مقصد اول امور عامّه

فرق بین عبث، جزاف و عادت

فرق بین عبث، جزاف و عادت

‏اگر فعلی برای مبادی قریب و اقربش، ذوغایتین باشد ـ البته مخفی نماند که مبادی‏‎ ‎‏عبارت از تصور شی ء و تصدیق به فایدۀ آن، و مرتبۀ اشتیاق و مرتبۀ همت نفس است،‏‎ ‎‏پس هر یک نسبت به دیگری قریب و اقرب خواهد بود، مثلاً همت نفس از شوق، به‏‎ ‎‏فعل اقرب است ـ این گونه که غایت شوقیه، یعنی «ما لأجله الحرکه» و غایت طبیعیه،‏‎ ‎‏یعنی «ما الیه الحرکه» یکی باشد. مثل اینکه انسان بخواهد این طرف و آن طرف حیاط‏‎ ‎‏قدم بزند که خود این طرف و آن طرف رفتن محبوب و مشتاق الیه اوست؛ چنانکه «ما‏‎ ‎‏الیه الحرکه» هم همین است در صورتی که مبدأ این فعل تخیل باشد نه فکر ـ و الاّ فعل‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 306
‏محکم و مغیّا به غایت فکری است ـ این چنین فعلی را عبث گویند. و اگر منتهی الحرکه‏‎ ‎‏برای دو مبدأ ـ شوقیه و طبیعیه ـ غایت نبوده بلکه برای هر یک غایت علی حده بود،‏‎ ‎‏پس تخیل یا به تنهایی و یا به همراه طبع یا مزاج یا خُلق، مبدأ بعید خواهد بود.‏

‏البته در جای خود گفته شده است که فرق طبع با مزاج این است که مزاج و لو‏‎ ‎‏بسیط باشد، محل مرکب لازم دارد، ولی طبع بسیط است و محل بسیط لازم دارد.‏

‏و بالجمله: اگرمبدأ تنها تخیل باشد، فعل به مجازف موسوم بوده و اگر مبدأ تخیل به‏‎ ‎‏همراه خلق باشد مثل لعب به لحیه، فعل عادی است و فعلی که مبدأ بعید آن تخیل به‏‎ ‎‏همراه طبع یا مزاج باشد، قصد ضروری نامیده می شود.‏

‏پس اگر غایت شوقیه و غایت عامله به معنای منتهی الحرکه، از هم جدا شدند و‏‎ ‎‏مبدأ بعید تخیل به همراه مزاج بود، مثل حرکت مریض در انقلاب بدن از قبیل تب و‏‎ ‎‏اسهال است. و حرکت تنفس، مثال برای مبدأیت تخیل به همراه طبع است.‏

‏و بالجمله: تمام مبادی در جمیع صور، غایات خود را تکسب می نمایند. پس مبدأ‏‎ ‎‏عامه منتهی الیه حرکت را درک می کند و اما مبدأ شوقیه و تخیل، لذیذ خیالی و غیر‏‎ ‎‏حیوانی را درک می نماید؛ زیرا هر فعل نفسانی که سر می زند به خاطر شوق مّا و‏‎ ‎‏تخیل مّا است ولو اینکه انسان متوجه نباشد که با شوق عامل این فعل است؛ چنانکه‏‎ ‎‏دیدن با چشم است ولی انسان غافل است از اینکه با چشم می بیند.‏

‏والحاصل: هر فعلی که از انسان «بما أ نّه انسانٌ» سر می زند، دارای غایت انسانی‏‎ ‎‏است و «بما أ نّه حیوانٌ» سر می زند دارای غایت حیوانی است و «بما أ نّه من القوة‏‎ ‎‏العامله» سر می زند دارای غایت طبیعی است و «بما أ نّه روحانیٌ و الهی» سر می زند‏‎ ‎‏دارای غایت الهی و روحانی است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 307