مقصد دوم امور عامّه

علم تفصیلی و اجمالی

علم تفصیلی و اجمالی

‏تقسیم دیگر برای علم، تقسیم آن به علم تفصیلی و علم اجمالی است. برای این‏‎ ‎‏تفصیل و اجمال در اصطلاح اصولی معنایی است و آن اینکه: علم تفصیلی عبارت‏‎ ‎‏است از اینکه بدانی این شی ء نجس است و علم اجمالی آن است که بدانی یکی از این‏‎ ‎‏اشیاء نجس است.‏

‏ولی در اصطلاح حِکْمی، علم اجمالی این است که بدانی مثلاً طبیعت نار حارّ‏‎ ‎‏است و علم تفصیلی این است که بدانی این نار سوزنده است و آن نار هم‏‎ ‎‏سوزنده است.‏

‏به عبارت دیگر: علم تفصیلی، علم به اشیاء متعدده با صورتهای متمایز و منفصل از‏‎ ‎‏یکدیگر است ولی علم اجمالی عبارت از دانستن این اشیاء به صورت واحد است به‏‎ ‎‏طوری که صور شخصیۀ آنها از یکدیگر متمایز نباشد. مثل اینکه اگر از تو یک عده‏‎ ‎‏مسائلی سؤال شود که قبلاً آنها را فرا گرفته و محکم و متقن و صاف کرده ای، البته تو‏‎ ‎‏جواب همۀ آنها را در نفس حاضر می یابی، لکن به حالت بسیطه، که آن حالت بسیطه‏‎ ‎‏خلاّق تفاصیل اجوبۀ مسائل مفصّله و متمایزه است و این علم واحد بسیط به اجوبه،‏‎ ‎‏علم اجمالی است. و چون به تفصیل شروع نموده که مترتباً از سؤالها جواب دهی،‏‎ ‎‏متعاقباً جوابها را مفصلاً و متمایزاً در نفست می یابی.‏

‏مثلاً صاحب ‏‏جواهر  ‏‏رحمه الله‏‏ قبل از نوشتن کتاب ‏‏جواهر‏‏ ادله و استدلالات مسائل به طور‏‎ ‎‏بساطت در نفس او بوده و نفس وی یک حالت بسیطه نسبت به آنها داشته است و‏‎ ‎‏استدلالات مسائل ‏‏جواهر‏‏ از اول تا آخر در نفس او به طور لفّ و بساطت بوده است،‏‎ ‎‏منتها موقع نوشتن هر مسأله ای در جایگاه خود آن حالت بسیطه خلاق تفاصیل‏‎ ‎‏مسائل گردیده است. مثل کلماتی که در مرکب داخل دوات به طور بساطت بوده‏‎ ‎‏و هیچ از هم جدا نیست ولکن وقتی مرکب روی صفحۀ کاغذ درآمد، حروف مقطّعۀ‏‎ ‎‏متمایزه پیدا می شود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 390