امتناع تخلف معلول از علت تامّه
یکی از احکامی که علت با معلول خود، در آن شریک است این است که وقتی علت تامۀ چیزی موجود و محقق گردید، معلول آن واجب التحقق می گردد. به عبارت دیگر: بعد از تکمیل علت تامه، علت واجب التأثیر است و معلول واجب التأثر است و محال است چنین علتی، معلول را ایجاد نکند و ممتنع است معلولِ چنین علتی موجود نگردد.
اگرچه بر این معنی دلیلی اقامه نکرده اند و این مسأله را به کمال وضوحش واگذار نموده اند، ولکن برهانی که می توان اقامه نمود این است که: برای هر چیزی که در بیغولۀ عدم غنوده به حسب هر چیزی، راهی از عدم به روی آن باز است، و معنای علت تامه این است که با وجود آن علت، راههای عدم آن چیز مسدود گردد. پس اگر بعد از وجود علت، معلول از بیغولۀ عدم بیرون نیامد معلوم می شود راهی ازعدم به روی او باز مانده و علت نتوانسته است راههای عدم را سد نماید. و این خلاف آن چیزی است که در علت تامه فرض نمودیم.
پس اگر تمام راههای عدم بسته شد و وادی عدم از همه طرف نسبت به معلول مسدود گردید و حتی نقطۀ لایتجزایی از عدم که چشم معلول روی آن نقطه خواب آلود گردیده و نسبت به نواهای سلسلۀ وجودات در صفحۀ وجود ثقیل السمع شود نماند، قهراً لازم است پای معلول از صفحۀ عدم لغزیده و به دیار پُر هیاهوی وجود
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 334
بیفتد. و اگر چنین نباشد لابد ممتنع الوجود بوده و صفحۀ وجود ذاتاً از اینکه چنین شی ء خبیثی را پرورش دهد امتناع دارد، پس اصلاً سنخیتی بین او و بین احدی از وجودات نبوده، پس او علت تامه ندارد؛ چون وجود، همه نور است، و اشراق نور، نور است گرچه نور نازل و خلاف النور از نور متصور نیست؛ زیرا جمال جمیل، جمیل است و الاّ جمیل، جمیل نیست.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 335