اعراض نسبی و اقسام آنها
البته باید معلوم باشد که امور نسبی در اعراض نسبیه تنها از جهت ملاحظۀ نسبت مقولیت آنها محقق نمی شود و الاّ اگر فقط همان ملاحظۀ نسبت بود، همۀ امور نسبی ما یک چیز بودند. بلکه مراد از این امور هیآتی است که بعد از انتساب حاصل می گردد. و البته وجود اینها وجود ضمیمه به موضوع بوده و این طور نیست که اعتبار بوده و در خارج محاذی با چیزی نباشد، بلکه در خارج محاذی با وجودات ضمیمه است.
البته دروغ واضحی است اگر بگوییم این هیآت خارجیت نداشته و صرف اعتبار می باشند. مسلماً در مورد حسن یوسفی، یوسف علاوه بر اینکه بالذات چشمهای سیاه لاله ای و ابروهای طاق هلالی و کمانی و پوست نقره فام زیبایی داشته، یک حسن اتمّی که کهربای دلها بوده داشته است که از وضع و قرار گرفتن ابرو و چشم که مانند هلالی که ستاره را در آغوش گرفته باشد بوده، یک حُسن زایدی تولید شده است و همچنین این موهای مشکین که در جنب آن صورت سفید و سرخ گذاشته شده، یک حسنی دارد که ممکن است به تنهایی آن را نداشته باشد؛ زیرا اگر سیاه را با سفید ملاحظه کنی، بالذات سفیدی خوب تر و زیباتر است، اما سفید و سیاه یک حُسن دیگری تولید می نماید. و همچنین اگر یک دندان جدا را ملاحظه کنی چندان حسنی ندارد، ولی بعد از آنکه دندانهای سفید بلورین ترصیف شده و در پهلوی یکدیگر قرار گرفت، یک حسن زایدی به خود می گیرد. و همچنین ابروی کمانی که خط منحنی است آن وقت خوب است که چشم لاله ای تحت قد خمیده او باشد و الاّ به تنهایی خط مستقیم بهتر
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 393
از خط منحنی است. هکذا خال سیاه اگر چه یک نقطۀ سیاهی است به طوری که اگر همۀ بدن مثل آن نقطه سیاه بود حسنی نداشت، بلکه خیلی انکر بود، ولی آن وقتی که یک نقطۀ سیاه مثل ظلمت شب در صفحۀ صورت قمری سفید ایرانی قرار گرفت، یک حسن دلربایی حاصل می شود.
و بالجمله: اگر یک ابروی هلالی و کج و معوج و منحنی را در یک گوشۀ اتاق گذاشته و یک دسته موی سر و زلف در یک گوشۀ دیگر و یک بینی باریک در آن طاقچه و یک جفت لب در این طاقچه و بیست یا سی عدد دندان در یک سینی بگذاری و آن وقت به آنها نگاه کنی تنفر زیاد پیدا نموده و به شدت خنده ات می گیرد.
ولی یک قد رسا مثل سرو و یک جمال صفحۀ قمری با سلاسل زلف مشکین و طاق هلالی ابرو و چهرۀ سرخ و سفید و لبان نازک و دندانهای ترصیف شده و بینی باریک و قشنگ با ملاحظۀ نسبت و تقارن و تباعد نسبی، یک صورت و شمایل دلربایی را تشکیل می دهد که هر بیننده ای به آن نگاه کند واله می شود و از اشارات ابرو و غمزه های چشم آن بی خود شده و زبان به تحسین می گشاید و می گوید: «مَا هٰذَا بَشَراً إنْ هٰذَا إلاَّ مَلَکٌ کَرِیمٌ»،«فَتَبَارَکَ اللّٰهُ أحْسَنُ الْخَالِقِینَ».
به زیورها بیارایند روی خوبرویان را تو را باشد چنان رویی که زیور را بیارایی
ای چهرۀ زیبای تو رشک بتان آذری هرچند وصفت می کنم در حُسن از آن بالاتری
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 394
آفاق را گردیده ام مهر بتان ورزیده ام بسیار خوبان دیده ام اما تو چیز دیگری
هرگز نیاید در نظر صورت ز رویت خوب تر شمسی ندانم یا قمر حوری ندانم یا پری
در پیش مثال رخ تو بنشستند انگشت گـزیـدنـد و قـلم بشکستنـد
از خجلت آفتاب رویت بر چهرۀ مَه نقاب بینم
هر روز زآفتاب حُسنت روشن تر از آفتاب بینم
رویت همه شب به خواب بینم هر نیمه شب آفتاب بینم
ز حسن یوسف رویت یقین دارم جهان پُر دگر باره به زیبایی زلیخای جوان آید
نثار عقد مروارید دندان تو باید اینک بهاران ابر نیسانی به عالم دُرفشان آید
و بالجمله: هیآت که از وضع و نسبت تقارن و تباعد اجزاء حاصل می شود اعتباری نبوده به طوری که هیچ خارجیت نداشته باشد ولو بالتبع و بالضمیمه؛ چرا که خلاف وجدان است. بلی در گذشته که گفتیم اگر یک مجلس چند نفری باشد وجودی مستقل ورای افراد نیست تا آن کلی طبیعی باشد، نظر ما به این بود که وجود کلی طبیعی طوری نیست که مانند گفتۀ رجل همدانی بگویی کلی طبیعی عمامه به سر و عبا به دوش نشسته و افراد را بغل گرفته است، والاّ قابل انکار نیست که از این اتاقها و سالنها، یک هیئت ترکیبیه که ما بازاء خارجی داشته و از ضمّ این آجرها و سنگها به صورتی
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 395
مخصوص به وجود می آید، حاصل می گردد، و مثل این نیست که قدری آجر و مقداری گچ در جایی و مقداری آب در طرف دیگر ریخته باشند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 396