اقوال در معنای قدرت
ذکر کردیم که قدرت به صحت صدور فعل و لا صدور، یعنی امکان الفعل و امکان الترک تفسیر شده، ولی این معنی با قدرت خداوندی منافی است؛ چون از ذاتی که من جمیع الجهات بسیط است، نمی توان مفاهیم متقابله اخذ کرد؛ زیرا مفاهیم متخالفه منشأهای متخالفه لازم دارد و حیث اینکه فرض نمودیم ذات بسیط است نباید منشأهای متخالفه در او باشد والاّ ترکیب در ذات لازم می آید و این خلف است.
اگر گفتیم معنای قدرت امکان الفعل والترک و صحة الفعل والترک است، در مقابل فعلیت که منشأ کمال لازم دارد، امکان که جهت نقص است منشأ متقابل با منشأ کمال لازم دارد، پس در ذاتی که از آن این دو مفهوم را انتزاع می کنیم باید جهات انتزاعیۀ متقابله باشد؛ یک جهت ظلمت امکانیه ویک جهت نوریۀ کمالیه و این در ذات بسیط کامل صرف الوجود مستحیل است.
ولکن اگر مفاهیم متعدده شدند نه به تخالف تقابلی که جهت های متخالف بخواهد، در این موقع گاهی انتزاع مفاهیم متعدده از یک شی ء واجب می گردد با اینکه ذات من جمیع الجهات بسیط است ولکن چون کمال صرف وکمال محض وجود است، انتزاع تمام مفاهیم کمالیه از وجود صرف که عین کمال صرف است لازم و واجب است؛ زیرا تقابلِ جهت ظلمت و نور نمی شود، بلکه منشأ همۀ جهات نورالوجود است منتها به حیثیات متعدده. این است که چون ذات مقدس حق صرف الکمال و صرف الکمال نور الوجود است، پس نور وجود تا هر کجا رفته کمالات رفته است، تا آن آخرین نقطه ای که نور وجود ترشح کرده قدرت، علم، اراده و دیگر کمالات هست.
این است که در آیۀ شریفه فرموده است: «وَ إن مِنْ شَیْ ءٍ إلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلـٰکِنْ
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 152
لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» و در آیۀ شریفۀ دیگر لفظ «ما»ی موصول آورده است نه لفظ «من» تا این معنی را برساند. والحاصل اینکه قدرت جهت کمال است که آن جهت کمال، مصدر اشیاء است.
پس تعریف جامع قدرت به طوری که قدرت در مخلوق و واجب، هر دو را شامل شود صدور فعل از روی علم و اراده و اختیار است، نه اینکه قدرت عین اینهاست، بلکه اینها به آن جهت کمالیه که یکی از کمالات وجود صرف الکمال است مشیرند.
بنابراین، بعد از آنکه معنای قدرت این شد؛ اگرفعلی ولو ازممکنات از روی علم و اراده و اختیار صادر شود آن فعل مقدور است و آن جهتی که جهت صدور آن فعل است، قدرت است. پس اگر جایی علم و اراده واختیار ازلی و همیشگی شد قدرت نیز ازلی خواهد بود و اینکه خداوند در ازل الآزال عالم و مرید و مختار است در ازل الآزال نیز قدیر است. بنابراین ازلی بودن علم و اراده و اختیار یؤکّد معنی القدرة و یقوّی معناه، نه اینکه با آن منافی باشد. پس چنین منشأ فیضی که کمالات در او ازلی است، عالمٌ أزلاً، قادرٌ أزلاً، مختارٌ أزلاً، مریدٌ أزلاً.
مثل اینکه گفته شده معنای علم، کشف است و نزد کسی که چیزی کشف می شود به جهت آن کشف به اوعالم می گوییم. بنابراین اگر یک موجود لطیفی باشد که کشف نزد او ازلی است، معنای علم و عالمیت تأکید می شود.
از اینجا معلوم شد که خداوند قادر چون مرید وعالم به فعل بوده، فاعل موجَب نیست و چون مختار بوده و علی الاختیار فعل از او صادر شده، فاعل مضطر نیست. پس صدور فعل از او به علم او و صدور فعل از او به ارادۀ او و صدور فعل از او به اختیار اوست. پس هو القادر علی الاطلاق أزلاً و أبداً ولایعجز عن شی ء.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 153
به این معنی معادن العلوم و نقّاد الحقایق یعنی ائمۀ هدیٰ علیهم السلام اشاره فرموده اند: «خلق الأشیاء بالمشیة» پس «لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ» و لایعجز عن شی ء له قابلیة الوجود.
و از اینجا نیز معلوم شد چون قدرت ازلی است و کان فیما لم یزل، پس صدور فعل مقدور ازلی می گردد و تعطیل فیض لازم نمی آید.
و آنچه متکلمین گفته اند که در معنای قدرت صحت و امکان معتبر است و معتبر است اینکه برهه ای بگذرد تا فعل به عمل بیاید؛ این طور نیست و اینها در مفهوم قدرت معتبر نیست. و قول به اینکه: خداوند متعال در برهه ای از زمان مغلول الید بنشیند، دست روی دست بگذارد و به این خیال بیفتد که خوب است عالمی تشکیل داده و بساط خلق بگسترانیم باطل است؛ زیرا لازمۀ آن قول به: «یَدُ اللّٰهِ مَغْلُولَةٌ» است، ولی «غُلَّتْ أیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ».5
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 154