برهان استقامت
برهان دیگر به برهان استقامت معروف است و حاصل آن این است: از وجود ممکنات شروع کرده و می گوییم وجودی هست که این ممکنات به قیمومیت او متقوم و موجودند، اگر پذیرفته شد که ورای ممکنات قیومی محیط و پاینده برای آنها هست
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 24
می گوییم این همان واجب الوجود است.
و اگر بگویند: این ممکنات معلول سلسله عللی بوده که در هر دوره و زمان سلسله ای از علل، سلسله ای از معلول را تشکیل داده اند، به طوری که این سلاسل علل و معالیل یکدیگر بوده اند و دستۀ کنونی را دستۀ ماقبل آن و آن دسته را باز سلسلۀ دیگری که ماقبل آن است ایجاد نموده و پیوسته به این نحو ادامه داشته است.
می گوییم: اگر قبول دارید که این سلاسل به چیزی که علة العلل بوده و علت دیگری ندارد ختم می شوند، ما آن را واجب الوجود می نامیم. و اگر قبول ندارید که این رشته در لایزال ختم می شود و می گویید: پیوسته در ازل سلسله ای قبل از سلسله ای الی غیر النهایه بوده است. می گوییم: تسلسل لازم می آید و تسلسل باطل است. البته باید مطلب را طوری تتمیم نمود که ادلۀ بطلان تسلسل در اینجا جاری بوده تا تسلسل را ابطال نماید و به بیان دیگر، تسلسل تعاقبی نباشد که حکما آن را باطل نمی دانند، بلکه تسلسل ترتّبی باشد تا بتوان آن را با ادلۀ تطبیق و غیر آن ابطال نمود؛ چون اگر بگوییم تسلسل تعاقبی است که سلاسل ماقبل معدوم گشته و از «ایس» به «لیس» تحویل شده و در وادی عدم غنوده اند، دیگر حکم بر معدوم جایز نیست؛ زیرا چه چیز را تطبیق خواهیم کرد؟
مگر اینکه وجودات را مترتبه خیال کرده و این رشتۀ خیالی را از یک طرف در خیال قطع نموده و از آن یک رشتۀ موهومی درست نموده و آن رشتۀ موهوم در خیال را بر رشتۀ خیالی تطبیق نماییم. این همه خیالات، نتیجۀ خیالی به دنبال دارد.
فلذا لازم است تقریر مطلب به گونه ای باشد که تسلسل ترتّبی بوده تا ادلۀ ابطال تسلسل آن را ابطال نموده و برای رشته و سلاسل نقطۀ ختمی اثبات شود.
یک بیان مطلب این است که عالم طبیعی عالم جسم و جسمانیت است و سابقاً گفتیم جسم نمی تواند فاعل الهی بوده و شی ء را از «لیس» به «ایس» آورده و معطی الوجود باشد. عیب ندارد که فعلاً به این مطلب هم اشاره کنیم که چون جسم صاحب وضع است، اگر بخواهد تأثیر نماید، باید بین او و بین آنچه می خواهد در آن تأثیر کند،
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 25
محاذات حاصل شود و البته محاذات بین وجودین و شیئین برقرار می شود، و در مورد فاعل الهی که معطی الوجود است چیزی هنوز قبل از اعطا نیست تا جسم در صورتی که بخواهد معطی الوجود باشد با آن محاذات داشته باشد. فلذا اگر چیزی بخواهد چیزی را از کتم عدم به صفحۀ وجود بیاورد لازم است که در فاعلیت مجرد باشد و وقتی شیئی در فاعلیت مجرد بود، باید در ذات هم مجرد باشد؛ چون فاعلیت شی ء غیر از ذات شی ء است و شی ء نمی تواند در فاعلیت از ذات اشرف باشد؛ زیرا رتبۀ ذات از رتبۀ فاعلیت اشرف است، پس جسم نمی تواند معطی وجود باشد و معطی وجود باید مجرد باشد. هنگامی که فاعل و مفیض این ممکنات مجرد شد، می بینیم زوال بر مجرد محال است و مجرد در لایزال دائم البقاست.
بنابراین: فاعل عالم طبیعت که مجرد شد، باید باقی باشد و اگر این مجرد علتی داشته باشد، باید آن هم مجرد باشد و اگر این سلسلۀ مجردات که فواعل هستند، سلاسل مترتبۀ موجودۀ مالانهایة له باشند، تسلسل ترتبی لازم می آید و ادلۀ ابطال تسلسل از قبیل تطبیق و غیر آن جاری می شود.
پس یا باید به نقطۀ ختمی بعد از طی سلاسل قائل باشیم که ما آن را واجب الوجود می نامیم که وجود آن از خود و بذاته است و یا در مرتبۀ اول می گوییم: مجردی محیط بر ممکنات و معطی وجود آنها که واجب الوجود می باشد، هست.
بیان دیگر برای اینکه تسلسل ترتبی در این برهان درست کنیم این است: چنانکه قبلاً گفتیم علت مبقیۀ شی ء همان علت حدوث اوست و محال است شیئی ممکن و وجود ممکن در حدوث محتاج به علت بوده و در بقا محتاج به آن نباشد و یا در بقا زیر سایۀ علت دیگری غیر از علت حدوث زندگی کند. بنابر اینکه باید علت حدوث در زمان بقای معلول باقی باشد، اگر فرض کنیم برای آن علت باقیه علت دیگری هست، باز باید آن هم در زمان بقای معلول موجود و باقی باشد و اگر فرض شود آن هم علتی دارد باید تا زمان عمر معلول خود، زنده و باقی باشد و هکذا اگر آن هم علتی دارد، آن علت چهارمی هم باید باقی باشد تا این معلولی که معلول اوست و علت
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 26
مرتبۀ نازلۀ خودش است باقی باشد و همچنین اگر سلاسل الی ما لانهایة له فرض شود، ترتب در وجود علل حاصل شده و ادلۀ ابطال تسلسل جاری می شود.
پس این دلیل دوم: دلیل استقامت است. یعنی مثل دلیل خلف نیست و با امداد از بطلان تسلسل واخذ ممکنات، مستقیماً بر اثبات صانع و واجب الوجود استدلال شد. با این دو برهان اصل واجب الوجود را اثبات نموده، بعد هم ان شاء الله اثبات خواهیم کرد که «انّه عالم»، «انّه قادر»، «انّه مرید» و در اوصاف جلال و جمال تکلم خواهیم نمود و توحید واجب الوجود اثبات خواهد شد.
و چون در این برهان از بطلان تسلسل کمک گرفته می شود، بسا ممکن است بعضی در بطلان تسلسل وسوسه نمایند، لذا برهان اول اوثق از این برهان است.
البته باید در مقدمات و ضمائم که عبارت از اصطلاح تسلسل ترتبی و غیر آن باشد، دقت نمود که اگر از یک قسمت آن غفلت شود، نتیجه به بار نخواهد نشست و حاجی یک کلمه گفته است و ما مرام را شرح دادیم.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 27