مقصد اول امور عامّه

بیان اعتبار بشرط لا در صورت

بیان اعتبار بشرط لا در صورت

‏چنانکه به کرّات گفتیم: اهل منطق اهل معانی بوده اند حقایق و معانی را در عالم‏‎ ‎‏تحت نظر آورده و در مقام تفهیم حقایق به الفاظ و عبارات متوسل شده اند. ما هم به‏‎ ‎‏اخوان اهل معانی خود اقتدا کرده وساعتی معنابین شده تا بعد از تحقیق و رؤیت‏‎ ‎‏معانی، عبارات و اصطلاحات آنها را بدانیم. گرچه آنها نمی گفته اند ولی ما می گوییم:‏‎ ‎‏مادة المواد ازمرتبه ای که به صورتی متلبس بوده و می خواهد از آن صورت حرکت‏‎ ‎‏کند، یک هدفی را در نظر گرفته و با حرکت جوهریه رو به آن منزل می گذارد. منازل هر‏‎ ‎‏کدام مختلف بوده و مراد و هدف هر یک، طی کردن قطعه ای از این کمالات است.‏‎ ‎‏همه با آنکه در پایین حاشیۀ کمال نشسته و از آنجا می خواهند به مرتبه ای از مراتب‏‎ ‎‏ارتقا نمایند در مبدأ حرکت، هم دوش و هم قدم و در این سفر راه را همراه هم طی‏‎ ‎‏می نمایند. و چون مقصود هر یک متفاوت است و در این راه طولانی منازلی است،‏‎ ‎‏هریک قصد منزلی نموده وهر همسفری که به منزل خود می رسد، آن منزل محل‏‎ ‎‏توقف اوست و از رنج سفر می رهد، ولی همسفری که سفرش دور است باید با او‏‎ ‎‏وداع نموده و از آنجا حرکت کرده و به دار مقصود وارد شود.‏

‏مثلاً این نطفۀ منوی که به صورت منویت است، با همت عالی آرزوی رسیدن به‏‎ ‎‏آخرین منزل کمال عالم طبیعت را دارد، با آن صورت بذر که شخص قانع بی طمعی‏‎ ‎‏است، هر دو از منزل صورت جمادی دست به دست هم داده و با هم در راه سفر قدم‏‎ ‎‏می گذارند و یا مثلاً اگر مسافرین سه نفر باشند: بذر و منی انسانی و منی حیوانی که‏‎ ‎‏مقصود هر یک غیر مقصود دیگری است؛ بذر به آرزوی رسیدن به منزل نباتی ومنی‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 186
‏حیوانی به تمنای منزل حیوانی و منی انسانی به امید مرتبۀ انسانی، هر یک همزمان قدم‏‎ ‎‏به جلو گذاشته، دوش به دوش هم در جادۀ کمال به راه می افتند. بذر هنگامی که ولیجۀ‏‎ ‎‏روح نباتی یافت از حرکت ایستاده و وقتی در بوستان شجریت، برگ سبز از داخل دانه‏‎ ‎‏سر بیرون نمود و به آرزوی خود رسید، حالت وقفۀ اوست.‏

‏ولی رفیقان دیگر چون این منزل، مطمح نظر آنها نبوده تا این منزل با بذر همراهی‏‎ ‎‏کرده ولی در آنجا با او وداع نموده اند. اگرچه آنها هم از این مرتبه نسیم فیض یافته و‏‎ ‎‏نفحۀ روح نباتی در آنها دمیده شده است، ولی چون گدای این مرحله نبوده، بلکه سائل‏‎ ‎‏پرطمعی بوده اند؛ این عطیه را گرفته و بدون توقف باز حرکت نموده و بعد از طی این‏‎ ‎‏مرحله، نسیم صبای فیض باز وزیدن گرفته، دعای یکی از دو رفیق مستجاب شده و‏‎ ‎‏بدون خطر به سرمنزل حیوانی رسیده و این صورت و لباس را که عطیه و موهبتی‏‎ ‎‏است در بر گرفته و چون شیر و شکر آمیخته گردیده و با محبوبی که آرزوی آن را‏‎ ‎‏داشت پیوند برقرار کرده است. هنگامی که این وقوف اتفاق افتاد، دیگر رفیق با او وداع‏‎ ‎‏کرده و آن بیچاره بس که طالب کمال است و دارای همت عالی است، به تنهایی در راه‏‎ ‎‏مقصود قدم برداشته تا به سلامت به منزل رسیده است. اللهم ارجع المسافرین الی‏‎ ‎‏اوطانهم سالمین غانمین؛ خدایا این مسافرینی که به منظور رسیدن به آخرین نقطۀ‏‎ ‎‏عالم، از وطن آواره گشته، پی تجارت و تحصیل کمال آمده اند و در نقطۀ ظلمانی عالم‏‎ ‎‏طبیعت وارد شده اند و می خواهند به منزل برگردند، از شر راهزنان و دشمنان نگه دار تا‏‎ ‎‏مجدداً ببینند که در وطن با جمال محبوب محو گشته اند.‏

‏و بالجمله: عنان کلام را عطف به ماسبق نموده و می گوییم:‏

‏آن سه رفیق که در یک صورت و یک لباس بودند حرکت کرده تا به سر‏‎ ‎‏منزل مقصود رسیدند؛ تا صورت آنها به حد وقوف نرسیده و آنها به صورتی‏‎ ‎‏که مرامشان هست نرسند، صورت سابق را لابشرط گویند؛ زیرا اگر لابشرط نبود‏‎ ‎‏در حد ذات و متن واقع نمی توانست با صورت دیگری جمع شود. البته‏‎ ‎‏صورت منویت باید لابشرط بوده تا بتواند با صورت نباتی جمع شود واگر‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 187
‏لابشرط نبود نمی توانست با صورت حیوانی جمع شود.‏

‏گفته نشود: صورتی که اول داشت خلع شده و صورت دیگر را لُبس می نماید؛‏‎ ‎‏چون که درجای خود ثابت است، بلکه بدیهی است که شی ء در عین حال که صورت‏‎ ‎‏حیوانی دارد صورت نباتی هم دارد؛ چون اینها لبس بعد لبس و عطیه روی عطیه و‏‎ ‎‏کمال بعد کمال و نور بعد نور است. این است که می بینی قوۀ نامیه غیر دفع و جذب و‏‎ ‎‏تنمیه چیزی نیست، البته اینها در حیوان مع زیادةٍ هست، پس صورت منویه لا بشرط و‏‎ ‎‏صورت بذریه لا بشرط است و چون به مرتبۀ وقوف که منزل مقصود بوده رسید، آن‏‎ ‎‏صورتی که در آن منزل به خود می گیرد، بشرط لاست؛ زیرا آرزوی رسیدن به این‏‎ ‎‏مرتبه را داشته و نمی خواهد از این مرتبه بگذرد و لذا بشرط لاست، یعنی به شرط‏‎ ‎‏اینکه صورت دیگری قبول نکند و الاّ خلاف مقصود است.‏

‏و حیث اینکه غرض وقفه در منزلی است، پس در واقع غرض آن این است که از‏‎ ‎‏این منزل نگذرد واین معنای بشرط لا در صورت است. وهکذا نطفۀ انسانی مادامی که‏‎ ‎‏سرگردان است و قدم می زند تا به آرزوی خود برسد، صورت منویت در ضمن راه‏‎ ‎‏لابشرط بوده تا بتواند با صورت نباتیه جمع شود و چون خلعت صورت نباتیه را‏‎ ‎‏گرفت و روی صورت و کمال منویت پوشید، با این دو صورت ابا ندارد که از منزل‏‎ ‎‏حیوانی بگذرد. زیرا اگر درضمن راه خود از اینکه به دریای حیوانی وارد شود ابا داشته‏‎ ‎‏باشد، خلاف مقصود است؛ لذا مجبور است در این مصبغه هم رنگین شده و خلعتی‏‎ ‎‏بپوشد، ولی از این مرحله که لا بشرط بود گذشته تا به صورت انسانی برسد و چون‏‎ ‎‏صورت انسانی محل وقفه و آخرین منزل است، بشرط لاست. و باز به جهت دفع‏‎ ‎‏توهم گفته می شود: این طور نیست که انسان از شؤون حیوان خالی و از کمال آن‏‎ ‎‏عاری باشد، بلکه جامع کمالات اوست مع زیادةٍ.‏

‏هذا کله در لا بشرط و بشرط لا بودن صورت بود که از مقام توقف آن در صورتی‏‎ ‎‏که به آن متلبس شده به صورت تعبیر نموده و به منازلی که به صورت لابشرط است،‏‎ ‎‏فصل گویند. هذا کله اعتبارات صورت بود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 188