بیان مطالب ششگانه
خلاصه آنکه مطالب چنانکه در منظومۀ منطق هم آمده شش مطلب است:
اُسّ المطالب ثلاثة علم مطلب ما مطلب هل مطلب لم
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 160
فما هو الشارح والحقیقی و ذو اشتباک مع هل أنیق
و هل بسیطاً و مرکباً ثبت لمّیة ثبوتاً إثباتاً حوت
إلیه آلت ما فریق أثبتا مطلب أیّ أین کیف کمّ متی
و فی کثیر کان ما هو لم هو کما یکون ما هو هل هو انتبهوا
والانخساف الأوّل یناسب و فی وجودی اتّحد المطالب
یعنی اساس مطالب، سه مطلب دانسته شده است: مطلب ما، مطلب هل، مطلب لم.
هر یک از اینها بر دو قسم است؛ زیرا مطلب ما یا شارحه یا حقیقیه است و به طور شبکه با هل، اُنس عجیبی دارند. یعنی هل هم بر دو قسم است: هل بسیطه و هل مرکبه، منتها با ترتیب مخصوصی: اول «ما»ی شارحه بعد هل بسیطه، بعد «ما»ی حقیقیه، سپس هل مرکبه.
این است که می گوید: هل بسیطاً و مرکباً ثابت شده است و لِمَ هم ثبوتی و اثباتی است. و آنچه از مطالب، فریقی از علما اثبات کرده اند از قبیل مطلب ایّ، این، کیف، کمّ و متی، به این اسّ المطالب برمی گردد. و در کثیری از اوقات ما هو ـ یعنی «ما»ی حقیقیه ـ و لم هو ـ یعنی «لِمَ»ی ثبوتیه ـ یکی است و توضیح این معنی چنانکه شیخ در نجات گفته است اینکه: حد تام آن است که مشتمل بر مبدأ برهان و نتیجۀ برهان باشد و اگر حدی که در جواب «ما»ی حقیقیه واقع می شود مشتمل بر یکی از آن دو باشد، حد ناقص است.
مثلاً اگر با «لِمَ»ی ثبوتیه سؤال شود که: «لِمَ انکسف القمر؟» می گوییم: «لأنه توسط الأرض بینه و بین الشمس فانمحی نوره» و بعد سؤال از «ما»ی حقیقیه واقع می شود به اینکه: «ما کسوف القمر؟» و در جواب می گوییم: «هو انمحاء نوره لتوسط الأرض»، این جواب حد تام است چون مشتمل بر مبدأ برهان و نتیجۀ آن است.
مبدأ برهان یعنی حد وسط در برهان، اولاً بر موضوع حمل می شود و بعد نتیجه
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 161
اخذ می شود، ولکن در حد اول نتیجه ذکر شده و سپس حد وسط برهان ذکر می شود. نتیجةً در این حد جواب «ما»ی حقیقیه و جواب «لِمَ»ی ثبوتیه هر دو ذکر می شود.
مثلاً در برهان گفته می شود: «إنّ القمر قد توسط الأرض بینه و بین الشمس، و کل مستضیئ من الشمس یتوسط بینهما الأرض فإنه ینمحی ضوؤه» فینتج: «إنّ القمر ینمحی ضوؤه» و بعد گفته می شود: «والمنمحی نوره منکسف، فالقمر إذن منکسف» و در حد تام، اول انمحاء، و بعد توسط اخذ شده و گفته می شود: «انکساف القمر هو انمحاء نوره لتوسط الأرض بینه و بین الشمس» پس حد تام شامل علل اربع می شود. این توضیح اتحاد ما هو و لم هو.
و اما اتحاد ما هو و هل هو حاجی فرموده است: «کما یکون ما هو هل هو انتبهوا» توضیح آن این است که: اگر در عالم از اوج قلۀ کنگره ای که تمام هستی و آنچه در ظلّ هستی است، نگریسته و قدم فکر را به آنجا برده، ماهیات را از موجودات منحاز نموده و هر یک را در صفی قرار داده و نور وجود را در یک خط مستقیم و ظلمت ماهیات را در یک خط کج و معوج ببینیم، و در جایی که این نور و ظلمت مزدوج گشته و همچون طلیعۀ اول صبح، حق و باطل به هم آمیخته اند، ما این مزدوجین را ازهم جدا نماییم، به موجودی که چیزی از ظلمت در او نبوده و نور علی نور است و مانند عشاق صادق خالص و صرف الحق است می رسیم. در این گونه موجودات ما هو و هل هو یکی است؛ چون پاسخ هل بسیطه و «ما»ی حقیقیه در آن وجود است.
قوله: «والانخساف الأول یناسب» چنانکه شرح دادیم.
«و فی وجودی اتحد المطالب» یعنی در وجود من ـ و در بعض نسخ منظومه «و فی وجودی و وجودک» ـ مطالب یعنی مطلب «ما»ی حقیقیه و مطلب هل بسیطه و مطلب «لِمَ»ی ثبوتیه، متحد است.
توضیح اینکه: وقتی قدم فکر و جناح تفکر بالا رفته و اشیاء را در صف نظام دیده و وجود من و تو را در رشتۀ این نظام یافت و چون در بعضی از موجودات جهت نوریه و جهت ظلمانیه بهم آمیخته اند، چشم حق بین جهت ظلمت را در صف ظلمانی
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 162
ماهیات و جهت نوریه، یعنی نور خالص وجود را هم در یک نظام قرار داد.
بنابراین نور «ما»ی حقیقیه و هل بسیطه یکی می شود؛ چنانکه سابقاً گفتیم. پس در جواب «ما»ی حقیقیه و همچنین در پاسخ هل بسیطه، وجود می آید و «لِمَ»ی ثبوتیه، یعنی علت این وجود هم وجود خواهد بود. اشکال نشود که چطور می شود علت با معلول متحد باشد و حال آنکه علت در مرتبۀ سابقه است؟
چون در دفع آن گفته می شود: «فارجع الی کتاب نفسک» صور خیال که در ذهن است؛ اعم از اینکه حاکی ازخارج نباشد یا حاکی از خارج باشد ـ منتها اگر در خارج صورتی باشد به خلاقیت نفس صورتی که منطبق با خارج است خلق می شود ـ این وجودات متصوره بروز و ظهور نفس است و این بروز عین مقام فاعلیت نفس است و در عین حال که در مرتبۀ فاعلیت است صورت معلولی که مخلوق است، خود ظهور نفس است متکیّفاً به آن صورت.
والحاصل: وجودات من و تو که معلول وجود اقدس و علت آنها فیض مقدس است، این وجودات از وجود منبسط است و حیث اینکه معلوم است وجود بسیط بوده و جزء ندارد، در هر مرتبه ای حقیقت، حقیقت واحده است منتها بالشدة والضعف.
پس علت وجود ناقص و ضعیف عین حقیقة الوجود است و در مقام خودش ثابت شد که صرف الشی ء در هر جایی هست. و لذا صرف مطلق در مقید هست مع محدودیة المقید.
بنابراین علت وجود من و تو وجود است. پس «لِمَ»ی ثبوتیه با شی ء متحد بوده وعلت ومعلول از یک سنخ می باشند. این است که وجود، از وجود منبسط در مرتبۀ فاعلیت به مراتب نازله ظهور می نماید.
چنانکه در صور ذهنیه گفتیم که با اینکه معلول نفس است در عین حال متحد با نفس است. این است که معلول پیش علت به علم حضوری حضور دارد و از اینجاست که وجودات ممکنات و هر چه در صفحۀ وجود است و به نظام وجود منظم
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 163
است، علم الله است. پس من و تو علم فعلی حق بوده و به نزد عالم به علم حضوری حاضریم. این است که لا یعزب عنه شی ء؛ چون وجود هر شی ء معلول او بوده و معلول در مقام لفّ و بساطت به طور اجمال، با علت بوده و معلوم وی می باشد. این است که ذات احدیت ازلاً عالم به وجودات است ولو اینکه صفت معلومیت بعد از حدوث معلول به طور تفصیل، انتزاع می شود.
از اینجا این توهم که عالم و معلوم و همچنین علت و معلول متضایفین هستند و متضایفین مانند ابوت زید و بنوت عمرو نسبت به او، وجوداً با هم بوده و در یک رتبه از شیئین انتزاع می شوند، مندفع می گردد.
توضیح اندفاع اینکه: گرچه متضایفین در انتزاع در یک رتبه اند، الاّ اینکه آنچه جهت علیت است در حاقّ واقع و متن صقع واقع در رتبۀ سابق و متقدم است.
والحاصل: فیک انطویٰ العالم الکبیر و لکلّ شی ء فیک شاهد صدق و فیک لکل شی ءٍ بیّنةٌ داخلیة و کلّما شککت فی صدق بیّنة الخارج فارجع الی بیّنة من نفسک، لأنّها معیار فهم الصدق والکذب لبیّنة الخارج.
و بالجمله: معلومات نفس، یعنی آنچه علم به آن تعلق می گیرد، عین صور حاصله در نفس بوده و آن صور عین تکوّن نفس به آنهاست.
یعنی نفس مجرد که می خواهد از صقع تجرد سفری نزولی کند، آخرین نقطه ای که می تواند طی کند عالم برزخ است، یعنی از تجرد که خالی بودن از صورت و ماده است، می تواند تنزل نموده و صاحب صورت شود و در مورد مبصرات خارجی که دارای صور می باشند، نفس به مثل آن صور متصور شود و علم، عین تصور نفس به این صور است.
پس معلوم اولاً و بالذات این صور است و آنچه از خارجیات و اعیان دارای مثل این صور است، معلوم بالعرض می باشد. بنابراین معلومیت ولو بعد از تحقق این صور
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 164
انتزاع می شود، الاّ اینکه آن جهتی که در نفس است ـ که حیثیت قابلیت و فاعلیت نفس نسبت به تشکل به این صور است ـ حیثیتی تبعی است که من حین وجود النفس به ذات نفس قائم است و این صور به طریق لفّ در نفس است، منتها ظهور و بروز آنها تدریجی است. از اینجا قِدَم صفة العلم فی الباری ولو اینکه وجود عینی خارجی معلومات حدوثی است، معلوم شد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 165