مقصد اول امور عامّه

دلیل تضایف

دلیل تضایف

‏و از ادلۀ ابطال تسلسل دلیل تضایف است:‏

‏البته علت و معلول متضایفین هستند، مثل تضایف اَب و ابن که در فعلیت و شأنیت‏‎ ‎‏مانند هم هستند، مثلاً اگر اَب بالفعل باشد لازم است ابن هم بالفعل باشد؛ زیرا محال‏‎ ‎‏است ابن بالفعل باشد و اَب بالفعل نباشد و اگر اَب بالقوه باشد ابن هم بالقوه خواهد‏‎ ‎‏بود.‏

‏همچنین در عدد، علت و معلول متضایفین می باشند که در عدد باید مثل هم باشند،‏‎ ‎‏مثلاً اگر فرض کردیم که این انگشتهای پنجگانۀ ما علل و معالیل هستند انگشت اول و‏‎ ‎‏بزرگ علت است بدون اینکه معلول باشد و انگشت کوچک و آخر معلول خواهد بود‏‎ ‎‏بدون اینکه علت باشد پس غیر از انگشت بزرگ همه معلول هستند بنابراین معالیل‏‎ ‎‏چهارتاست و غیر از انگشت کوچک همه علت هستند که چهارتا می شود.‏

‏پس اگر ما فرض کردیم که معلول آخری نزد ماست و سلسله از این طرف منقطع‏‎ ‎‏است، این آخری معلول صرف خواهد بود بدون اینکه علت باشد.‏

‏و اگر فرض نمودیم: تمام ما فی السلسله، به نحو قضیۀ حقیقیه، هم علت و هم‏‎ ‎‏معلول باشد به گونه ای که آخر نداشته باشد و به یک فردی که علت باشد نه معلول‏‎ ‎‏نرسد، لازم می آید: عدد معالیل یکی از عدد علل زیادتر باشد و تضایف را از دست‏‎ ‎‏بدهند. پس ناچار باید قائل شد که این سلسله منتهی به یک علتی است بدون اینکه‏‎ ‎‏معلول باشد، تا تضایف در عدد سالم بماند.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 351
‏همچنین اگر فرض کنیم که علة العلل پیش ماست، یعنی سلسله از طرف بالا‏‎ ‎‏مقطوع است و از طرف پایین متناهی نیست، باز تضایف در عدد نخواهند داشت چون‏‎ ‎‏فرض کردیم ازطرف آخر معلول صرف نیست؛ زیرا سلسله از آن طرف محدود نیست‏‎ ‎‏و همه هم علت و هم معلولند و چون در اول یک علت صرف داریم بدون اینکه‏‎ ‎‏معلول باشد، لازم می آید: عدد علت یکی از عدد معلول زیادتر باشد و تضایف از‏‎ ‎‏دست برود در صورتی که تضایف از احکام مشترکه علت و معلول است و به عقد‏‎ ‎‏محکم عقلی، عقد تضایف بین آنها جاری شده است.‏

‏مخفی نماند: این دلیل در صورتی جاری است که سلسله از یک جهت منتهی باشد‏‎ ‎‏و الاّ اگر بالفرض از هر دو جهت غیر منتهی باشد، دلیل جاری نمی شود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 352