احکام کمّ
بعد در احکام کمّ شروع فرموده و می گوید: از احکام کمّ این است که قابل ضدیت نبوده، یعنی بعضی از آن با بعضی دیگر ضد نیست و مثل جوهر است که با جوهر دیگر ضد نیست؛ زیرا در جوهر، هیولی و صورت که هر دو جوهرند جمع می شوند. و مثل کیف مانند سفیدی و سیاهی از الوان که با هم ضدیت دارند، نیست و بالجمله: در انواع کمّ تضاد نیست، چنانکه بدون تردید بعضی از انواع آن بر بعضی عارض می شود. گرچه آن هم عرض است مثل عروض خط بر سطح؛ چون خط طرف سطح است و سطح طرف جسم است.
و همچنین بعضی از انواع کمّ منفصل مقوم بعضی دیگر است مثل اینکه پنج با یک مقوم شش است و عروض و تقویم با ضدیت منافی است و اتحاد درموضوع شرط ضدیت بین دو شی ء است و در این موارد اتحاد در موضوع نیست؛ چون خط طرف سطح است و در طرف سطح یک طول بدون عرض است.
أنواعه تؤخذ تعلیمیه
انواع کمّ، یعنی انواع کمّ جنسی در ضمن متصل قارّ.
حاصل اینکه: چون جنس در نوع هم داخل است؛ لذا با اینکه مراد سطح و خط و حجم است ولی چون جنس کمّ در ضمن آنها هست، به این اعتبار آنها از انواع کمّ می شوند ولی نه کمّ مطلق، بلکه کمّ متصل آن هم متصل قارّ. و یا اینکه چون مشهور کمّ را تعلیمی می دانند، به این اعتبار عیب ندارد که ضمیر راجع به کمّ باشد.
والحاصل: کمّ در ضمن متصل، تعلیمیه اخذ می شود، یعنی مقادیر ثلاثه که عبارت از خط و سطح و جسم است لابشرط اخذ می شوند، یعنی بدون اینکه التفات شود که این کمّ روی چه ماده ای عارض شده و احوال آن چیست، یعنی اندازه و محدودیتش چه قدر است. پس کمّ در این نظر ابهام، جسم تعلیمی و سطح تعلیمی و خط تعلیمی می شود.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 368
علت آنکه تعلیمی گفته اند این است که متقدمین از فلاسفه، نخست علوم ریاضی را به اولاد خود تعلیم می دادند و علم ریاضی از علومی است که موضوع آنها کمّ است. و کمّ متصل موضوع دو علم هندسه و هیئت، و کمّ منفصل هم موضوع دو علم حساب و موسیقی است. لذا به این جهت به اینها تعلیمی گفته اند که اول به اولاد خود این علوم را که موضوع آنها کمّ است تعلیم می دادند و سپس طبیعیات و بعد امور عامه و آن گاه الهیات بالمعنی الاخص را آموزش می دادند. به خلاف متأخرین که مباحث امور عامه را جلو انداخته و بعد از الهیات بالمعنی الاخص و سپس از طبیعیات و در آخر از نفس گفتگو می کنند. این معنی سبب شده است که به اینها تعلیمی گفته اند.
و یا اینکه بگوییم در موقع تعلیم به مقادیر سطح و خط و حجم نگاه می کنند، بدون نظر به اینکه خط بر چه عارض شده و در مقام تعلیم ذات خط و سطح و حجم را تعلیم می نمایند و می گویند: خط آن است که دارای یک بُعد باشد و سطح آن است که دارای دو بُعد باشد و از حرکت خط سطح تشکیل می یابد، و یا اینکه سطح آن است که می توان روی آن زوایای قائمه تشکیل داد.
سپس مرحوم حاجی می فرماید: از احکام کمّ این است که چیزی در وجود کمّ هست که آن را فانی می کند، مثل اینکه در کمّ منفصل، واحد عادّ تمام اعداد است، مثلاً اگر سه مرتبه واحد از سه برداشته شود، سه فانی می شود. و چون واحد همۀ اعداد را افنا می کند، برای عادّ به آن مثال زدیم و الاّ سه هم مثلاً شش را افنا می کند ولی نمی تواند هفت را افنا نماید. کمّ منفصل قابل تعدید است ولی کمّ متصل قابل تعدید نیست ولی قابل تجزیه است.
و از احکام کمّ و مختصات آن تساوی است که گویند: پنج با پنج مساوی است، ولی در الوان نمی گویند این سفید با آن سفید مساوی است بلکه در آنجا گویند این از آن شدیدتر یا ضعیف تر است. و هکذا لا تساوی که ضد تساوی است مختص به کمّ است.
و همچنین در کمّ تناهی و لاتناهی گویند، که این عدد متناهی است و آن خط
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 369
متناهی نیست. در مجردات، مثل ذات احدیت ولو لاتناهی گویند ولی در آنجا مراد از لاتناهی نامحدود بودن است.
مرحوم حاجی می فرماید: در اصطلاح حکمت اطلاق ضدین در تساوی و لاتساوی و در تناهی و لاتناهی درست نیست؛ چون در اصطلاح ضدین به دو امر وجودی گویند، ولی در اینجا یک ضد عدمی است، پس اینها متناقضین بوده ولکن اطلاق ضد در اینجا بنابر اصطلاح منطقیین است.
حال چرا چنین اصطلاحی را مرحوم حاجی بر گردن منطقی می گذارد؟ زیرا در یک جا از شیخ الرئیس دیده که ایشان فرموده است: سالبۀ کلیه ضد موجبۀ کلیه است.
و بالجمله می گوید: بر اساس اصطلاح منطق و بعض علوم غیر حقیقیه ـ که شاید مراد وی اصول باشد ـ مشی نمودیم.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 370