اقسام قوه و فعل
قوه دارای اقسام و صنوفی است:
قسمی از آن صنفی است که مقابل فعل است، مثل اینکه به هیولی در مقابل صور نوعیۀ فعلیه، مانند صورت فعلیه انسانی، قوه گفته می شود.
و قسمی از آن صنفی است که مقابل ضعف است؛ چنانکه در مقابل وجودات ضعیفه ولو فعلیه باشند قوه اطلاق می کنند، مثل اینکه گفته می شود واجب تعالی فوق وجودات و لایتناهی است قوةً. و به این معنی قوه و لا قوه بر کیفیات استعدادیه اطلاق می شود، مثلاً چون استعداد صورت منویه برای انسانیت از استعداد صورت مضغیه ضعیف تر است به صورت منویه در مقابل صورت مضغیه لاقوه می گویند.
و از آن اقسام است قوه به معنای مبدأ تغیر در شی ء دیگر؛ از حیث اینکه شی ء دیگر است. مثلاً قوای نفسانیه از قبیل قوۀ نامیه و حیوانیه که مبدأ آثار و تغیر است از شؤون نفس است ولکن به آنها از حیث اینکه آنچه مورد تأثیر آنهاست از جسد و اعضا که این قوا به او تعلق دارد، شی ء آخر است قوه می گویند.
و قوه یا منفعله برای شی ءواحد است،مثل مادۀ فلک که فقط امر واحدی را که حرکت وضعیه است قبول می کند و یا منفعله برای اشیاء محدود است، مثل قوۀ انفعالیه در حیوان که اثر محدود را قبول می کند و یا منفعله برای اشیاء غیر متناهی است مانند هیولای اُولی.
و قوۀ فاعله: یا فاعله برای شی ء واحد است، مثل قوۀ فاعلیۀ فلکیه که برای یک شی ء مانند حرکت من المغرب الی المشرق فاعل است و دائماً کار آن این است، و یا
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 150
فاعله برای اشیاء متناهیه است، مانند قوۀ فاعله درحیوان، و یا فاعله برای اشیاء غیر متناهیه است، مثل قوۀ فاعلۀ واجبۀ خداوند برای تمام اشیاء.
تقسیم دوم برای قوۀ فاعله اینکه: یا مبدأ افعال است و یا مبدأ فعل واحد است و هر یک از آنها یا در مبدأیت نسبت به فعل با شعور است یا عدیم الشعور است.
عدیم الشعور از آنچه مبدأ فعل واحد است: یا قوام او به محل است و یا او مقوم محل است و قوام محل به اوست و آنچه مقوم است یا مقوم محل بسیط است و یا مقوم محل مرکب است. پس اگر مبدأ افعال فاقد درک باشد نام آن قوۀ نباتیه است و اگر صاحب شعور باشد نامش قدرت حیوانی است که به صحت فعل و صحت ترک، یعنی امکان فعل و عدم فعل تعریف شده است. این تعریف قدرت حیوان است نه قدرت واجب، خلافاً للمتکلمین که این را تعریف قدرت گرفته و گفته اند قدرت واجب را نیز شامل است.
و مبدأ فعل واحد اگر نسبت به فعل خود عدیم الشعور نباشد، بلکه صدور فعل از او از روی شعور باشد و فعلش بر یک وتیره و روش باشد نفس سماء است.
و اگر مبدأ فعل واحد عدیم الدرک و مقوم محل باشد طبیعت است، مثل صورت ماء که مقوم محل واحد، یعنی مادۀ ماء است و این مبدأ مقوم محل صورت نوعیه است زمانی که محل مرکب باشد؛ چنانکه در معادن و انسان و حیوان، محل یعنی ماده مرکب از عناصر است و صورت انسانیه مثلاً مقوم آن است.
و اگر مبدأ فعل واحد عدیم الدرک ولی مقوم محل نباشد، بلکه متقوم به محل باشد عرض است، مثلاً حرارت از حیث مبدأ بودن برای تسخن در شی ء دیگر قوه است.
چون توهم شد که این قوا در عالم صاحب اثر و فاعل مستقل هستند به طوری که علت اشیاء می باشند، برای دفع آن فرمود: مبادی مقارن با مواد ولو به نحو تعلق ـ تا
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 151
نفس را هم در برگیرد ـ و مبادی مفارق از محل مانند عقول، همه جنود مبدأ المبادی است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 152