مقصد اول امور عامّه

دلیل وسط

دلیل وسط

‏ ‏

و من دلیل الوسط والطرف  ‎ ‎و من ترتّبٍ و من تضایف

‏ ‏

‏از ادلۀ ابطال تسلسل که بعضی آن را اسدّ براهین شمرده اند‏‎[1]‎‏ دلیل وسط است که‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 347
‏شیخ در الهیات ‏‏شفا‏‏ ذکر فرموده است.‏‎[2]‎‏ و بیانی که شیخ فرموده غیر از بیانی است که‏‎ ‎‏حاجی تحریر فرموده است. کأنّ حاجی در وقت خستگی آن را مرقوم نموده که اصلاً‏‎ ‎‏بدون مفهوم به نظر می آید، علاوه بر آن: بیان حاجی در ‏‏منظومه‏‏ در سلسلۀ محدود هم‏‎ ‎‏جاری است. بنابراین باید سلسلۀ محدود به طرفین هم محال باشد.‏

‏و بالجمله: ما فرمایش شیخ را در سلسلۀ محدودۀ به طرفین ذکر می نماییم تا مطلب‏‎ ‎‏روشن شود.‏

‏دلیل وسط این است که: مثلاً سه انگشت خود را فرض نموده که اوّلی علة العلل و‏‎ ‎‏دومی علت سومی و معلول اوّلی و سومی معلول دومی باشد، بدون اینکه علت برای‏‎ ‎‏چیز دیگری باشد. پس دومی که هم علت و هم معلول است وسط بوده و حکم وسط‏‎ ‎‏البته این است که طرف لازم داشته که یک طرف بالا و یک طرف پایین بوده، یک طرف‏‎ ‎‏راست و یک طرف چپ داشته باشد. و از احکام وسط این است که صاحب طرفین‏‎ ‎‏بوده؛ چنانکه گفتیم دومی هم علت و هم معلول بوده، پس وسط است.‏

‏بنابراین اگر فرض کنیم که آن سلسله یک علة العلل که سلسله به آنجا ختم شود،‏‎ ‎‏نداشته باشد و تمام افراد سلسله، هم علت و هم معلول باشند، لازم می آید تمام علل و‏‎ ‎‏معلولات، اواسط بی طرف باشند و آیا وسط بی طرف معقول است؟!‏

‏پس وسط بودن سلاسل و طرف نداشتن از سوی بالا معنی ندارد. چنین وسطی که‏‎ ‎‏طرف نداشته باشد خلاف عقل و خلاف معنای وسط است.‏

‏و اما حاصل فرمایش حاجی که به عنوان محصول کلام شیخ ذکر فرموده این است‏‎ ‎‏که: هر چیزی که هم علت و هم معلول است بالضروره وسط است؛ زیرا از آن رهگذر‏‎ ‎‏که علت است، پایین تر از آن، معلول اوست و چون معلول است، بالاتر از آن علت‏‎ ‎‏اوست. پس اگر تسلسل علل الی غیر النهایه باشد، البته سلسلۀ غیر متناهیه باز علت و‏‎ ‎‏معلول خواهد بود. اما اینکه علت است به خاطر این است که علت معلول اخیر است‏‎ ‎‏و اما اینکه معلول است، به واسطۀ این است که تقوم سلسله به آحاد احتیاج دارد و‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 348
‏ثابت شد هر چیزی که علت و معلول است، وسط است. بنابراین سلسلۀ غیر متناهیه،‏‎ ‎‏وسط بلاطرف شده و این محال است، پس باید سلسله به یک علت محضه منتهی شود.‏

‏البته این فرمایش مخدوش است؛ زیرا در آن فرض که سلسله را سه انگشت فرض‏‎ ‎‏نموده که آخری معلول صرف بوده و وسطی هم علت و هم معلول و اوّلی علت‏‎ ‎‏محض است، می گوییم: چون سلسله هم علت است ـ زیرا علت معلول اخیر است ـ و‏‎ ‎‏هم معلول است؛ چون تشکل سلسله موقوف بر آحاد و محتاج به آنهاست، پس وسط‏‎ ‎‏است و چون وسط است باید طرف داشته باشد تا وسط بدون طرف لازم نیاید.‏

‏پس بر طبق این بیان لازم می آید: فرض مذکور محال باشد در صورتی که می بینیم‏‎ ‎‏محال نیست. البته باید تنبیه نمود که مغالطه از کجا پیدا شده است، منشأ مغالطه این‏‎ ‎‏است که فرمود: مجموع سلسله معلول است؛ چون محتاج به آحاد است و آحاد علت‏‎ ‎‏سلسله است؛ زیرا سلسله من حیث هی وراء آحاد، شی ء و موجود حقیقی خارجی‏‎ ‎‏نبوده و آحاد عین سلسله است؛ چنانکه در بیان نسبت افراد کلی به کلی طبیعی گفتیم.‏‎ ‎‏پس در حقیقت یک علیت و معلولیت حقیقیه بین سلسله و افراد نیست، مگر به اعتبار‏‎ ‎‏که به هیچ وجه خارجیت ندارد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 349

  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 2، ص 145.
  • )) شفا، بخش الهیات، ص 477.