدس، شجرة الکون، القرعه، مجموع الرسائل، محاضرة الابرار، و از همه معروف تر کتاب فتوحات مکیه و فصوص الحکم است که بارها چاپ شده و مورد شرح و تفاسیر گوناگون و حاشیه های متعدد قرار گرفته است.     ولادتش در 560 ق. و وفاتش در 634 روی داد و در دمشق مدفون گردید.
  • )) فصوص الحکم، ص 104.
  • )) در اینجا مقدمه ای راجع به اینکه هیولی مانند ماهیات در سیر متخالف و متغایر و متکثر است سقط گردیده.