مقصد اول امور عامّه

اقسام قوه و فعل

اقسام قوه و فعل

‏ ‏

‏قوه دارای اقسام و صنوفی است:‏

‏قسمی از آن صنفی است که مقابل فعل است، مثل اینکه به هیولی در مقابل صور‏‎ ‎‏نوعیۀ فعلیه، مانند صورت فعلیه انسانی، قوه گفته می شود.‏

‏و قسمی از آن صنفی است که مقابل ضعف است؛ چنانکه در مقابل وجودات‏‎ ‎‏ضعیفه ولو فعلیه باشند قوه اطلاق می کنند، مثل اینکه گفته می شود واجب تعالی فوق‏‎ ‎‏وجودات و لایتناهی است قوةً. و به این معنی قوه و لا قوه بر کیفیات استعدادیه اطلاق‏‎ ‎‏می شود، مثلاً چون استعداد صورت منویه برای انسانیت از استعداد صورت مضغیه‏‎ ‎‏ضعیف تر است به صورت منویه در مقابل صورت مضغیه لاقوه می گویند.‏

‏و از آن اقسام است قوه به معنای مبدأ تغیر در شی ء دیگر؛ از حیث اینکه شی ء‏‎ ‎‏دیگر است. مثلاً قوای نفسانیه از قبیل قوۀ نامیه و حیوانیه که مبدأ آثار و تغیر است از‏‎ ‎‏شؤون نفس است ولکن به آنها از حیث اینکه آنچه مورد تأثیر آنهاست از جسد و اعضا‏‎ ‎‏که این قوا به او تعلق دارد، شی ء آخر است قوه می گویند.‏

‏و قوه یا منفعله برای شی ءواحد است،مثل مادۀ فلک که فقط امر واحدی را که‏‎ ‎‏حرکت وضعیه است قبول می کند و یا منفعله برای اشیاء محدود است، مثل قوۀ انفعالیه‏‎ ‎‏در حیوان که اثر محدود را قبول می کند و یا منفعله برای اشیاء غیر متناهی است مانند‏‎ ‎‏هیولای اُولی.‏

‏و قوۀ فاعله: یا فاعله برای شی ء واحد است، مثل قوۀ فاعلیۀ فلکیه که برای یک‏‎ ‎‏شی ء مانند حرکت من المغرب الی المشرق فاعل است و دائماً کار آن این است، و یا‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 150
‏فاعله برای اشیاء متناهیه است، مانند قوۀ فاعله درحیوان، و یا فاعله برای اشیاء غیر‏‎ ‎‏متناهیه است، مثل قوۀ فاعلۀ واجبۀ خداوند برای تمام اشیاء.‏

‏تقسیم دوم برای قوۀ فاعله اینکه: یا مبدأ افعال است و یا مبدأ فعل واحد است و هر‏‎ ‎‏یک از آنها یا در مبدأیت نسبت به فعل با شعور است یا عدیم الشعور است.‏

‏عدیم الشعور از آنچه مبدأ فعل واحد است: یا قوام او به محل است و یا او مقوم‏‎ ‎‏محل است و قوام محل به اوست و آنچه مقوم است یا مقوم محل بسیط است و یا‏‎ ‎‏مقوم محل مرکب است. پس اگر مبدأ افعال فاقد درک باشد نام آن قوۀ نباتیه است و اگر‏‎ ‎‏صاحب شعور باشد نامش قدرت حیوانی است که به صحت فعل و صحت ترک، یعنی‏‎ ‎‏امکان فعل و عدم فعل تعریف شده است. این تعریف قدرت حیوان است نه قدرت‏‎ ‎‏واجب، خلافاً للمتکلمین که این را تعریف قدرت گرفته و گفته اند قدرت واجب را نیز‏‎ ‎‏شامل است.‏‎[1]‎

‏و مبدأ فعل واحد اگر نسبت به فعل خود عدیم الشعور نباشد، بلکه صدور فعل از‏‎ ‎‏او از روی شعور باشد و فعلش بر یک وتیره و روش باشد نفس سماء است.‏

‏و اگر مبدأ فعل واحد عدیم الدرک و مقوم محل باشد طبیعت است، مثل صورت‏‎ ‎‏ماء که مقوم محل واحد، یعنی مادۀ ماء است و این مبدأ مقوم محل صورت نوعیه است‏‎ ‎‏زمانی که محل مرکب باشد؛ چنانکه در معادن و انسان و حیوان، محل یعنی ماده مرکب‏‎ ‎‏از عناصر است و صورت انسانیه مثلاً مقوم آن است.‏

‏و اگر مبدأ فعل واحد عدیم الدرک ولی مقوم محل نباشد، بلکه متقوم به محل باشد‏‎ ‎‏عرض است، مثلاً حرارت از حیث مبدأ بودن برای تسخن در شی ء دیگر قوه است.‏

‏چون توهم شد که این قوا در عالم صاحب اثر و فاعل مستقل هستند به طوری‏‎ ‎‏که علت اشیاء می باشند،‏‎[2]‎‏ برای دفع آن فرمود: مبادی مقارن با مواد ولو به نحو تعلق ـ تا‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 151
‏نفس را هم در برگیرد ـ و مبادی مفارق از محل مانند عقول، همه جنود‏‎ ‎‏مبدأ المبادی است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 152

  • )) رجوع کنید به: شرح مواقف، ج 8، ص 49؛ شرح مقاصد، ج 4، ص 89.
  • )) رجوع کنید به: شرح مواقف، ج 8، ص 146؛ شرح مقاصد، ج 4، ص 223؛ اسفار، ج 6، ص 369ـ379.