توضیح پیرامون عدم تحصل جنس و تحصل فصل
سپس برای اینکه معنای متحصل و لا متحصل و اینکه می گویند جنس لامتحصل و فصل متحصل است و معنای اینکه می گویند ماهیت لابشرط گاهی متحصل و گاهی لا متحصل است معلوم شود، می گوییم: چنانکه سابقاً ذکر شد قضایای منطق نقشه ای است که از دستگاه تکوین حقیقی اشیاء برداشته شده است، فلذا می گوییم: نزاعی بین مشائین و دیگران واقع شده است؛ که مشائین به جوهری ورای صورت در اصل عالم طبیعت قائل شده اند، یعنی علاوه بر جوهری که جسم مطلق، یعنی «صورة جوهریة ممتدة قابلة للابعاد الثلاثه» که یک قسم جوهر است به جوهر دیگری که آن را هیولای اُولی گویند، قائل شده اند که آن، صرف القوه و عین القوه است و آن جوهر بذاتها قابل تحصل نیست؛ چنانکه صورت جوهریه جسمیه نیز بذاتها قابل تحصل نیست. و تا این صورت جسمیه که مقوم وقیوم آن هیولی است، صورت مخصوص دیگری را
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 191
دربرنگیرد قابل تحصل نبوده و جای پای ثابتی نداشته و در تزلزل است و لذا خود این قیوم در نظام وجود باید تحت قیمومیت قیوم دیگری باشد و آن قیوم دیگر صورت نوعیه است. اولین صورت نوعیۀ عالم، صور عناصر است که بنابر عقیدۀ قدما چهار عنصر است که آنها علاوه بر صورت جوهریه ای که هیولای اُولی و مادة المواد عالم طبیعت است و علاوه بر صورت جوهریه جسمیه، صورت نوعیه دیگری لازم داشته که به واسطۀ آن صورت تحصل می گیرند و حرارت آتش و رطوبت آب به واسطۀ آن صورت است و همان صورت است که بعد از آنکه آب و آتش در دو صورت قبلی شرکت دارند، یکی را رطب بارد نموده و دیگری را حارّ جامد کرده است. و این صورت نوعیه، گاهی اهل وقوف بوده و گاهی از منتظران عالم است. مثلاً صورت نوعیۀ نامیه ای که در شجر است اهل وقفه بوده و منظور دیگری نداشته تا از آن منزل بگذرد و حیث اینکه به صورت شجریه رسید دیگر غرضی نداشته و بعد از مدتی وقفه پیر شده و به باد خزان مرگ دچار می شود و گاهی همین صورت نوعیۀ نامیه منتظر بوده و خواستار انتقال به صورت دیگری است.
مثلاً آن صورت نامیه ای که ماده واجد آن است و می خواهد به صورت حیوانیه برسد، چون زمانی که به صورت نامیه است حالت انتظاریه داشته و واقف نبوده و در گذرگاه و معبر است، در این مرحله متحصل نیست، پس چون صورت نوعیه در ماده شجر در گذرگاه نبوده و در منزل شجریه وقوف دارد، قوۀ نامیه در آن متحصل است.
واما آن نامیه ای که در ماده ای قبل از حیوانیت، قدم تکامل به سوی صورت حیوانیه برداشته است، لا متحصل است. و همچنین در ماده ای که متلبس به صورت حیوانیه است و حیوانیت مرتبۀ وقفۀ اوست، صورت نوعیۀ حیوانیه متحصل است و به این اعتبار، آن صورت متحصله نسبت به جسم نامی فصل است. ولکن آنچه در ضمن چیزی است که می خواهد از صورت حیوانیه گذشته و به صورت انسانیه برسد،
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 192
متحصل نبوده و منتظر است؛ گویا اوخانوادۀ دیگری از صور حیوانیه است و این صورت لامتحصل حیوانی را نسبت به صورت انسانی جنس گویند، ولی آن صورت حیوانی که درماده ای بود که آرزویی غیر از طی مرتبۀ حیوانی نداشت عائلۀ دیگری است که به مقصد رسیده و متحصل گشت.
و بالجمله گفتیم: صورت اولیه، یعنی هیولای اُولی عین قوه است و از خود تحصلی ندارد. بلی نسبت به قوه بودن تحصل دارد و قیوم او در این مرتبه قیوم مطلق وقیوم السماوات والارضین است. ولکن مراد از تحصل، آن است که بتواند جای پایی داشته باشد و این معنی در صورت جوهریه ای که مادة المواد است و صورت جوهریۀ جسمیۀ مطلق، رخ نمی دهد و آنها پیوسته لامتحصل می باشند.
هنگامی که می خواهند آن شی ء طفیلی را که از خود هنر تحصل ندارد، در صفحۀ وجود به ما نشان دهند، به جوهر تعبیر می نمایند.
آنچه در عالم تحصل دارد، صورت نوعیه است که بذاتها و در مقام ذات متحصل است و خصوصیات فردی از لوازم نوع است و جزء ذاتی نوع نیست و تحصل صورت نوعیه بذاتهاست؛ گرچه هر وقت تحصل بیابد از لوازم جدا نیست، چنانکه اربعه خودش محصل خویش است و زوجیت محصل آن نیست، ولی هیچ گاه زوجیت از دامن اربعه دست برنمی دارد، ولکن زوجیت از لوازم و عوارض اربعه است و عارض شی ء نمی تواند مقوم او بوده و متکفل قیمومت او شود.
بلی صورت نوعیه را تسامحاً و به یک معنی لامتحصل گویند، ولکن نه با نظر به ذات آن ـ زیرا در مقام ذات متحصل است ـ بلکه در مقام احراز معروضیت لامتحصل است؛ زیرا اصل صورت نوعیۀ انسانیه در ابیضیت و اسودیت و قصر و طول متحصل نبوده و منتظر این اعراض است. به همین جهت اهل وقفه نبوده و اهل انتظار به شمار رفته و لامتحصل است، ولکن گفتیم در اینکه معروض این لوازم باشد لامتحصل است و در اصل وجود نوعیت لامتحصل نیست.
و بالجمله: صورتی که می خواهد به مرتبۀ دیگری برسد، مانند صورت حیوانی که
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 193
در مقام عبور به صورت انسانی است، اگر توانست حیوانیت را شکسته و از آن بگذرد، این مرتبه مرتبۀ لامتحصلی اوست ـ من از اینکه ما در مرتبۀ لامتحصلی مانده و به مرتبۀ تحصل انسانی نرسیم می ترسم ـ ولکن اگر غرض آن وقوف در این مرتبه، مانند حیوانیت باشد، آن مرتبه مرتبۀ تحصلی اوست. البته در مرتبۀ تحصل هم شدت و کمال هست؛ حیوانیت میمون از حیوانیت الاغ کامل تر است ولکن صورت دیگری غیر از صورت حیوانی را طی ننموده است.
بالجمله: وقتی علما خواسته اند از صفحه و متن واقع نقشه برداری کرده و این نقشه های طبیعی را در قالب الفاظ بیان نمایند تعبیراتی آورده اند؛ از آن مقام لامتحصلی به جنس و از مقام تحصلی به نوع تعبیر کرده اند و اگر اجناس و فصولی را بیان نموده اند از دو حالت وقفه و انتظار به فصل و جنس تعبیر نموده اند. این است که اگر به حالت وقفه صورتی نگریسته شود فصل است و اگر به حالت انتظاریۀ آن نظر شود جنس است.
این است که حاجی می گوید: «والماهیة المأخوذة کذلک قد تکون غیر متحصلة بنفسها ...» ماهیتی که لابشرط مأخوذ است گاهی بنفسها در واقع، غیر متحصل بوده و امری محتمل المقولیه بر اشیاء مختلفة الماهیات است و به آنچه به سوی او انضیاف پیدا می نماید و آخرین مرحلۀ توقف اوست، تحصل پیدا می کند. پس به واسطۀ او تخصص یافته و بعینها برمی گردد و یکی از این اشیاء می شود، چنین ماهیتی جنس است، و منضاف الیه که مقوم اوست و او را یکی از اشیاء قرار داده است فصل است. و گاهی بذاتها متحصل بوده و تحصل آن به اعتبار انضیاف اموری به سوی آن نیست.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 194