شبهۀ ابن کمونه
ابن کمونه بر این برهان توحید شبهه ای وارد کرده است، لازم به ذکر است که ابن کمونه الهی و اهل توحید بوده است.
حاصل شبهه این است که: چرا نمی تواند دو هویت مختلفۀ متباینۀ من جمیع الجهات و مجهولة الکنه وجود داشته باشد؟ یعنی دو حقیقتی که به هیچ نحو مابه الاشتراک نداشته باشند و مختلفة الکنه و الذات و الحقیقه باشند و مفهوم واجب برای آن دو عنوان عرضی باشد که از آنها، نه از جهتی که در ذات آنها دخیل باشد انتزاع شود و خارج از ذات آنها باشد.
دو اشکال بر ظاهر کلمات ابن کمونه وارد شده است که عن قریب ذکر خواهد شد و این دو اشکال از عدم درک صحیح مراد ایشان ناشی شده است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 68
مرحوم حاجی بعد از آنکه مراد وی را کشف نموده تا این دو اشکال مندفع شود، از راه دیگری فرمایش او را مورد اشکال قرار می دهد. شبهۀ ابن کمونه را اجمالاً مورد بررسی قرار داده و بعد ان شاء الله متکفل بیان توضیحی آن خواهیم شد.
شبهه این است که چرا جایز نباشد که دو هویت مختلفه به تمام ذات باشد؛ نه به بعض ذات تا ترکیب لازم آید و نه به امر زاید خارج از ذات تا واجب در هویتش معلّل باشد؟
خلاصه: چرا جایز نباشد که دو هویت بسیطۀ مجهولة الکنه و مختلفۀ به تمام ماهیت باشد که هر یک بذاته واجب الوجود بوده و مفهوم واجب الوجود از آنها منتزع شده و به طور عرضی بر آنها حمل گردد؟
دو اشکال بر ظاهر حرف ابن کمونه متوجه دانسته اند: یکی اینکه اگر وجوب وجود عرضی باشد، واجب الوجود معلّل می شود، در صورتی که نباید واجب الوجود معلّل باشد و معلّل بودن واجب الوجود را ابطال نموده اند. و آن جهتی که واجب الوجود به آن معلّل است باید واجب باشد و آن دو واجب فرضی واجب الوجود نخواهند بود؛ چون «کل ما بالعرض لابد و ان ینتهی الی ما بالذات» و وقتی که وجوب هر کدام به چیزی معلّل باشد، آن شی ء معلّلٌ به واجب خواهد بود.
اشکال دیگر این است که ابن کمونه بین اینکه مفهوم واجب الوجود به طور عرضی بر هر دو معقول و محمول باشد و بین اینکه هر یک از آن دو، واجب الوجود بذاته باشد جمع کرده است و جمع بین ذاتی بودن واجب الوجود و عرضی بودن آن جمع بین متباینین است. واجب الوجود بودن، نمی تواند برای هر کدام هم ذاتی و هم عرضی باشد؛ چون ذاتی به معنای جوهر شی ء و عرضی به معنای عرض شی ء است و شی ء واحد نمی تواند هم جوهر و هم عرض باشد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 69