دلیل وسط
و من دلیل الوسط والطرف و من ترتّبٍ و من تضایف
از ادلۀ ابطال تسلسل که بعضی آن را اسدّ براهین شمرده اند دلیل وسط است که
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 347
شیخ در الهیات شفا ذکر فرموده است. و بیانی که شیخ فرموده غیر از بیانی است که حاجی تحریر فرموده است. کأنّ حاجی در وقت خستگی آن را مرقوم نموده که اصلاً بدون مفهوم به نظر می آید، علاوه بر آن: بیان حاجی در منظومه در سلسلۀ محدود هم جاری است. بنابراین باید سلسلۀ محدود به طرفین هم محال باشد.
و بالجمله: ما فرمایش شیخ را در سلسلۀ محدودۀ به طرفین ذکر می نماییم تا مطلب روشن شود.
دلیل وسط این است که: مثلاً سه انگشت خود را فرض نموده که اوّلی علة العلل و دومی علت سومی و معلول اوّلی و سومی معلول دومی باشد، بدون اینکه علت برای چیز دیگری باشد. پس دومی که هم علت و هم معلول است وسط بوده و حکم وسط البته این است که طرف لازم داشته که یک طرف بالا و یک طرف پایین بوده، یک طرف راست و یک طرف چپ داشته باشد. و از احکام وسط این است که صاحب طرفین بوده؛ چنانکه گفتیم دومی هم علت و هم معلول بوده، پس وسط است.
بنابراین اگر فرض کنیم که آن سلسله یک علة العلل که سلسله به آنجا ختم شود، نداشته باشد و تمام افراد سلسله، هم علت و هم معلول باشند، لازم می آید تمام علل و معلولات، اواسط بی طرف باشند و آیا وسط بی طرف معقول است؟!
پس وسط بودن سلاسل و طرف نداشتن از سوی بالا معنی ندارد. چنین وسطی که طرف نداشته باشد خلاف عقل و خلاف معنای وسط است.
و اما حاصل فرمایش حاجی که به عنوان محصول کلام شیخ ذکر فرموده این است که: هر چیزی که هم علت و هم معلول است بالضروره وسط است؛ زیرا از آن رهگذر که علت است، پایین تر از آن، معلول اوست و چون معلول است، بالاتر از آن علت اوست. پس اگر تسلسل علل الی غیر النهایه باشد، البته سلسلۀ غیر متناهیه باز علت و معلول خواهد بود. اما اینکه علت است به خاطر این است که علت معلول اخیر است و اما اینکه معلول است، به واسطۀ این است که تقوم سلسله به آحاد احتیاج دارد و
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 348
ثابت شد هر چیزی که علت و معلول است، وسط است. بنابراین سلسلۀ غیر متناهیه، وسط بلاطرف شده و این محال است، پس باید سلسله به یک علت محضه منتهی شود.
البته این فرمایش مخدوش است؛ زیرا در آن فرض که سلسله را سه انگشت فرض نموده که آخری معلول صرف بوده و وسطی هم علت و هم معلول و اوّلی علت محض است، می گوییم: چون سلسله هم علت است ـ زیرا علت معلول اخیر است ـ و هم معلول است؛ چون تشکل سلسله موقوف بر آحاد و محتاج به آنهاست، پس وسط است و چون وسط است باید طرف داشته باشد تا وسط بدون طرف لازم نیاید.
پس بر طبق این بیان لازم می آید: فرض مذکور محال باشد در صورتی که می بینیم محال نیست. البته باید تنبیه نمود که مغالطه از کجا پیدا شده است، منشأ مغالطه این است که فرمود: مجموع سلسله معلول است؛ چون محتاج به آحاد است و آحاد علت سلسله است؛ زیرا سلسله من حیث هی وراء آحاد، شی ء و موجود حقیقی خارجی نبوده و آحاد عین سلسله است؛ چنانکه در بیان نسبت افراد کلی به کلی طبیعی گفتیم. پس در حقیقت یک علیت و معلولیت حقیقیه بین سلسله و افراد نیست، مگر به اعتبار که به هیچ وجه خارجیت ندارد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 349