مقصد دوم امور عامّه

احکام کم

احکام کمّ

‏بعد در احکام کمّ شروع فرموده و می گوید: از احکام کمّ این است که قابل ضدیت‏‎ ‎‏نبوده، یعنی بعضی از آن با بعضی دیگر ضد نیست و مثل جوهر است که با جوهر‏‎ ‎‏دیگر ضد نیست؛ زیرا در جوهر، هیولی و صورت که هر دو جوهرند جمع می شوند.‏‎ ‎‏و مثل کیف مانند سفیدی و سیاهی از الوان که با هم ضدیت دارند، نیست و بالجمله:‏‎ ‎‏در انواع کمّ تضاد نیست، چنانکه بدون تردید بعضی از انواع آن بر بعضی عارض‏‎ ‎‏می شود. گرچه آن هم عرض است مثل عروض خط بر سطح؛ چون خط طرف سطح‏‎ ‎‏است و سطح طرف جسم است.‏

‏و همچنین بعضی از انواع کمّ منفصل مقوم بعضی دیگر است مثل اینکه پنج با یک‏‎ ‎‏مقوم شش است و عروض و تقویم با ضدیت منافی است و اتحاد درموضوع شرط‏‎ ‎‏ضدیت بین دو شی ء است و در این موارد اتحاد در موضوع نیست؛ چون خط طرف‏‎ ‎‏سطح است و در طرف سطح یک طول بدون عرض است.‏

أنواعه تؤخذ تعلیمیه

‏انواع کمّ، یعنی انواع کمّ جنسی در ضمن متصل قارّ.‏

‏حاصل اینکه: چون جنس در نوع هم داخل است؛ لذا با اینکه مراد سطح و خط و‏‎ ‎‏حجم است ولی چون جنس کمّ در ضمن آنها هست، به این اعتبار آنها از انواع کمّ‏‎ ‎‏می شوند ولی نه کمّ مطلق، بلکه کمّ متصل آن هم متصل قارّ. و یا اینکه چون مشهور کمّ‏‎ ‎‏را تعلیمی می دانند، به این اعتبار عیب ندارد که ضمیر راجع به کمّ باشد.‏

‏والحاصل: کمّ در ضمن متصل، تعلیمیه اخذ می شود، یعنی مقادیر ثلاثه که عبارت‏‎ ‎‏از خط و سطح و جسم است لابشرط اخذ می شوند، یعنی بدون اینکه التفات شود که‏‎ ‎‏این کمّ روی چه ماده ای عارض شده و احوال آن چیست، یعنی اندازه و محدودیتش‏‎ ‎‏چه قدر است. پس کمّ در این نظر ابهام، جسم تعلیمی و سطح تعلیمی و خط تعلیمی‏‎ ‎‏می شود.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 368
‏علت آنکه تعلیمی گفته اند این است که متقدمین از فلاسفه، نخست علوم ریاضی‏‎ ‎‏را به اولاد خود تعلیم می دادند و علم ریاضی از علومی است که موضوع آنها کمّ است.‏‎ ‎‏و کمّ متصل موضوع دو علم هندسه و هیئت، و کمّ منفصل هم موضوع دو علم حساب‏‎ ‎‏و موسیقی است. لذا به این جهت به اینها تعلیمی گفته اند که اول به اولاد خود این علوم‏‎ ‎‏را که موضوع آنها کمّ است تعلیم می دادند و سپس طبیعیات و بعد امور عامه و آن گاه‏‎ ‎‏الهیات بالمعنی الاخص را آموزش می دادند. به خلاف متأخرین که مباحث امور عامه‏‎ ‎‏را جلو انداخته و بعد از الهیات بالمعنی الاخص و سپس از طبیعیات و در آخر از نفس‏‎ ‎‏گفتگو می کنند. این معنی سبب شده است که به اینها تعلیمی گفته اند.‏

‏و یا اینکه بگوییم در موقع تعلیم به مقادیر سطح و خط و حجم نگاه می کنند، بدون‏‎ ‎‏نظر به اینکه خط بر چه عارض شده و در مقام تعلیم ذات خط و سطح و حجم را تعلیم‏‎ ‎‏می نمایند و می گویند: خط آن است که دارای یک بُعد باشد و سطح آن است که دارای‏‎ ‎‏دو بُعد باشد و از حرکت خط سطح تشکیل می یابد، و یا اینکه سطح آن است که‏‎ ‎‏می توان روی آن زوایای قائمه تشکیل داد.‏

‏سپس مرحوم حاجی می فرماید: از احکام کمّ این است که چیزی در وجود کمّ‏‎ ‎‏هست که آن را فانی می کند، مثل اینکه در کمّ منفصل، واحد عادّ تمام اعداد است، مثلاً‏‎ ‎‏اگر سه مرتبه واحد از سه برداشته شود، سه فانی می شود. و چون واحد همۀ اعداد را‏‎ ‎‏افنا می کند، برای عادّ به آن مثال زدیم و الاّ سه هم مثلاً شش را افنا می کند ولی‏‎ ‎‏نمی تواند هفت را افنا نماید. کمّ منفصل قابل تعدید است ولی کمّ متصل قابل تعدید‏‎ ‎‏نیست ولی قابل تجزیه است.‏

‏و از احکام کمّ و مختصات آن تساوی است که گویند: پنج با پنج مساوی است،‏‎ ‎‏ولی در الوان نمی گویند این سفید با آن سفید مساوی است بلکه در آنجا گویند این از‏‎ ‎‏آن شدیدتر یا ضعیف تر است. و هکذا لا تساوی که ضد تساوی است مختص به کمّ‏‎ ‎‏است.‏

‏و همچنین در کمّ تناهی و لاتناهی گویند، که این عدد متناهی است و آن خط‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 369
‏متناهی نیست. در مجردات، مثل ذات احدیت ولو لاتناهی گویند ولی در آنجا مراد از‏‎ ‎‏لاتناهی نامحدود بودن است.‏

‏مرحوم حاجی می فرماید: در اصطلاح حکمت اطلاق ضدین در تساوی و‏‎ ‎‏لاتساوی و در تناهی و لاتناهی درست نیست؛ چون در اصطلاح ضدین به دو امر‏‎ ‎‏وجودی گویند، ولی در اینجا یک ضد عدمی است، پس اینها متناقضین بوده ولکن‏‎ ‎‏اطلاق ضد در اینجا بنابر اصطلاح منطقیین است.‏

‏حال چرا چنین اصطلاحی را مرحوم حاجی بر گردن منطقی می گذارد؟ زیرا در‏‎ ‎‏یک جا از شیخ الرئیس دیده که ایشان فرموده است: سالبۀ کلیه ضد موجبۀ کلیه است.‏‎[1]‎

‏و بالجمله می گوید: بر اساس اصطلاح منطق و بعض علوم غیر حقیقیه ـ که شاید‏‎ ‎‏مراد وی اصول باشد ـ مشی نمودیم.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 370

  • )) رجوع کنید به: شفا، بخش منطق، ج 1، ص 46؛ شرح اشارات، ج 1، ص 182 ـ 183.