مقصد دوم امور عامّه

رسم عرض و اقسام آن

رسم عرض و اقسام آن

‏ ‏

‏تعریف عرض این است که کون آن فی نفسه عین کون آن در موضوعش می باشد،‏‎ ‎‏و حصول عرض در موضوع، عرضی که عارض بر این عرض باشد نیست تا این‏‎ ‎‏عرض موضوع آن عرض که حصول عرض در موضوع است، باشد. بلکه کون‏‎ ‎‏فی نفسه عرض عین کون آن در غیر است و گرچه عرض فی نفسه کون دارد، ولی کون‏‎ ‎‏فی نفسه آن عین کون فی الغیر است.‏

‏اما اینکه عرض کون فی نفسه دارد؛ چون ماهیتش در عقل مستقل است چنانکه در‏‎ ‎‏یکی از مباحث سابقه گذشت. و اما اینکه کون فی نفسه آن، عین کون فی الغیر است و‏‎ ‎‏کون آن، کون رابطی است، به این خاطر است که برای آن فی نفسه، در خارج استقلالی‏‎ ‎‏نیست به طوری که در خارج استقلالی داشته باشد و بعد به موضوع اضافه شود، بلکه‏‎ ‎‏اضافۀ آن، عین نحوۀ وجود آن است اگر چه عین ماهیت آن نیست؛ چون آنچه اضافه‏‎ ‎‏عین ماهیت اوست، مقولۀ اضافه است که آن را اضافۀ حقیقیه گویند. و بعد در مبحث‏‎ ‎‏مربوط به آن خواهد آمد که اضافۀ حقیقیه آن است که اصلاً و ماهیةً در عالم تصور‏‎ ‎‏هنگامی که می خواهیم حقیقت آن را تصور کنیم، حقیقت اضافه است، مثل بنوّت و‏‎ ‎‏ابوّت که اگر حقیقت و ماهیت اَب را تصور کنیم ناگزیر از تصور ابن هستیم.‏

‏و اما اضافۀ عرفیه همان است که اگر حقیقت شی ء را بخواهیم تصور نماییم،‏‎ ‎‏مربوط به چیزی نیست، منتها هنگامی که می خواهیم یک نحوه حالی تخصیصاً برای‏‎ ‎‏آن ذکر کنیم، اعتبار ملابستی با غیر دارد.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 362
‏و بالجمله: ولو نحوۀ وجود عرض اضافه است ولکن مقولۀ اضافه نیست، بلکه‏‎ ‎‏تعلق در ماهیات از مقولۀ اضافه است. از اینجاست که وجود همۀ اشیاء عین تعلق و‏‎ ‎‏ربط است و ظلّ برای مبدأ است در صورتی که اضافه مقولیه نیست و همچنین برای‏‎ ‎‏مبدأ نسبت به جمیع ماسواه، اضافه اشراقیه است و این اضافه از مقولۀ عرض نیست.‏

‏و بالجمله: بعد از آنکه عرض را تعریف کردیم به ذکر اقسام نُهگانۀ آن می پردازیم.‏

‏اشکال شده که شما عرض را نه قسم دانسته و جوهر را یک قسم که مجموعاً ده‏‎ ‎‏قسم می شود در صورتی که جوهر خود پنج قسم است پس باید مقولات چهارده تا‏‎ ‎‏باشد.‏

‏جواب آن این است که اقسام پنجگانۀ جوهر در حقیقت جوهریت مختلف‏‎ ‎‏نیستند.‏

‏بعضی گفته اند: جوهر یکی و عرض هم یکی است، پس مقولات باید دو تا باشد،‏‎[1]‎‎ ‎‏ولی غافل از اینکه عرض برای این حقایق مختلفۀ نُهگانه عرض عام است و جنس‏‎ ‎‏حقیقی برای آنها نیست، بلکه حقایق آنها با یکدیگر بالذات مختلف می باشند.‏

‏بعضی آن اعراضی را که نسبت در آنهاست یکی شمرده و آنچه نسبی نیست، مثل‏‎ ‎‏کمّ و کیف دوتا شمرده اند، بنابراین مجموعاً عرض را سه مقوله دانسته اند.‏‎[2]‎

‏و دیگری حرکت را به آنها علاوه نموده و گفته است: اعراض چهار تاست.‏‎[3]‎

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 363

  • )) قبسات، ص 39 ـ 40.
  • )) رجوع کنید به: بصائر نصیریه، ص 20 ـ 36؛ اسفار، ج 4، ص 4.
  • )) رجوع کنید به: تلویحات، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، ج 1، ص 11؛ مطارحات، در همان مجموعه، ج 1، ص 278.